eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 حدیث صبحگاهی
🌹راهکارهای زندگی موفق در جزء پتجم قرآن کریم.
💢 روزه، مظهر گذشت از خواسته‌ها 🔸 رهبر انقلاب: حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم (صلّی‌اللَّه‌علیه‌واله‌وسلّم) این است: «الصّوم جنّة من النّار» روزه، سپر آتش است. خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. مظهر صبر در مقابل گناه و غلبه‌ی مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیه‌ی شریفه‌ی «واستعینوا بالصّبر و الصّلاة» صبر را به روزه تعبیر کرده‌اند. روزه، مظهر گذشت از خواسته‌هاست. ⭐️
بسم الله القاصم الجبارین «وَلا تَهِنوا وَلا تَحزَنوا وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن كُنتُم مُؤمِنينَ» (آل عمران/۱۳۹) و سست نشوید! و غمگین نباشید! زیرا شما برترید، اگر ایمان داشته باشید! ✍ بحران سیاسی_اجتماعی در میان صهیونیست‌های اشغال‌گر به نقطه جوش و انفجار جامعه مهاجران یهودی نزدیک شده و دو جریان «لیبرال سکولار» و «متعصبان صهیونی»، در وحشت از «آینده نامعلوم» خود، به نبردآخر خویش نزدیک می‌شوند. ❌ جو بایدن «فرتوت» و دونالد ترامپ «دیوانه»، مقدمات «فروپاشی نهایی» ایالات «نامتحد» آمریکای درهم ریخته را نشان می‌دهند. ❌ در این‌سوی عالم، همکاری روزافزون سه کشور «چین_روسیه_ایران»، «جهان دیگری» را پدید می‌آورند: ❌ بعد از دیدار اخیر رؤسای جمهور چین و روسیه، «شکستن آقایی دلار» که از یک‌دهه قبل، توسط امام خامنه‌ای پیشنهاد شده بود، عملیاتی شده است. ❌ از سوی دیگر، بعد از یک‌دهه «وقفه و کارشکنی» توسط غرب‌باوران، روابط ایران و همسایگانش، به‌سرعت وارد «فاز مقدمات تمدنی» خود شده است: ✅ ملک سلمان پادشاه آل‌سعود از رئیس جمهور اسلامی ایران برای سفر به عربستان، رسما دعوت کرده است. ✅ عربستان هفته گذشته از ورود یک هیئت صهیونیستی به ریاست وزیرخارجه آن رژیم به خاک عربستان جلوگیری کرد. ✅ امارات متحده، سفر نتانیاهو به امارات را لغو کرد. ✅ دولت امارات، قرارداد خرید تسلیحات از رژیم صهیونیستی را لغو کرد. ✅ دولت عربستان نیز قرارداد خریدهای تسلیحاتی از صهیونیست‌ها را لغو کرد. ✅ بشار اسد رئیس جمهور سوریه با احترام فوق العاده ویژه، وارد امارات شد. و به زودی، عربستان میزبان بعدی بشار اسد خواهد بود. ✅ بر اساس اخبار و اطلاعات میدانی از تمام کشورهای عرب، خصوصا شورای همکاری خلیج فارس، با یک چرخش‌ سیاسی ۱۸۰ درجه‌ای به سوی کشورهای جبهه مقاومت، درحال شکل‌دهی یک ائتلاف جدید با جمهوری اسلامی ایران هستند که تبدیل به کابوس وحشتناک جبهه شیطانی استکبار صهیونی شده است. ✅ طبق اخبار موثق، عربستان و امارات به ایران متعهد شده‌اند تا هزینه بازسازی یمن را بپردازند. ✅ درآينده‌ای نزدیک، دولت فراگیر و همسو با حزب‌الله، در لبنان تشکیل خواهد شد. ✅ دولت عراق بعد از نوسانات چندسال گذشته، روابط راهبردی خود با جمهوری اسلامی ایران را گسترده، عمیق و نوسازی می‌کند. ✅ سایر کشورهای عربی منطقه با انجام مذاکرات جدی، بسرعت درحال بازسازی روابط همه‌جانبه خود با جمهوری اسلامی هستند. ✅ همچنین طالبان نیز بشدت خواستار سرمایه گذاری و مدیریت جمهوری اسلامی بر معادن افغانستان شده است؛ این معادن غنی که در دنیا منحصر به فرد است، توسط آمریکایی‌ها تا آستانه بهره‌برداری رسیده بودند که با سقوط دولت اشرف غنی، همه معادلات ایالات متحده بعد از ۲۰سال اشغال‌گری، بهم ریخت و آمریکایی‌ها با ذلت و حقارت، از افغانستان فرار کردند. ✅ اخیراً برای نخستین‌بار دولت طالبان با سران شیعه افغانستان جلسه مشترک برگذار کردند و متعهد شدند که تمام مشکلات شیعیان را حل کنند و رسماً اعلام نمودند «کشور افغانستان متعلق به همه افاغنه است»؛ در حالی‌که جناح حقانی‌های دولت طالبان، قبلا در تلاش بودند تا شیعیان «نفی‌بلد» کنند. ✅ همه‌ این اتفاقات درحالی است که امریکا و رژیم‌های وابسته به صهیونیسم جهانی، خصوصا اتحادیه اروپا، فقط بهت زده، نظاره‌گر سیر تحولات در مسیر نهضت‌جهانی انقلاب اسلامی هستند. ❌ ایجاد درگیری‌های نظامی روزهای اخیر در سوریه میان اشغال‌گران آمریکایی و تروریست‌های هم‌پیمانش با نیروهای سوری و نیروهای مقاومت، آخرین علائم حیات جنایتکاران «محتضر» آمریکایی و تروریست‌های هم‌پیمان آنهاست. 🔹 محمدعلی رامین
بسم الله الرحمن الرحیم 🔰 خطاب به کسانی که در حافظیه شیراز به هنگام قرائت قرآن صدای سگ و گربه در آوردند... «وَإِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ تَعْرِفُ فِي وُجُوهِ الَّذِينَ كَفَرُوا الْمُنكَرَ يَكَادُونَ يَسْطُونَ بِالَّذِينَ يَتْلُونَ عَلَيْهِمْ آيَاتِنَا قُلْ أَفَأُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَٰلِكُمُ النَّارُ وَعَدَهَا اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَبِئْسَ الْمَصِيرُ» (حج/۷۲) ﻭﻗﺘﻲ ﺁﻳﻪ‌ﻫﺎی ﺭﻭﺷﻨﮕﺮ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ، ﺁﺛﺎﺭ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﺭ ﭼﻬﺮه ﺳﺮﺍﻥ ﺑﺖ‌ﭘﺮﺳﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻣﻲ‌ﺩﻫﻲ؛ ﺑﻪ‌ ﻃﻮﺭی‌ ﻛﻪ ﻛﻢ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺷﺪﺕ ﺧﺸﻢ، ﺑﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺣﻤﻠﻪ‌ﻭﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻛﻪ ﺁﻳﻪ‌ﻫﺎی ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻲ‌ﺧﻮﺍﻧﻨﺪ! ﺑﮕﻮ: «ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺧﺸﻢ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻫﻢ؟ ﺁﺗﺶ ﺟﻬﻨﻢ! ﺧﺪﺍ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺖ‌ﭘﺮﺳﺖ‌ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺜﻞ ﺷﻤﺎ ﻭﻋﺪﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺁﻥ ﺑﺪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻣﻲ ﺍﺳﺖ!» ✍ بازیاد رجبعلی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓جمهوری اسلامی برود ، چه کسانی بیایند؟ ❓آیا از از براندازان هیچ برنامه‌ای برای بهبود اقتصاد دیده یا شنیده اید؟ ⚠️خطر آتش جنگ داخلی در کمین ایرانِ بعد از انقلاب اسلامی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🌺 امام خامنه‌ای: در هر جامعه ای، راه مبارزه ساده و آسان با ادیان این است که راه عنان گسیختگی و مهار گسیختگی شهوات را باز کنند. در ایران، این کار را شروع کردند. یکی از راه هایش_ که جزو مهمترین کارها بود_ کشف بود. ۶٩/٩/٢٨ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📨 ↘️ ‹‹نامھ اۍ از طرف‌ شیطان›› روزۍ ڪھ 1440 دقیقھ اسٺ ؛ امآ نمیتونۍ حداقل پنج دقیقہ‌اش رو قرآن بخونۍ .. خوشحالم از این محرومیٺٺ !'
51.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دشمن میخواد این دهه هفتادیها، دهه هشتادیها و دهه نودیها که آقا گفت انقلاب رو به اوج میرسونن، این بچه‌هایی که اوج نشین و قله‌نشین میشن رو دریانشین کنه. بچه‌ها حواستون جمع باشه 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
📣اولین جلسه پرسش و پاسخ سال ۱۴۰۲🤩 💠با حضور دکتر علی تقوی 🌸ویژه فراگیران خواهر ✅ دوشنبه ۷ فروردین ✅ساعت ۱۶:۳٠ تــا ۱۷:۳٠ 🔆لینک ورود به جلسه👇 skyroom.online/ch/mouod/jalase8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعال تالشی: برای ایران جون میدیم ! 🔻ایران وطن مادری ماست ما تالشی‌ها ایرانی هستیم، زبان، دین، ناموس، غیرت ما، همه چیز را رژیم باکو گرفته، حتی اینها به ناموس ما لطمه می‌زنند. 🔻ما تشنه اتحاد با وطن هستیم و اگر با ایران جنگ شد، خودم را جلوی گلوله می اندازم، از ایران دفاع می‌کنم و تالشی های زیادی مثل من هم اینجا و هم در ایران هستند.
🌠☫﷽☫🌠 اینجا هاوایی نیست اینجا جزیره کوشک، پشت سد شهید عباس پور مسجدسلیمان در شمال استان خوزستان 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
خدا می دهد! 🔘حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: پسر یا دختر بودن دست خداست اول این مسئله را باید حل می کرد باید به مردها می قبولاند که همسران شان را به خاطر زاییدن دختر سرزنش نکنند پسر یا دختر بودن نوزاد دست خداست این آیه را می خواند: مالکیت آسمانها و زمین دست خداست هرچه را بخواهد می آفریند هرکس بخواهد دختر می دهد به هرکس بخواهد پسر. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت بیست و یکم به خانه پدرم امده ایم.به همین خاطر وقتی من و صمد را با هم، و شوخ و شنگ
قسمت بیست و دوم صمد مرا به آن ها سپرد. خداحافظی کرد و رفت. با رفتنش چیزی در وجودم شکست. دیگر دوری اش را نمی توانستم تحمل کنم. مهربانی را برایم تمام و کمال کرده بود. یاد خوبی هایش می افتادم و بیشتر دلم برایش تنگ می شد. هیچ مردی تا به حال در روستا چنین رفتاری با زنش نداشت. هر جا می نشستم، تعریف از خوبی هایش بود. روزبه روز احساس علاقه ام نسبت به او بیشتر می شد. انگار او هم همین طور شده بود. چون سر یک هفته دوباره پیدایش شد. می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای! پنج شنبه صبح که می شود، دیگر دل توی دلم نیست. فکر می کنم اگر تو را نبینم، می میرم.» همان روز با برادرم رفت و اسباب و اثاثیه ام را از خانه مادرش آورد و خالی کرد توی یکی از اتاق های پدرم. آن شب اولین شبی بود که صمد در خانه پدرم خوابید. توی روستای ما رسم نبود داماد خانه پدرزنش بخوابد. صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامد. صبحانه و ناهارش را بردم توی اتاق. شب که شد، لباس پوشید و گفت: «من می روم. تو هم اسباب و اثاثیه مان را جمع کن و برو خانه عمویم. من اینجا نمی توانم زندگی کنم. از پدرت خجالت می کشم.» همان روز تازه فهمیدم حامله ام. چیزی به صمد نگفتم. فردای آن روز رفتم سراغ عموی صمد. بنده خدا تنها زندگی می کرد. زنش چند سال پیش فوت کرده بود. گفتم: «عمو جان بیا و در حق من و صمد پدری کن. می خواهیم چند وقتی مزاحمتان بشویم. بعد هم ماجرا را برایش تعریف کردم.» عمو از خدا خواسته اش شد. با روی باز قبول کرد. به پدر و مادرم هم قضیه را گفتم و با کمک آن ها وسایل را جمع کردیم و آوردیم. بنده خدا عمو همان شب خانه را سپرد به من. کلیدش را داد و رفت خانه مادرشوهرم و تا وقتی که ما از آن خانه نرفتیم، برنگشت. چند روز بعد قضیه حاملگی ام را به زن برادرم گفتم. خدیجه خبر را به مادرم داد. دیگر یک لحظه تنهایم نمی گذاشتند. یک ماه طول کشید تا صمد آمد. وقتی گفتم حامله ام، سر از پا نمی شناخت. چند روزی که پیشم بود، نگذاشت از جایم تکان بخورم. همان وقت بود که یک قطعه زمین از خواهرم خرید؛ چهار صد و پنجاه تومان. هر دوی ما خیلی خوشحال بودیم. صمد می گفت: «تا چند وقت دیگر کار ساختمان تهران تمام می شود. دیگر کار نمی گیرم. می آیم با هم خانه خودمان را می سازیم.» اول تابستان صمد آمد. با هم آستین ها را بالا زدیم و شروع به ساختن خانه کردیم. او شد اوستای بنا و من هم کارگرش. کمی بعد برادرش، تیمور، هم آمد کمکمان. تابستان گرمی بود. اتفاقاً ماه رمضان هم بود. با این حال، هم در ساختن خانه به صمد کمک می کردم و هم روزه می گرفتم. یک روز با خدیجه رفتیم حمام. از حمام که برگشتیم، حالم بد شد. گرمازده شده بودم و از تشنگی داشتم هلاک می شدم. هر چقدر خدیجه آب خنک روی سر و صورتم ریخت، فایده ای نداشت. بی حال گوشه ای افتاده بودم. خدیجه افتاد به جانم که باید روزه ات را بخوری. حالم بد بود؛ اما زیر بار نمی رفتم. گفت: «الان می روم به آقا صمد می گویم بیاید ببردت بیمارستان.» صمد داشت روی ساختمان کار می کرد. گفتم: «نه.. او هم طفلک روزه است. ولش کن. الان حالم خوب می شود.» کمی گذشت، اما حالم خوب که نشد هیچ، بدتر هم شد. خدیجه اصرار کرد: «بیا روزه ات را بخور تا بلایی سر خودت و بچه نیاوردی.» قبول نکردم. گفتم: «می خوابم، حالم خوب می شود.» خدیجه که نگرانم شده بود گفت: «میل خودت است، اصلاً به من چه! فردا که یک بچه عقب مانده به دنیا آوردی، می گویی کاش به حرف خدیجه گوش داده بودم.» این را که گفت، توی دلم خالی شد؛ اما باز قبول نکردم. ته دلم می گفتم اگر روزه ام را بخورم، بچه ام بی دین و ایمان می شود. وقتی حالم خیلی بد شد و دست و پایم به لرزه افتاد، خدیجه چادر سر کرد تا برود صمد را خبر کند. گفتم: «به صمد نگو. هول می کند. باشد می خورم؛ اما به یک شرط.» خدیجه که کمی خیالش راحت شده بود، گفت: «چه شرطی؟!» گفتم: «تو هم باید روزه ات را بخوری.» خدیجه با دهان باز نگاهم می کرد. چشم هایش از تعجب گرد شده بود. گفت: «تو حالت خراب است، من چرا باید روزه ام را بخورم؟!» گفتم: «من کاری ندارم، یا با هم روزه مان را می شکنیم، یا من هم چیزی نمی خورم.» خدیجه اول این پا و آن پا کرد. داشتم بی هوش می شدم. خانه دور سرم می چرخید. تمام بدنم یخ کرده و به لرزه افتاده بود. خدیجه دوید. دو تا تخم مرغ شکست و با روغن حیوانی نیمرو درست کرد. نان و سبزی هم آورد. بوی نیمرو که به دماغم خورد، دست و پایم بی حس شد و دلم ضعف رفت. لقمه ای جلوی دهانم گرفت. سرم را کشیدم عقب و گفتم: «نه... اول تو بخور.» خدیجه کفری شده بود. جیغ زد سرم. گفت: «این چه بساطی است بابا. تو حامله ای، داری می میری، من روزه ام را بخورم گریه ام گرفته بود. گفتم: «خدیجه! جان من، تو را به خدا بخور. به خاطر من.»