eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
بسم الله الرحمن الرحیم «روحیه نقّادی و انتقادگری»(۱) 🔸انسان بايد در هر چيزى كه از ديگران مى‏ شنود
بسم الله الرحمن الرحیم ♦️روحیه نقّادی و انتقادگری (۲) 🔸حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله می فرماید:   «كَفى بِالْمَرْءِ جَهْلًا انْ يُحَدِّثَ بِكُلِّ ما سَمِعَ»‏ 🔹یعنی : براى جهالت انسان همين بس كه هرچه مى ‏شنود نقل كند (خوش‏ باورى). 🔻بعضى‏ ها خاصيت ضبط صوت و گرامافون را دارند. كأنّه هر چه ديگران مى ‏گويند پر مى‏ شوند و بعد هم در جاى ديگر تحويل مى ‏دهند، بدون آنكه تشخيص بدهند كه آنچه كه مى‏ شنوند [صحيح است يا غلط]. 🔻خيلى چيزها انسان مى‏ شنود، كمى از آن را بايد قابل قبول و قابل نقل بداند. 🔻بعضى از عالمها هستند (عالمهاى خيلى عالم) كه كمتر از آنچه كه عالمند عاقلند. (عقلى كه در اينجا مى‏ گوييم، معيارش يكى همين است). عالمند به معناى اينكه اطلاعات بسيار وسيعى دارند. كمتر عاقلند براى اينكه هرچه را از هرجا ديدند جمع مى‏ كنند و برايشان فرق نمى ‏كند، همه را هم پس مى‏ دهند بدون اينكه فكر بكنند كه اين [با واقع‏] جور در مى ‏آيد يا جور درنمى ‏آيد. 🔻و عجيب اين است كه با اينكه ما در روايات خودمان داريم كه راوى بايد نقّاد باشد و هرچه را كه مى‏ شنود روايت نكند، مع ذلك مى‏ بينيم كه در ميان همين راويان و محدّثان يا مورخان خودمان فراوان ديده مى‏ شوند [افرادى كه اين اصل را رعايت نمى‏ كنند.] 🔸مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ جلد ۲۲ ؛ صفحه ۷۰۳ - با ویرایش جزئی ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غریب شهر هزار رنگ.mp3
2.9M
✍حدادیان 🎙اخگر ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
📚 ترجمه الغارات 🕋 سالهای روایت نشده از حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام 🔖 با مقدمه علیرضا پناهیان قسمت دوم ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
Al-qarat.mp3
6.56M
ترجمه الغارات 2⃣ سالهای روایت نشده از حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام با مقدمه علیرضا پناهیان 🎙 محمد یحیی آبادی ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅ اگر مردِ راهی؟ بگو یا علی 🔰 خوب به این سخنان امام جامعه دقت کنیم: ▪️ به مسؤولان نظام حُسن ظن داشته باشید.۱۳۸۱/۰۴/۲۶ ▪️وظيفه‌ى آحاد مردم در قبال مسئولين، اعتماد كردن و همراه بودن با آنهاست.۱۳۸۸/۱۱/۰۶ ▪️از كارهائی كه دشمن میكند، بی‌اعتماد كردن مردم نسبت به مسئولین است.۱۳۸۹/۰۵/۲۷ ▪️ امروز هر كس كه مردم را ناامید كند و به خود، به مسئولین و به آینده بی‌اعتماد كند، به دشمن كمك كرده است.۱۳۸۶/۰۱/۰۱ ▪️ به تك تك آحاد مردم توصیه می‌كنم، كه حس اعتمادتان را نسبت به كارگزاران كشور از دست ندهید.۱۳۶۸/۰۷/۲۸ ▪️حتّی كسانی كه طرفدار نظام هم نیستند، به نظام اعتماد دارند؛ آنها هم میدانند كه نظام جمهوری اسلامی منافع كشور را و عزت ملی را میتواند حفظ كند.۱۳۹۲/۰۴/۰۵ ✅
enc_16509773386886684709656.mp3
3.84M
بِعَلــےٍ؛منوازخودم‌بگیرپاکم‌کن . . بِعَلــےٍ؛بعدِمرگم‌تونَـجَـف‌خاکم‌کن :)! ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨محراب مسجد کوفه مکان ضربت خوردن مولای متقیان علی علیه السلام💚 🙏اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللهِ في اَرْضِهِ 🙏وَحُجَّتَهُ عَلى عِبادِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ حاجت روا باشید ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سال نو مومنین از شب قدر آغاز میشود. 👤آیت الله خامنه ای•. -------------- من سال نوی تقویمی رو اصلا جدی نگرفتم چون سال نوی واقعی ما تازه از امروز شروع میشه😎 سال نو‌تون مبارڪ رفقا❤️
معرفی کتاب دشت عباس 🌱 بریده هایی از کتاب: ۱-این کتاب، اولش، یک بغل دفترچه و چند پوستر ریز و درشت لوله‌شده، لای بقچهٔ چیت گره‌خورده‌ای بود که از مازندران برایمان آوردند. آنها را پدر پیری آورد و به امانت سپرد دستِ دفتر و گفت: «همهٔ اینها نوشته‌های پسر شهیدم است. دانشجو بود و در عملیات بیت المقدس شهید شد ...» ۲-دهکده‌های اطراف حمیدیه، روال عادی زندگی را می‌گذراندند. حتی خانمی را که مشغول پختن نان بود، دیدم. انگار نه انگار که جنگی هست. 🕊🌱 🕊🌱 ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
خب اولین شب قدر هم گذشت... میدونین چیه رفقا؟! استجابت دعا، فقط به شب قدر و مشهد و کربلا نیس... به انسانیه، به قلب پاکه، به تقوا و اخلاصه💚 تو تقوا داشته باش، اذیت نکن دیگران رو...هر شبت، شب قدره👌 ولی تا وقتی زندگی بعضیامون همش شده دروغ و شعار و «ریا» و نفاق: 👨‍🏫اینجا تو "مجازی": در اوج ایمان و اخلاق مداری ظاهر میشیم و همش حرف از خدا و شهادت و امام زمان عج و ولایت فقیه و کربلا میزنیم❤️ 👿👺ولی تو "واقعیت" در برخورد با خانواده و مردم: هیولاییم و دل می‌شکنیم و ظلم میکنیم💔🔥 هیچی مون درست نمیشه که نمیشه که نمیشه چرا عکس شهدا رو میذاریم و عکس شهدا عمل میکنیم؟ چون داریم با خون شهدا ارتزاق میکنیم؟ کیو گول میزنیم؟؟؟ به کجا چنین شتابان ؟ ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
⁉️مشکلتان با الزام به قانون در قضیه‌ی چیست؟ ♦️به چه حقی یک قسمت🔻 از سخنرانی رهبری در دیدار با مسئولین را میگیرید و میبرید و میدوزید و برای خودتان تفسیر میکنید؟ 📢 «خیلی از کسانی که کشف حجاب می‌کنند نمی‌دانند این را؛ اگر بدانند، بدانند که پشت این کاری که اینها دارند می‌کنند چه کسانی هستند، قطعاً نمی‌کنند» ۱۴۰۲/۰۱/۱۵ ♦️به چه حقی دست به تفسیر سخنان رهبری میزنید در حالی که گویا از منظومه‌ی گفتاری ایشان بی خبرید؟ آیا میدانید این سخنان هم از رهبری صادر شده است؟🔻 📢«اسلام مرتکبِ منکر را نصیحت و هدایت می کند؛ اما حد هم برای او می گذارد. با صِرف زبان و توصیه نمیشود کاری کرد. قدرت نظام باید جلوِ سیرِ فحشا و فساد را بگیرد» ۱۳۸۰/۰۵/۱۱ 📢«در جامعه‌ی اسلامی اجازه داده نمیشود و نباید داده بشود که در ملأ‌ عام ، کسانی به حیثیتهای دینی مردم اهانت کنند و آن را هتک نمایند. چه مرکزی باید جلوی اینها را بگیرد؟ نیروی انتظامی» ۱۳۷۰/۱۱/۲ ♦️به چه حقی جوری سخن می‌گویید که گویا اوضاع نامساعد حجاب امروز و کشف حجاب های سامان یافته ، صرفا یک مسئله‌ی فرهنگی است و در قبال آن فقط باید روشنگری و فرهنگ‌سازی کرد؟ ♦️به چه حقی برخورد قانونی با کشف حجاب کنندگان را با بگیر و ببند مساوی قرار می‌دهید و اینگونه این مفهوم قانون مداری را تخریب میکنید؟ ♦️شما جهادگر تبیین هستید یا جهادگر تحریف؟ 📍پ.ن : راهکار مسئله‌ی حجاب امروز مخلوطی از و قانون مداری می‌باشد و هر کسی یک طرف این موازنه را بگیرد ظاهرا دچار خطای محاسباتی شده است! ✍میلاد خورسندی ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ راهکار نوین و هوشمند پلیس 🔹 بهره‌گیری پلیس از سیستم‌های هوشمند و پیشرفته در برخورد با قانون گریزان و هنجارشکنان حوزه در جامعه ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
3دقیقه در محضر قرآن شبهای قدر حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی رمضان المبارک 1444 پخش از سیمای نور (شبکه استانی قم) امامزاده سیدعلی علیه السلام کارگردان: سيد فخرالدین موسوی | يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم | ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
📌 ۲۱فروردین سالروز شهادت صیاد شیرازی 🔹 انتشار به مناسبت سالگرد شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی ◇ تصویر سازی با عنوان " و " 🔹 حاج قاسم سلیمانی: شهید صیاد شیرازی،" سلمان" ارتش بود. ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥حجاب چطوری در غرب ازاد شد...... دکتر سجاد شیرودی ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
نوای ایرانصدا - ذکر مولا.mp3
2.29M
📝ذکر مولا ... 🎙شعرخوانی دلنشین مرحوم آقاسی بمناسب آغاز ایام علیه السلام ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
☑️ دلم برای صیادم تنگ شد ⬅️ پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانواده‌اش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یک‌سری محافظ که نمی‌شناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظ‌ها معلوم شد که آقا آن‌جا هستند. گفتند ما خانواده‌ی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آن‌جا بوده‌اند!! ⬅️ خانواده‌ی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» ؛ مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچه‌ی‌ صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند. 🌻 روايت از امير ناصر آراسته از همرزمان شهید صیاد شیرازی 🌻هدیه کنیم صلواتی محضر همه شهدا الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهُم ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
🔰 امیر جهاد با نفس 🔻 رهبر انقلاب: «از اوایل انقلاب تا وقت شهادت، حقّاً و انصافاً جز خیر از این مرد [شهید صیادشیرازی] چیزی ندیدیم. آنچه در میدانهای جهاد از او بروز کرد، کارهای بزرگی بود؛ هم در میدان جنگ و هم بیرون از میدان جنگ. چیزی که مهمّ است، این است که یک نفر علاوه بر جنگ با دشمنان، در جهاد با نفس هم پیروز شود.» ۱۳۷۸/۰۲/۱۹ 🌷 انتشار به مناسبت ۲۱ فروردین سالروز شهادت شهید سپهبد علی صیاد شیرازی ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
Shahe-Najaf128.mp3
3.64M
نماهنگ سرود «شاه نجف» را گروه احلی من العسل تهران، با همراهی عبدالرضا هلالی اجرا می‌کند. نماهنگ این اثر عزاداری برای امیرالمومنین را همراه با قسمتی از اعمال شب قدر، به تصویر می‌کشد. شعر شاه نجف، به سازگاری توسل کردن به ائمه (ع) در شب قدر با مسئله «توحید» اشاره می‌کند.  ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
Ghadre-Ali128.mp3
4.2M
گروه سرود ثامن الائمه تهران با همکاری حوزه مقاومت بسیج قمربنی هاشم به مناسبت شهادت حضرت علی (ع) سرود “قدر علی” را تهیه و تولید کرده است. ↓ ✿•✿•✿•✿•✿•✿ ✿@saghebin✿ ✿•✿•✿•✿•✿•✿
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت سی و سوم دو تا کیسه نایلونی دادند دستم و دستور و ساعت مصرف داروها را گفتند و رفتند
قسمت سی و چهارم اصرار کردم: «نرو. تو هنوز حالت خوب نشده. بخیه هایت جوش نخورده. اگر زیاد حرکت کنی، بخیه هایت باز می شود.» قبول نکرد. گفت: «دلم برای بچه ها تنگ شده. می روم سری می زنم و زود برمی گردم.» صمد کسی نبود که بشود با اصرار و حرف، توی خانه نگهش داشت. وقتی می گفت می روم، می رفت. آن روز هم رفت و شب برگشت. کمی میوه و گوشت و خوراکی هم خریده بود. آن ها را داد به من و گفت: «قدم! باید بروم. شاید تا دو سه روز دیگر برنگردم. توی این چند وقتی که نبودم، کلی کار روی هم تلنبار شده. باید بروم به کارهای عقب افتاده ام برسم.» آن اوایل ما در همدان نه فامیلی داشتیم، نه دوست و آشنایی که با آن ها رفت و آمد کنیم. تنها تفریحم این بود که دست خدیجه را بگیرم، معصومه را بغل کنم و برای خرید تا سر کوچه بروم. گاهی، وقتی توی کوچه یا خیابان یکی از همسایه ها را می دیدم، بال درمی آوردم. می ایستادم و با او گرم تعریف می شدم. یک روز عصر، نان خریده بودم و داشتم برمی گشتم. زن های همسایه جلوی در خانه ای ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. خیلی دلتنگ بودم. بعد از سلام و احوال پرسی تعارفشان کردم بیایند خانه ما. گفتم: «فرش می اندازم توی حیاط. چایی هم دم می کنم و با هم می خوریم.» قبول کردند. در همین موقع، مردی از ته کوچه بدوبدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: «شما اهل روستای حاجی آباد هستید؟!» ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم: «نه.» مرد پرسید: «پس اهل کجا هستید؟!» صمد سفارش کرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر کسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم. مرد یک ریز می پرسید: «خانه تان کجاست؟! شوهرتان چه کاره است؟! اهل کدام روستایید؟!» من که وضع را این طور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم. یکی از زن ها گفت: «آقا شما که این همه سؤال دارید، چرا از ما می پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتماً او بهتر می تواند شما را راهنمایی کند.» مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: «خانم ابراهیمی ! دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاج آقامان خانه است. اتفاقاً هیچ کس خانه مان نیست.» یکی از زن ها گفت: «به نظر من این مرد دنبال حاج آقای شما می گشت. از طرف منافق ها آمده بود و می خواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافق هایی را که حاج آقای شما دستگیرشان کرده بود بگیرد.» با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسی ام برای صمد بود. می ترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد. مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانه ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سه قفله کردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل کردم و یک چهارپایه گذاشتم پشت در. آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را که دید، پرسید: «این کارها چیه؟!» ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «شما زن ها هم که چقدر ترسویید. چیزی نیست. بی خودی می ترسی.» بعد از شام، صمد لباسش را پوشید. پرسیدم: «کجا؟!» گفت: «می روم کمیته کار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم.» گریه ام گرفته بود. با التماس گفتم: «می شود نروی؟» با خونسردی گفت: «نه.» گفتم: «می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چه کار کنم؟!» صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛ اما وقتی دید ترسیده ام، کُلت کمری اش را داد به من و گفت: «اگر مشکلی پیش آمد، از این استفاده کن.» بعد هم سر حوصله طرز استفاده از اسلحه را یادم داد و رفت. اسلحه را زیر بالش گذاشتم و با ترس و لرز خوابیدم. نیمه های شب بود که با صدایی از خواب پریدم. یک نفر داشت در می زد. اسلحه را برداشتم و رفتم توی حیاط. هر چقدر از پشت در گفتم: «کیه؟» کسی جواب نداد. دوباره با ترس و لرز آمدم توی اتاق که در زدند. مانده بودم چه کار کنم. مثل قبل ایستادم پشت در و چند بار گفتم: «کیه؟!» این بار هم کسی جواب نداد. چند بار این اتفاق تکرار شد. یعنی تا می رسیدم توی اتاق، صدای زنگ در بلند می شد و وقتی می رفتم پشت در کسی جواب نمی داد. دیگر مطمئن شده بودم یک نفر می خواهد ما را اذیت کند. از ترس تمام چراغ ها را روشن کردم. بار آخری که صدای زنگ آمد، رفتم روی پشت بام و همان طور که صمد یادم داده بود اسلحه را آماده کردم. دو مرد وسط کوچه ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. حتماً خودشان بودند. اسلحه را گرفتم روبه رویشان که یک دفعه متوجه شدم یکی از مردها، همسایه این طرفی مان، آقای عسگری، است که خانمش پا به ماه بود. آن قدر خوشحال شدم که از همان بالای پشت بام صدایش کردم وگفتم: «آقای عسگری شمایید؟!» بعد دویدم و در را باز کردم. آقای عسگری، که مرد محجوب و سربه زیری بود، عادت داشت وقتی زنگ می زد، چند قدمی از در فاصله می گرفت.