eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 دو توصیه مهم امشب رهبر انقلاب خطاب به جوانان دانشجو: قصدتان دیده شدن نباشد / شما فکر و خبر و تحلیل به فضای مجازی بدهید نه به عکس 🔹 قصد دانشجو دیده شدن نباشد؛ ــ ببینید این را من تأکید میکنم ــ نه شخص دانشجو نه تشکل دانشجویی اینجور نباشد که یک حرفی را بزند برای اینکه دیده بشود. این بی‌برکت میکند کار را، حرف را بی‌برکت میکند، بی‌اثر میکند و ضرر هم دارد. ✏️ در فضای مجازی غرق نشوند؛ خب حالا فضای مجازی با همه‌ی حرفهایی که گفته میشود در کشور وجود دارد. شبکه‌های اجتماعی وجود دارد. بعضی‌ها نشسته‌اند که از طرف فضای مجازی سیل‌وار، تحلیل و خبر و مطلب و مبنا به اینها داده بشود این غلط است. شما روی فضای مجازی سوار شوید، شما فضای مجازی را هدایت کنید، شما فکر و خبر و تحلیل به فضای مجازی بدهید نه به عکس. 1402/01/29 ➖➖➖➖ 🟢نشر حداکثری 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.04M
سوال چرا علیرغم وجود بهترین اشخاص در شورای عالی انقلاب فرهنگی، وضعیت فرهنگ کشور رضایت‌بخش نیست؟ آیا این افراد از جامعه ی هدف ، عقب هستند یا اینکه لوایح و طرحهای این نهاد به مرحله اجرا نمی‌رسه ؟ 🎙شیخ قمی 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰مونتاژ، تولید نیست 🔻 رهبر انقلاب، در دیدار اخیر مسئولان نظام: در واقع همان بی‌رویّه است با یک شکل دیگری؛ این نیست، این به اصطلاح آفرینندگی محصول نیست؛ این یک نوع واردات است. ۱۴۰۱/۱/۲۳ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان: 📽 رسانه‌های بدخواه اصرار دارند که ملت ایران از اعتقادات دینی و احساسات انقلابی رویگردان شده؛ جلسات شب قدر و روز قدس امسال از پارسال پرشورتر بود! 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان: 📽 رسانه‌های بدخواه اصرار دارند که ملت ایران از اعتقادات دینی و احساس
خاطره مقام معظم رهبری از ناباوری مرحوم طالقانی نسبت به اهداف انقلابی امام خمینی ما در این سن خودمان دیدیم، پیروزی انقلاب را دیدیم. این غلبه‌ حق بر باطل بود. کسی فکر نمی‌کرد، هیچکس اصلاً تصور نمی‌کرد. مرحوم آقای طالقانی به خود من گفت، گفت وقتی آن روزی که امام گفت شاه باید برود. ما گفتیم آقا چه حرف‌هایی می‌زند! یعنی کسی مثل آقای طالقانی! مرحوم آیت‌اللّه طالقانی آدم کوچکی نبود. یک مبارز عمیقِ عریقِ سابقه‌دارِ آن‌چنانی امیدوار نبود، اما شد. انقلاب پیروز شد. حادثه عجیبی بود. ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
التماس دعای فرج این شبها دعا کنیم سربازان امام مهدی موعود..عج.. باشیم ان شاالله 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
💔 از اخم تا لبخند اعتقاد داشت که فاصله اخم و لبخند دشمن خیلی کوتاه است و بر همین اساس توصیه می کرد: 👈ما باید به توانمندی های داخل خود توجه و خود را باور کنیم و چشم به بیرون نداشته باشیم. لازم است که راههای میان‌بر را پیدا کرده و فراموش نکنیم که دشمن همیشه دشمن است. دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان سالروز شهادت 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🔴 توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان 🔵 استاد فاطمی نیا ( رحمه الله ) : 🌕 از اولیاء الهی سینه به سینه یک یادگاری دارم که عمل به آن برکات فراوانی دارد. ماه مبارک رمضان ، این ضیافت الهی را با یک زیارت جامعه کبیره به آخر برسانید.در اثر این عمل این ضیافت چنان رنگین خواهد شد که آثارش از عقول ما خارج است و روزی به کار خواهد آمد که آن روز هیچ چیز دیگری به کار نخواهد آمد. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| روز امام رضا علیه‌السلام امام رضا علیه‌السلام: بهترین زندگی را كسی دارد كه در پرتو معاش او معیشت دیگران نیز به خوبی تأمین شود.
دوست داریم که با معجزه دیدار کنیم جان ناقابل خود هدیه به دلدار کنیم   اهل حرفیم ولی اهل عمل کردن نه با گناهان خود اندوه تو بسیار کنیم بهتر این است که در ماه خداوند همه با شهامت به قصورات خود اقرار کنیم از دعای سحر توست اگر محفوظیم روی آن نیست که الطاف تو انکار کنیم کاش می شد که در این جمعه ی پایانی ماه همه بر سفره ی احسان تو افطار کنیم... 📝 شاعر: محسن_زعفرانیه
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت چهل و یک صمد گفت: «از این حرف ها نزنی پیش آقای دکتر، خجالت می کشم. ببین خانم دکتر
قسمت چهل و دو پیت های نفتم را گذاشتم آخر صف و ایستادم.هنوز برای مغازه نفت نیامده بود.نیم ساعتی که ایستادم، سرما از نوک انگشت های پایم شروع کرد به بالا آمدن.طوری شد که دندان هایم به هم می خورد.دیدم این طور نمی شود.برگشتم خانه و تا می توانستم جوراب و ژاکت پوشیدم و برگشتم. بچه‌هارا گذاشته بودم خانه و کسی پیششان نبود تا ظهر چهار پنج دفعه تا خانه رفتم و برگشتم. بعدازظهر بود که نفت به شعبه آمد. یک ساعت بعد نوبتم شد. آن وقت ها توی شعبه های نفت چرخی هایی بودند که پیت های نفت مردم را تا در خانه ها می آوردند. شانس من هیچ کدام از چرخی ها نبودند. یکی از پیت ها را توی شعبه گذاشتم و آن یکی را با هزار مکافات دودستی بلند کردم و هنّ و هن کنان راه افتادم طرف خانه. اولش هر ده بیست قدم یک بار پیت نفت را زمین می گذاشتم و نفس تازه می کردم؛ اما آخرهای کار هر پنج قدم می ایستادم. انگشت هایم که بی حس شده بود را ماساژ می دادم و دستم را کاسه می کردم جلوی دهانم. ها می کردم تا گرم شوم. با چه مکافاتی اولین پیت نفت را بردم و زیر پله های طبقه اول گذاشتم. وقتی می خواستم بروم و پیت دومی را بیاورم، عزا گرفتم. پیت را که از شعبه بیرون آوردم، دیگر نه نفسی برایم مانده بود، نه رمقی. از سرما داشتم یخ می زدم؛ اما باید هر طور بود پیت نفت را به خانه می رساندم. از یک طرف حواسم پیش بچه ها بود و از طرف دیگر قدرت راه رفتن نداشتم. بالاخره با هر سختی بود، خودم را به خانه رساندم. مکافات بعدی بالا بردن پیت های نفت بود. دلم نمی خواست صاحب خانه متوجه شود و بیاید کمکم. به همین خاطر آرام آرام و بی صدا پیت اولی را از پله ها بالا بردم و نیم ساعت بعد آمدم و پیت دومی را بردم. دیگر داشتم از هوش می رفتم. از خستگی افتادم وسط هال. خدیجه و معصومه با شادی از سر و کولم بالا می رفتند؛ اما آن قدر خسته بودم و دست و پا و کمرم درد می کرد، که نمی توانستم حتی به رویشان بخندم. خداخدا می کردم بچه ها بخوابند تا من هم استراحت بکنم؛ اما بچه ها گرسنه بودند و باید بلند می شدم، شام درست می کردم. تقریباً هر روز وضعیت قرمز می شد. دو سه بار هواپیماهای عراقی دیوار صوتی شهر را شکستند که باعث وحشت مردم شد و شیشه های خیلی از خانه ها و مغازه ها شکست، همین که وضعیت قرمز می شد و صدای آژیر می آمد، خدیجه و معصومه با وحشت به طرفم می دویدند و توی بغلم قایم می شدند. تپه مصلّی رو به روی خانه ما بود و پدافندهای هوایی هم آنجا مستقر بودند، پدافندهای هوایی که شروع به کار می کردند، خانه ما می لرزید. گلوله ها که شلیک می شد، از آتشش خانه روشن می شد. صاحب خانه اصرار می کرد موقع وضعیت قرمز بچه ها را بردارم و بروم پایین؛ اما کار یک روز و دو روز نبود. آن شب همین که دراز کشیده بودم، وضعیت قرمز شد و بلافاصله پدافندها شروع به کار کردند، این بار آن قدر صدای گلوله هایشان زیاد بود که معصومه و خدیجه وحشت زده شروع به جیغ و داد و گریه زاری کردند. مانده بودم چه کار کنم. هر کاری می کردم، ساکت نمی شدند. از سر و صدا و گریه بچه ها زن صاحب خانه آمد بالا. دلش برایم سوخت. خدیجه را به زور بغل گرفت و دستی روی سرش کشید. معصومه را خودم گرفتم. زن وقتی لرزش خانه وآتش پدافندهای هوایی را دید،گفت: «قدم خانم! شما نمی ترسید؟!» گفتم: «چه کار کنم.» معلوم بود خودش ترسیده گفت: «والله، صبر و تحملت زیاد است. بدون مرد، آن هم با این دو تا بچه، دنده شیر داری به خدا. بیا برویم پایین. گناه دارند این بچه ها.» گفتم: «آخر مزاحم می شویم.» بنده خدا اصرار کرد و به زور ما را برد پایین. آنجا سر و صدا کمتر بود. به همین خاطر بچه ها آرام شدند. روزهای دوشنبه و چهارشنبه هر هفته شهید می آوردند. تمام دلخوشی ام این بود که هفته ای یک بار در تشییع جنازه شهدا شرکت کنم. خدیجه آن موقع دو سال و نیمش بود. بالِ چادرم را می گرفت و ریزریز دنبالم می آمد. معصومه را بغل می گرفتم. توی جمعیت که می افتادم، ناخودآگاه می زدم زیر گریه. انگار تمام سختی ها و غصه های یک هفته را می بردم پشت سر تابوت شهدا تا با آن ها قسمت کنم. از سر خیابان شهدا تا باغ بهشت گریه می کردم. وقتی به خانه برمی گشتم، سبک شده بودم و انرژی تازه ای پیدا کرده بودم. دیگر نیمه های اسفند بود؛ اما هنوز برف روی زمین ها آب نشده بود و هوا سوز و سرمای خودش را داشت. زن ها مشغول خانه تکانی و رُفت و روب و شست وشوی خانه ها بودند. اما هر کاری می کردم، دست و دلم به کار نمی رفت. آن روز تازه از تشییع جنازه چند شهید برگشته بودم، بچه ها را گذاشته بودم خانه و رفته بودم صف نانوایی و مثل همیشه دم به دقیقه می آمدم و به آن ها سر می زدم. بار آخری که به خانه آمدم، سر پله ها که رسیدم، خشکم زد. صدای خنده بچه ها می آمد. یک نفر خانه مان بود و داشت با آن ها بازی می کرد. پله ها را دویدم. پوتین های درب و داغان و کهنه ای پشت در بود.
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
این بخش رو جمع بندی کنیم امر به معروف سه مرحله داره عزیزان. پس چهار شرط وجوب "سه مرحله": مرحله ی ا
مرحله ی اول یعنی اشاره کردن، بی سر و صدا تذکر دادن، اخم کردن، رو برگردوندن امثال این ها هنوز به لسان نرسیده و مرحله ی دوم که لسانه این دو مرحله رو همه باید انجام بدن. نه کارت میخواد، نه مجوز میخواد نه نمی دونم هیچی وظیفه ی شرعی همه هست.⚠️✅ آیات قرآن و روایات مجوزش هست. قانون اساسی هم تصویب کرده که وظیفه ی همه هست و باید انجام بدن.⚠️
ذلت های پهلوی 🔻قسمت نهم 🔸اعتراف به بی کفایتی هویدا خاطرات ۲۲تیرماه سال ۴۸(زمان نخست وزیری هویدا) کارهای کوچک مثل تأمین گوشت مملکت آسفالت برق و تلفن که واقعا بی اهمیت است ولی در زندگی عمومی و روزمره مردم تأثیر زیادی دارد همه ما خراب است و علت آن فقط بی لیاقتی مأمورین می باشد و بس. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۲۲۵ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
✍ذلت های پهلوی 🔻قسمت دهم 🔸اعتراف محمدرضا شاه به بی لیاقتی هویدا صبح شاهنشاه را خیلی کسل دیدم از وضع مالی دولت بسیار ناراحت بودند فرمودند دیشب در شورای اقتصاد مقدار زیادی مخارج برنامه چهارم را زدیم ولی باز هم کسریه بودجه داریم من عرض کردم که مکرر عرض کرده بودم وضع مالی دولت خوب نیست اما شما قبول نفرمودید. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۱، ص۲۳۲ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
💠 پرداخت فطریه توسط میهمان و وظیفه میزبان 💬سوال: اگر میهمان فطریه خود را بدهد، آیا از عهده صاحبخانه ساقط می شود؟ ✅پاسخ: خیر، ولی اگر با اجازه صاحبخانه از طرف او فطریه خود را بدهد،‌ صحیح است. توجه🔴 انسان باید فطریه کسانی را بدهد که هنگام غروب شب عید فطر، نان خور او محسوب می شوند؛ مانند کسی که چند روز قبل به خانه او آمده و قصد دارد تا عید فطر بماند یا غروب شب عید فطر آمده و می خواهد چند روز پیش او بماند. نکته⬇️ فطریه میهمانی که بعد از غروب شب عید فطر وارد می شود، بر صاحبخانه واجب نیست، هر چند پیش از غروب او را دعوت کرده باشد و در خانه او هم افطار نماید. منبع: کتاب «آموزش مصور احکام» مطابق با فتاوای آیت الله العظمی خامنه ای، احکام عبادات، بخش روزه، ص 404. 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
بسمه تعالی اصل یازدهم : به حکم آیه ( ان هذه امتکم امة واحدةو انا ربکم فاعبدون ) همه مسلمانان یک ام
بسمه تعالی اصل دوازدهم : دین رسمی ایران ، اسلام و مذهب اثنی عشری است و این اصل الی لابد غیر قابل تغییر است و مذاهب دیگر اسلامی اعم از شافعی ، حنبلی ، زیدی ، حنفی ، مالکی دارای احترام کامل می باشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی ، طبق فقه خودشان آزاد اند و در انجام احوال شخصیه (ازدواج ، طلاق ، ارث ، وصیت ) و تربیت دینی و در دادگاه ها رسمیت دارد و در هر منطقه ای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند ، مقررات محلی در حدود اختیارات شورا ها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اے فطرس‌فردوس‌ در ایݩ صُبحِ‌حسینــى از مـا برساݩ ‌محـضرارباب‌سلامـى 🍃°