eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
5.6هزار ویدیو
169 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ عليه السلام: «ما أقَرَّ قَومٌ بِالمُنكَرِ بَينَ أظهُرِهِم لا يُغيِّرونَهُ إلاّ أوشَكَ أن يَعُمَّهُمُ اللّه ُ عَزَّوجلَّ بِعِقابٍ مِن عِندِهِ » هرگاه مردمـى در برابر زشت ڪاريهايـى ڪه در ميانشـان صـورت مى‌گيـرد، دم فـرو بنـدنـد و آن را تغييـر ندهنـد! زود باشد ڪه خداونـد عزّوجلّ ڪیفـر خـود را شامـل همـه آنان سـازد .. (بحار الأنوار، ج٩٧، ص٧٨، حدیث٣٤) 🏴 شهادت_امام_صادق علیه السلام تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ به 🔵 فقـر از در بیـاد، ایمـان از پنجـره میـره⁉️ مسائـل اقتصـادی رو به احڪامـی ڪه نمی‌خوان انجـام بدن گـره میزننـد❌ 💎مرکز تخصصی آموزش و احیای واجب فراموش شده ... .
ذلت های پهلوی 🔻قسمت پنجاه و هفتم 🔸کمک های فراوان شاه به پادشاه افغانستان ماهانه ده هزار دلار به او مرحمت می فرمودند بعلاوه برای خود و دو دخترش دو منزل در رم خریدیم، ماهی دو هزار دلار هم به دخترش مرحمت می کنند. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۵، ص۳۰۵ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
✍ذلت های پهلوی 🔻قسمت پنجاه و هشتم 🔸شکست مفتضحانه ارتش‌ شاه از چریک های ظفار آنها یک خلبان هلیکوپتر ما را اسیر کردند، آنها هواپیمای فانتوم و کشتی های ما را به کلی در هم کوبیدن. 📚کتاب یادداشت های علم، ج۵، ص۳۰۸ 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
❓پرسش: حکم وجوب حفظ سلامتی و حرمت آسیب زدن به بدن چیست؟ ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ ✅ پاسخ: 🔖 آیت الله خامنه‌ای: به‌طورکلی حفظ سلامتی فی‌نفسه واجب است و هر عمل یا هر نوع خوراکی که برای بدن ضرر قابل‌توجهی داشته باشد، جایز نیست. مراد از ضرر قابل‌توجه این است که ضرر در حدّی است که در نگاه عقلا، قابل‌چشم‌پوشی و اغماض نیست و تشخیص موارد آن به عهده‌ی مکلف است. 🔖 آیت‌الله‌ سیستانی: خوردن و آشامیدن هر چیزی یا انجام هر کاری که موجب هلاکت یا ضرر و زیان شدید (ضرر فوق‌العاده و مهمّ) برای بدن شود، مثل نقص اعضا یا ازبین‌رفتن بعضی از حواسّ، حرام است. اموری مانند مرگ مغزی، کوری چشم، ناشنوایی، قطع دست‌وپا یا ازکارافتادگی و فلج شدن آنها، ازکارافتادن هر دو کلیه، برداشتن رحم یا بریدن تخمدان­ها و مواردی ازاین‌قبیل، ضرر فوق‌العاده و مهمّ محسوب می‌شود؛ امّا صِرف تب و سردرد مختصر، سرماخوردگی موقّت، بریدن مقداری از پوست بدن، سرخی یا کبودی یا سیاهی پوست، برداشتن یک کلیه برای کسی که کلیۀ دیگر او سالم است و می‌تواند با آن ادامۀ حیات دهد و مانند آن، ضرر فوق‌العاده محسوب نمی‌شود. شایان‌ذکر است، اگر انسان احتمال دهد خوردن یا آشامیدن چیزی یا انجام کاری برای او ضرر شدید (ضرر فوق‌العاده و مهمّ) دارد ــ هرچند در آینده ــ چنانچه احتمال مذکور قابل‌توجه و عقلایی باشد، طوری که چنین احتمالی موجب ترس و نگرانی شود، (به عبارتی، احتمال معقول ضرر را بدهد، طوری که منشأ خوف برایش شود) خوردن و آشامیدن آن شیء یا انجام آن کار حرام است و لازم نیست یقین یا اطمینان به ضرر حاصل شود. 🔖 آیت‌الله‌ مکارم شیرازی: خوردن یا نوشیدن چیزی که برای انسان ضرر مهمّی دارد، حرام است. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 📗 منابع: استفتاء از مقام معظم رهبری، سؤالات شماره: ۱۳۳۸۳۳۴ و ۱۱۳۳۴۶۶ و ۱۰۱۵۹۷۳ / توضیح‌المسائل جامع، ج۲، ص۵۸۶ و ۵۸۷، م ۱۴۰۷ و ۱۴۰۸ / سایت رسمی آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی، بخش استفتائات 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
اصل بیست و دوم: حیثیت ، جان ، مال ، حقوق ، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون
اصل بیست و سوم : تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ‌کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد. (نکته : بحث امر به معروف ونهی از منکر که در آن فرد آمر به معروف با انجام فعلی حرام و ترویج آن در جامعه مقابله می کند از این مقوله خارج است )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پروردگارا ✨بی نگاه لطف تو 🌸هیچ کاری  ✨به سامان نمی‌رسد 🌸نگاهت را از ما دریغ نکن ✨و با دستان 🌸قدرتمند و توانايت ✨چرخ روزگارمان را بچرخان 🌸 بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ✨ الــهـــی بــه امــیــد تـــو 🌹
آقا قبول دارم که زیبایی دختر مهمه😊 اما تاحالا چندنفر رو دیدی که بیاد بگه زنم چون دیگه زیبا نیست میخوام طلاقش بدم؟😡😳 همه موقع طلاق گیر "اخلاق" طرفن! حالا تو هی بچسب به خوشگلی😏 بفهم💪 درست انتخاب کن😒😂 به نام خالق اخلاق زیبا سلام خداوند مهربان خطاب به پیامبر رحمت فرمودند «وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ ۖ» اگر تندخو و سخت‌دل بودی مردم از گِرد تو متفرق می‌شدند (قرآن، سوره آل‌عمران، بخشی از آیه۱٥۹) نرمش با مردم، يك هديه‌ى الهى است و افراد خشن و سختگير نمى‌توانند مردم‌دارى كنند. نظام حكومتى ‌اسلام، مطابق این آیه بر مبناى محبّت و ارتباط تنگاتنگ با مردم ‌است. هر چه مسئولین و مدیران در سطوح مختلف ارتباط مستقیمشان با بدنه جامعه قویتر و بیشتر باشد و با مردم از سر مهر و محبت و دلسوزی صحبت کنند مردم بیشتری جذب دین و حکومت می شوند و بر عکس این رفتار نتیجه عکس دارد. البته محبت فقط کلامی نیست باید زیربناهای زندگی مردم را بر اساس همین محبت و ارتباط تنظیم و مدیریت کنند و رفاه و امنیت روانی، جسمانی، اجتماعی و اقتصادی را به مردم هدیه کنند. ✍مشاور 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
🎐 | | | 🏷کتاب‌های حوزه کودک و نوجوان بنیاد حاج قاسم در سطح خوبی قرار دارند/ جای خالی کتاب رمان در بین آثار شهید سلیمانی مشهود است ▫️به گزارش روابط عمومی بنیاد مکتب حاج قاسم، پرستو عسگرنجاد نویسنده و فعال حوزه انیمیشن در بازدید از غرفه بنیاد مکتب حاج قاسم در هفتمین روز از نمایشگاه بین‌المللی کتاب با ابراز خرسندی از حضور در غرفه بنیاد مکتب حاج قاسم، اظهار داشت: کتاب‌های خوبی در حوزه کودک و نوجوان در بنیاد مکتب حاج قاسم منتشر شده است. ▫️وی به شخصیت حاج قاسم اشاره کرد و افزود: شهید سلیمانی ابعاد شخصیتی بلندمرتبه‌ای دارد و صحبت درباره این شخصیت محبوب کار سختی است. ▫️نویسنده و فعال حوزه انیمیشن با بیان اینکه جای خالی کتاب رمان در بین آثار بنیاد مکتب حاج قاسم مشهود است، خاطر نشان کرد بنیاد مکتب حاج قاسم در حوزه انیمیشن برای شهید سلیمانی ورود کند چرا که تاثیر زیادی در نسل جوان و نوجوان دارد.
🌱 حدیث صبحگاهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم زیبا از ترجمہ فارسے سورہ مبارڪہ بقرہ ✨ بخش دوازدهم ☀️آیات ۱۴۲ تا ۱۵۱☀️ 🔻اشارہ بهــــــــ👇 🌟قبله 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 🇮🇷 @saghebin 🇮🇷 🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
سلام لایو‌ استاد فخرالدین موسوی در رابطه با حجاب راس ساعت ۱۶ از این کانال برگزار خواهد شد
🔺این روزها نیروهای ناجا، حجت را برای همه ما تمام می کنند و هر روز یک دسته گل برای امنیت و اقتدار این نظام و مملکت، تقدیم ملت می کنند 🔹باید خیلی بی وفا باشیم که به شنیدن اخبار این شهادت ها، عادت کنیم و بی تفاوت باشیم 🌹شادی روحشان صلواتی ختم کنیم
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت هفتاد و دو دانه دانه پفک توی دهانشان می گذاشت. از رفتارش تعجب کرده بودم. انگار این
قسمت هفتاد و سه صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی آید این طرف. اگر فکر می کنی با آمدنت چیزی عوض میشود یاعلی، بلند شو همین الان برویم؛ اما من می دانم آمدنت بی فایده است. فقط خسته می شوی.» پدرش ناراحت شد. گفت: «بی خود بهانه نیاور من می خواهم بروم. اگر نمی آیی، بگو. با شمس الله بروم.» صمد نشست و با حوصله تمام، برای پدرش توضیح داد جسد ستار در چه منطقه ای جا مانده. اما پدرش قبول نکرد که نکرد. صمد بهانه آورد شمس الله جبهه است. پدرش گفت: «تنها می روم.» صمد گفت: «می دانم دلتنگی. باشد. اگر این طور راضی و خوشحال می شوی، من حرفی ندارم. فردا صبح می رویم منطقه.» پدرشوهرم دیگر چیزی نگفت؛ اما شب رفت خانه آقا شمس الله، گفت: «می روم به بچه هایش سری بزنم.»بچه ها که دیدند صمد آن ها را به بازار نبرده، ناراحت شدند. صمد سربه سرشان گذاشت. کمی با آن ها بازی کرد و بعد نشست به درسشان رسید. به خدیجه دیکته گفت و به معصومه سرمشق داد. گوشه ای ایستاده بودم و نگاهش می کردم. یک دفعه متوجه ام شد. خندید و گفت: «قدم! امروز چه ات شده. چشمم نزنی! برو برایم اسپند دود کن.» گفتم: «حالا راستی راستی می خواهی بروی؟!» گفت: «زود برمی گردم؛ دو سه روزه. بابا ناراحت است. به او حق بده. داغ دیده است. او را می برم تا لب اروند؛ جایی که ستار شهید شده را نشانش می دهم و زود برمی گردم.» به خنده گفتم: «بله، زود برمی گردی!» خندید و گفت: «به جان قدم، زود برمی گردم. مرخصی گرفته ام. شاید دو سه روز هم نشود. حالا دو تا چای بیاور برای حاج آقایتان. قدر این لحظه ها را بدان.»
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
#دختر_شینا قسمت هفتاد و سه صمد نگاهی به من و نگاهی به پدرش کرد و گفت: «پدر جان! با آمدنت ستار نمی
قسمت هفتاد و چهار فردا صبح زود پدرشوهرم آمد سراغ صمد. داشتم صبحانه آماده می کردم. گفت: «دیشب خواب ستار را دیدم. توی خواب کلافه بود. گفتم ستار جان! حالت خوب است؟! سرش را برگرداند و گفت من صمدم. رفتم جلو ببوسمش، از نظرم پنهان شد.» بعد گریه کرد و گفت: «دلم برای بچه ام تنگ شده. حتماً توی خاک دشمن کنار آن بعثی های کافر عذاب می کشد. نمی دانم چرا از دستم دلخور بود؛ حتماً جایش خوب نیست.» صمد که می خواست پدرش را از ناراحتی درآورد، با خنده و شوخی گفت: «نه بابا. اتفاقاً خیلی هم جایش خوب است. ستار الان دارد برای خودش پرواز می کند. فکر کنم از دست شما ناراحت است که این طور اسم های ما را به هم ریختید.» چشم غره ای به صمد کردم و لب گزیدم. صمد حرفش را عوض کرد و گفت: «اصلاً از دست من ناراحت است که اسمش را برداشتم.» بعد رو کرد به من و گفت: «حتی خانمم هم از دستم ناراحت است؛ مگر نه قدم خانم.» شانه بالا انداختم. گفت: «هر چه می گویم تمرین کن به من بگو حاج ستار، قبول نمی کند. یک بار دیدی فردا پس فردا آمدند و گفتند حاج ستار شهید شده، باید بدانی شوهرت را می گویند. نگویی آقا ستار که برادرشوهرم است، چند وقت پیش هم شهید شد.» این را گفت و خندید. می خواست ما هم بخندیم. اخم کردیم. پدرش تند و تیز نگاهش کرد. صمد که اوضاع را این طور دید، گفت: «اصلاً همه اش تقصیر آقاجان است ها! این چه بلایی بود سر ما و اسم هایمان آوردید؟!» پدرشوهرم با همان اَخم و تَخم گفت: «من هیچ بلایی سر شما نیاوردم. تو از اول اسمت صمد بود، وقتی شمس الله و ستار به دنیا آمدند، رفتم شهر برایتان یک جا شناسنامه بگیرم.آن وقت رسم بود. همه این طور بودند. بعضی ها که بچه هایشان را مدرسه نمی فرستادند، تازه موقع عروسی بچه هایشان برایشان شناسنامه می گرفتند. تقصیر ثبت احوالی بود. اشتباه کرد اسم تو که از همه بزرگ تر بودی را نوشت ستار. شمس الله و ستار که دوقلو بودند؛ نمی دانم حواسش کجا بود، تاریخ تولد شمس الله را نوشت 1344 مال ستار را نوشت 1337. موقع مدرسه که شد، رفتیم اسمتان را بنویسیم، گفتند از همه بزرگ تر کدامشان است؟! تو را نشان دادیم. گفتند این ستار است، بیاید کلاس اول. بقیه هم حالا وقت مدرسه شان نیست. خیلی بالا پایین دویدم؛ بلکه شناسنامه هایتان را درست کنم؛ نشد.» صمد لبخندی زد و گفت: «آن اوایل خیلی سختم بود. معلم که صدایم می زد ستار ابراهیمی ؛ برّ و بر نگاهش می کردم. از طرفی دوست ها و هم کلاسی هایم بهم می گفتند صمد. این وسط بدجوری گیر کرده بودم. خیلی طول کشید تا به این اوضاع عادت کردم.» صمد دوباره رو کرد به من و گفت: «بالاخره خانم، تمرین کن به حاج آقایتان بگو حاج ستار.» گفتم: «کم خودت را لوس کن. مگر حاج آقا نگفتند تو از اول صمد بودی.» صمد دیگر پی حرف را نگرفت و به پدرش گفت: «آقا جان! بهتر است شما یک دوش بگیری تا سرحال و قبراق بشوی. من هم یک خرده کار دارم.