eitaa logo
🇮🇷 ثاقبین 🇮🇷
1.7هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
170 فایل
🏵️ﺳﻮﮔﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﭼﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻲ ﭼﻴﺰی ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﻣﻰﺷﻮﺩ، ﭼﻴﺴت؟ النَّجْمُ الثَّاقِبُ🌠 ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺩﺭﺧﺸﺎنیﻛﻪ ﭘﺮﺩﻩ ﻇﻠمت را می شکافد ناشناس: https://gkite.ir/es/nashenas1401 @Sarbaze_Fadaei_Seyed_Ali ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥نخستین تصاویر از آثار حملات پهپادی به فرودگاه ابوظبی 🔸صابرین نیوز تصاویری از آثار خرابی ها و دود ناشی از حملات پهپادی به فرودگاه ابوظبی منتشر کرد. @saghebin
📜 ویژه‌نامه "شهید پیروز" 🔻 بررسی و تحلیل خطبه‌های نمازجمعه ۲۷دی‌ماه۹۸ ➕ مصاحبه با همرزمان شهید سلیمانی و شخصیت‌های برجسته محور مقاومت 🔺 بازنشر به مناسبت سالروز سخنرانی حضرت آیت الله خامنه‌ای در نمازجمعه تاریخی ۲۷دی‌ماه ۹۸ @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امام علی علیه السلام: گناه نکردن آسانتر از توبه کردن است 📚 میزان الحکمه، جلد۲، صفحه ۱۳۶ ☑️ @saghebin
لحظاتی در محضر قرآن کریم @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ قاسم سلیمانی محصول دانشگاه نیست خدا قاسم را برای خود ساخت. صنعت اصلی صنعت انسان سازی است نه این صنایعی که همه جای دنیا مرسوم است 👤استاد حسن عباسی @saghebin
🌹نماز عارفانه 🌹شهید صفوی بالاترین هدف شهید نواب صفوی، پیروی از دستور خداوند و حرکت در مسیر بندگی بود. راز و نیازهای او با خداوند، حال خاصی داشت. او هنگامی که به نماز می‏ایستاد، به سرعت اشک از چشمانش جاری می‏شد و از این عالم پرواز می‏کرد. نماز او در حقیقت، سفر به دنیای دیگر بود. کار و تلاش و فعالیت‏های خسته کننده، هرگز او را از راز و نیاز و نیایش نیمه‏شب باز نمی‏داشت. نواب صفوی از جمله راهیان شب و قهرمانان روز در میدان کارزار بود. او خود می‏گفت: «به خدا سوگند، هر وقت صدای «اللّه‏ اکبر» مؤذن به گوشم می‏رسد، احساس می‏کنم دنیا در چشمانم رنگ می‏بازد و بی‏ارزش می‏شود و دیگر جز قدرت و عظمت خداوند چیزی را حس نمی‏کنم». وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا 🌹🍃🌹🍃 @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم لو رفته از نماز خاخام های یهودی برای نابودی انرژی هسته ای ایران کاهنان معبد آمون به شیوه مدرن ☑️ @saghebin
*گاهی اوقات مشکلات فرهنگی ، خواب شب را از چشمانم میبرد...* _______________ شرمنده ات هستیم آقا جان! از کم کاری ماست... 😕
🔰 نماز جمعه نماد ذکر خدا و جنگ با دشمنان است ‌ 💠حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اولین خطبه نماز جمعه پس از انتصاب از سوی امام خمینی به عنوان امام جمعه تهران: «نماز جمعه یک واجب سمبلیک هست، یک سمبل و رمز است، اوّلاً نماز است و ذکر خداست. ثانیاً سلاح است، حالت جنگیدن با دشمن خدا و با شیطانهاست. امام جمعه که رمز نماز جمعه است باید عصای خود را سلاحی قرار بدهد و در مقابل مردم بایستد و اساسی‌ترین و لازم‌ترین و اصلی‌ترین مسائل را در اجتماعی بزرگ از زبانی ایمن و مورد اطمینان با مردم درمیان بگذارد.» ۵۸/۱۰/۲۸ 🗓 ۲۸ دی‌ماه، سالروز نخستین به امامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۸ @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ | تریبون مقاومت 🔺 مروری اجمالی بر خط مقاومت و ایستادگی ملت در چهل سال بیانات رهبر انقلاب در خطبه‌های نماز جمعه تهران 🗓بازنشر به مناسبت ۲۸ دی‌ماه، سالروز نخستین به امامت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۵۸ @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بࢪادࢪم!!😔 هفتمیـن‌سالـگردشهادتت‌مبــارڪ✋🏼 سفارش‌مارو‌پیش‌امـام‌حسین ؏ میکنے؟💔🥀 🍂 @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی من ظهور لحظه ها را میشمارم تا بیایی خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری در مسیرت جانفشانم گل بکارم تا بیایی 🌤اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ @saghebin
❤️ یڪ‌محبت‌میڪنی‌ماراحرم‌ دعوت‌ڪنی؟ گریھ‌کردن‌برشماگفتی‌اثرداردحسین. صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدالله. 💔😭 @saghebin
🌼چهارشنبه تون زیبا و بی نظیر 🌺یک روز پراز آرامش 🌼یک دل آرام و بی غصه 🌺یک زندگی آروم 🌼و عاشقانه 🌺و یک دعای خیر از 🌼ته دل 🌺نصیب لحظه هاتون 🌼روزتون عالی 🌺و سرشار از خیر و برکت @saghebin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹به مناسبت سالگرد شهدای قنیطره ♦️شهید جهاد مغنیه: به همه جهانیان خواهیم گفت که آزادگی چگونه شکل می‌گیرد و پیروزی چگونه با خون تحقق خواهد یافت. @saghebin
✨شهیدی که اذن دخول ورود به بهشت را از پدر گرفت و در جوار شهید ابراهیم همت رضوان الله تعالی علیه به خاک سپرده شد. آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم‌. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم. اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند. داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار می‌کنی؟ محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را می‌دیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سال‌های اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان می‌گفتند که برادران حسن اسیر شده اند.  بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پرونده‌اش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.  تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد. دکتر همین که می خواست مشغول به کار شود، مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده، به‌قدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبت های بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم .دایره‌ای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم، حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد . یادم هست روز آخر اسفند حسابی برایش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین می‌آیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشویم. همین طور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود، به من گفت:  می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم: بگو می شنوم.  فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کند.  ماجرایی را برایم گفت که بعد از سال ها هنوز هم وقتی به آن فکر می‌کنم حال و هوایم عوض می‌شود. محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم. یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش، تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم. در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود . در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند: نگران هیچ چیزی نباش، خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده. در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند می‌دیدم. آن ها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند: اینجا آسمان اول تمام می شود. شما با این ملائک راهی آسمان دوم می شوی.از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد، فهمیدم ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد، نمی دانید چقدر زیبا بود. از هر نعمتی بهترین هایش در آن جا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند. فهمیدم که هر دوی آن ها شهید شده‌اند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آن
ها اسیر هستند .خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی ناراحتی گفتند: این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد. او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند: چشم ...  یک باره روح به جسم من برگشت. تمام بدنم درد می کرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند. اما یک نفر متوجه زنده‌بودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آن جا راهی اصفهان شدیم . حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. .حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم، فقط آمده‌ام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او می گفت و من مات و متحیر گوش می کردم. روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، می خواستم ببینم ماجرا چه می شود. وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر. محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم. آن ها الان در بهشت هستند و من این جا.  پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند، اما مهم این است که آن ها مجرد بودند و تو زن و بچه داری. من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم .از این جا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود. گفتم: چه شده گفت: پدرم راضی شد. انشاالله می روم آن جایی که باید بروم.من برخی شب‌ها توی بیمارستان کنارش می نشستم. برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آن جا را مقایسه کنم. زخم هایش روز به روز بهتر می‌شد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد. شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده. چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتند امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟ گفتند:محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم. درب تابوت را باز کردم. محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه، دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت، دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند. شهدای را با ذکر صلواتی یاد کنیم🌷🌷 منبع:کتاب" بازگشت " @saghebin
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ ⛔️اجتهاد در برابر نص در حقیقت افترا زدن به خداوند است ❌ چه خوب است آدم وقتی حرف می‌زند با علم و آگاهی همراه باشد، باری به هر جهت و الابختکی سخن نگوید... 🔸اجتهاد مقابل نص، یعنی مقدم داشتن نظر شخصی در برابر فرمان خداوند و حضرت پیامبر اکرم صلی اله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام است... 🔸 مهمترین اجتهاد در مقابل نص در صدر اسلام در محل سقیفه اتفاق افتاد که آثار شوم آن صدها سال است که دامنگیر امت اسلام شده، و خدا می‌داند تا چه زمانی ادامه دارد، حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در روز غدیر جانشین خود را معرفی کردند، اما بعد از رحلت پیامبر عده‌ای اجتهاد در مقابل نص کردند و برای تعیین جانشین پیامبر جلسه مشورتی برگزار کردند، و شد آنچه نباید می‌شد، یکی از کارهائی که خیلی خطرناک است و انسان را به گمراهی می‌کشاند اجتهاد در مقابل نص است... 🔸 خانمی در مورد حجاب می‌گفت یعنی اینکه من یک تکه پارچه روی سرم بیندازم، همه چیز درست می‌شود؟... این یعنی اجتهاد در مقابل نص، فهم شخصی را مقدم داشتن بر فرمان الهی... 🍀 خداوند در آیه‌ ۶۶ سوره آل عمران می‌فرماید: «فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِیمَا لَیْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» پس چرا درباره‌ آنچه هیچ دانشی بدان ندارید احتجاج و ستیزه می‌کنید (حرف می‌زنید) و خدا می‌داند و شما نمی‌دانید. 🍀 چیزی را نمی‌دانید، تخصص ندارید، علم ندارید، بگوئید نمی‌دانم، خجالت هم نکشید، با صدای رسا بگوئید نمی‌دانم... «قُلْ مَا كُنتُ بِدْعًا مِّنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِی مَا يُفْعَلُ بِی وَلَا بِكُمْ» (احقاف/۹) ﺑﮕﻮ: ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﮔﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩﺍی ﻧﻮﻇﻬﻮﺭ ﻧﻴﺴﺘﻢ، ﻭ ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﻢ ﺑﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﻭ ﺁﺧﺮﺕ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ... ♦️بعضی‌ها که به مراسم عقد و عروسی دعوت می‌شوند، انگار که برای چند ساعت وارد دنیای دیگری شده‌اند، یکمرتبه همه با هم محرم می‌شوند، بهشان تذکر که می‌دهی می‌گویند ول کن بابا یک شب که هزار شب نمی‌شود، (اجتهاد در مقابل نص)... حرام خدا که یک شب و هزار شب ندارد... 🍀 در آیه‌ ۱۱۶ نحل، اجتهاد برابر نص را افترا به خداوند دانسته و می‌فرماید: «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلاَلٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِّتَفْتَرُواْ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ» و با دروغی که بر زبانتان می‌رود نگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بندید. «إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ یُفْلِحُونَ» همانا کسانی که بر خدا دروغ بندند، رستگار نخواهند شد. 🔸 خداوند در قرآن از حلال و یا حرام کردن چیزی که خدا و رسول به صورت مشخص آن را حلال و یا حرام کرده، نهی فرموده و به این نکته تصریح کرده است که اگر کسی چنین کاری را مرتکب شود، بر خداوند افترا زده است، پس اجتهاد مقابل نص، در حقیقت افترا بر خداوند است. وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ✍️حبیب الله یوسفی