صـَحـابــ🇵🇸sᴀʜᴀʙ🌱
#کتاب_شنود📚 #قسمت_دوم (مننژیت) در اورژانس یادم هست که یک دکتر بالای سرم آمد و مرا تکانی داد گفت: ا
#کتاب_شنود📚
#قسمت_سوم
(ملکالموت)
سینهام سنگین بود. توجه من از آن نقطه نورانی به پایین پایم در همان اتاق کوچک جلب شد. یکباره دیدم پیرمردی بسیار نورانی و مهربان که نمیتوانم زیبایی چهره و محتبش را وصف کنم، با فاصله کمی روی سینهام نشسته!
با مهربانی به من لبخند زد و گفت: میخواهی با من بیای؟ آمدهام جان تو را بگیرم، آماده هستی؟
من که وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود، مات و مبهوت نگاهش کردم. مثل نگاه ملتمسانه یک دانش آموز در سر جلسه امتحان، وقتی امتحان تمام شده و او هیچ جوابی ننوشته نگاهش کردم.
به خودم قوت قلب دادم و گفتم: بد نیست همراهش بروم. من که در زندگی خیلی کارهای مهم و خوب کردهام و آدم خیلی خوبی بودم. برای همین دستانم را به سمت حضرت عزرائیل بلند کردم تا مرا همراهش ببرد. خیلی خیالم از خودم راحت بود. به خودم اعتماد داشتم و مطمئن بودم به بهشت خواهم رفت.
بدنی شبیه من روی تخت بیمارستان بود و خودم در مقابل پیرمرد!
چه عشق و محبتی بین ما بود. اصلا با آنچه اهل دنیا از عشق تعریف میکنند تفاوت داشت. نمیخواستم چشم از آن پیرمرد نورانی بردارم.
لبخند زیبایش، محاسن سفید و بلندش و پیراهن سفیدش که مانند نور میدرخشید را فراموش نمیکنم.
او مانند پدری مهربان، که دلسوزانه به پسرش نگاه میکند، به من خیره بود برای همین ماندم چه جوابی بدهم. راضی بودم که با او بروم.
این پیرمرد مهربان، به یقین خیر مرا میخواست.¹
درست در همان زمان و شاید در کمتر از یک لحظه، تمام زندگیام، از لحظه تولد تا زمان ورود به این اتاق بیمارستان در مقابلم ظاهر شد آن هم با تمام جزئیات.
آنجا تکلمی صورت نمیگرفت. حرفی رد و بدل نمیشد، اما تمام سئوالات من به طور کامل جواب داده میشد. من نتیجه تمام کارهاین را در همان لحظه دیدم و مرور کردم!
من آنچه از خوبیها و بدیها انجام داده بودم به طور کامل مشاهده کردم. من میدیدم که کدام کارهایم کاملا برای رضای خدا بوده و کدام کارهایم نیت غیر خدایی داشته!
برای کارهایی که فقط برای رضای خدا انجام داده بودم.( که متاسفانه تعداد آنها خیلی کم بود) درجات و مقامات معنوی برایم ایجاد شده بود و میفهمیدم که تمام ملائک به من مباهات میکردند، اما برای کارهایی که نیت غیر الهی داشتم، میدیدم که ضرر کردم.
در مشاهده اعمال، کسی مرا قضاوت نکرد. کسی مرا توبیخ ننمود. خودم بودم و وجدان خودم. حتی دیدم که بارها و بارها تا پای مرگ رفته بودم و این خداوند بود که مرا در آن لحظه نجات میداد.
بارها در ماموریتهای مهم مرزی، مشکلات و سختیها را به چشم دیده بودم و حالا با یقین متوجه میشدم که در تمام آن لحظات، عنایت خاص خداوند مانع مرگم شده بود.
حتی مشاهد کردم که در بسیاری از ماموریتها اگر عنایت خداوند نبود هیچ گونه موفقیتی به دست نمیآوردیم.
دست قدرت خدا در تمام هستی، همواره با ما بود. من یقین کردم که در تمام امور، حتی مسائل مربوط به امنیت کشور، دست عنایت خداوند و اهل بیت(ع) هواره پشتیبان ما بوده و هست.
محاسبه آغاز شد. گاهی به برخی اعمالم فکر میکردم که به نظر من خیلی خوب بوده، اما میدیدم که به علت نیت غیر خدایی که داشتم پوچ شده و اصلا در محاسبات الهی به حساب نیامده بود!
میخواستم بگویم که این شغل را که با هزاران خطر و گرفتاری همراه است برای خدا انتخاب کردم، اما نشانم دادند که من به دنبال یک شغل ثابت و آبرومند بودم و سر از اینجا درآوردم. یعنی خیلی نیت الهی در آن نمایان نبود.
حتی اشاره کردم که من در فلان ماموریت خیلی سختی کشیدم تا آبروی اسلام و ایران حفظ شود، اما به من نشان دادند که خیلی اصرار داشتی که به نام خودت این ماموریت گزارش شود و به خاطر آن ماموریت، حسابی تشویق شدی و مزدت را گرفتی!
نمیدانم چه مثالی بزنم که بهتر شرایط مرا در آن لحظات درک کنید. یک کار ساده و کوچک، ما با نیت الهی و جهت رضای خدا، به قدری برایم ارزش داشت که صدها کار سخت و طاقت فرسا، اما با نیت غیر الهی، آن تاثیر را نداشت.
با ناامیدی از خودم و اعمالم، از محاسبه دست کشیدم. چقدر عمرم را مفت باخته بودم! چه کارهای بزرگی که با سختی و با تلاش شبانه روزی انجام داده بودم اما کمی توقع تشویق از طرف مافوق و یا دیده شدن از سوی مردم، یا حس غرور و منیت که من این کار را انجام دادم، تمام آنها را پوچ کرده بود
خیلی احساس بدبختی و ضرر میکردم. مثل آدمی که به امید یک تجارت پر سود، تمام سرمایهاش را داده و طلا گرفته و بعد از کلی سختی، متوجه میشود که تمام طلاهایی که جمع کرده بدلی بوده!
در بازاری که خریدار، یک گرم طلای خالص را به قیمت بسیار خوبی میخرد، من حسرت عجیبی وجودم را فرا گرفت.
در آن لحظات و در حضور ملکالموت، فقط آرزو داشتم که برگردم، بلکه بتوانم کارهایم را فقط با نیت الهی به جا آورم!
هر چه که میخواستم در مورد کارهایم توضیح بدهم، توجیه میشدم که کارم با نیت الهی و برای رضای خدا نبوده.
در بررسی اعمالم، حسرت
صـَحـابــ🇵🇸sᴀʜᴀʙ🌱
🌸بِسـمِ اللَّـہِ الـرَحܩنِ الرَحیــم🌸 《چگونهیکنمازخوببخوانیم》 #قسمت_دوم نماز محور تمامی عبادت
🧡بِسـمِ اللَّـہِ الـرَحܩنِ الرَحیــم🧡
《چگونهیکنمازخوببخوانیم》
#قسمت_سوم
نماز، استاد رساندن انسان به خدا🥺🌼
یقینا اگر به هر کدام از ما بگویند: آیا شما به یک استاد و مربی اخلاق نیاز دارید؟ خواهیم گفت: بله نیاز داریم و چقدر هم خوب است!
چقدر خوب است آدم، استادی داشته باشد که دردهای او را تشخیص بدهد و بگوید: باید فلان کار را انجام دهی تا مشکلت حل شود!
چقدر خوب است آدم استاد داشته باشد!
گاهی آدم را خوب راهنمایی میکند،
گاهی نه تنها راهنمایی میکند، بلکه به آدم کمک میکند تا مشکلش برطرف شود😍
لابد شما هم دلتان میخواهد استاد داشته باشید و از خدا میخواهید که خدایا یک استاد خوب برای رسیدن من به خودت به ما نشان بده!
حالا من یک استاد خوب به شما معرفی میکنم...
🕊[نماز]🌿
همه ما استادی به نام نماز داریم که استاد رساندن ما به خداست!
نماز زنده است، شعور دارد.
متحرک است، فعال است.
بصیر است، آگاه است.
نماز هر کس متناسب با خود او برایش کار میکند، اگر من حب مقام دارم، نماز من، حب مقام من را برطرف میکند!👑
اگر محبت به خدا ندارم، محبت به خدا میآورد.♥️
بعضیها فکر میکنند استاد میتواند جای خوبیها و بدیهای انسان را بگیرد، در صورتی که اینطور نیست. اگر در داستانی از اولیا خدا شنیدید که یک ولی خدا مثل آیت الله قاضی به طور ویژهای دست یک نفر را گرفت و او را از یک مانع معنوی در مسیر سیر و سلوک عبور داد، تصور نکنید که هر کسی به آن ولی خدا مراجعه کرد یک کمک ویژه دریافت کرد.
اگر من لیاقت شنیدن آن دستور العمل ویژه را نداشته باشم، حتی اگر همسایه آن عارف هم باشم، برایم فایدهای نخواهد داشت. اگر لازم باشد خداوند سر راهت کسی را قرار میدهد...🤔
برای اولین راه همین آگاهیهای عمومی ما که اکثرا همه داریم کافی است.
امیرالمؤمنین میفرمایند:
شما به عمل به آنچه میدانید محتاجترید تا به دانستن آنچه که نمیدانید.😶
آیت الله العظمی بهجت در پاسخ به سئوالات رسیدن به عرفان و قرب الهی و...:
۱. اگر به آنچه میدانید عمل کنید و معلومات را زیر پا نگذارید، این تمام عرفان است!
۲. استاد تو علم توست، به آنچه میدانی عمل کن! آنچه را که نمیدانی کفایت میشوی...
۳. اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت و در راس آنها نماز است، که به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراض از لغو محقق میشود، کار تمام است.💕
رفتن به سوی خدا که تخصصی نیست! نماز خودش به تنهایی استاد انسان است.
مثلا اگر بعد از نماز میخواهی سریع به سراغ کارهایت بروی با خود بگو: بگذار تعقیبات نماز را هم بخوانم... بعد از کمی تامل و نشستن، باعث میشود یکی از بدهای روح تو از بین برود!😊
#حجاب #امام_زمان #طبس
@sahabenghelab
صـَحـابــ🇵🇸sᴀʜᴀʙ🌱
مگه خود #امام_حسین نمیدونست که اگه بره شهید میشه؟ پس چرا رفت؟ اینجوری که خود کشی محسوب میشه، حتی خا
34.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️امام حسین (ع) که میدونست کربلا چی میشه، چرا خانواده رو باخودش برد؟
۱- کوفیان #امام_حسین (ع) رو با خانواده دعوت کردند
۲- یک حاکم وقتی برای حکومت میرود باید با خانواده رود و الا به او برچسب یاغی و فاسد و شورشی میزنند.
3⃣#قسمت_سوم ویژه برنامه #محرم
چند دلیل دیگه رو توی کلیپ بالا ببین👆👆
هم ببینید هم نشر بدید تا افراد بیشتری آگاه بشن، دمتون گرم🖤
@sahab_3_1_3