eitaa logo
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
7هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
16 فایل
ضیافت‌قلم‌ودست‌نوشته های #سحر_شهریاری ارشد ادبیات،دانشجوی دکترای مدیریت، معلم،نویسنده،فعال اجتماعی و فرهنگی،سخنران و مجری کشوری،مبلّغ و کارشناس محافل بانوان و دختران،شاگردی درحال آموختن. حذف لینک و نام نویسنده به‌رسم امانتداری جایزنیست تبادل @FatemehSat
مشاهده در ایتا
دانلود
یک عمر مجاهدت در گمنامی، مرتبه و مقام عجیبی است. شبیه یک پنجره که همیشه پرده ای ضخیم آن‌سوی دیدنی اش را از ما گرفته، اما یکدفعه یکی پیدایش می‌شود، این پرده را کنار میزند و میبینی عجب! چه منظره ای، چه آسمان نیلی چشم نوازی چه آرامش زیبایی آن‌سوی نگاهت پدیدار شده که تا حالا نمی‌دانستی و خبرش را نداشتی. این مجاهدت بی شهرت و بی‌نام، این دیده نشدن‌های مستمر، این جهاد چراغ خاموش، که قرار است چراغ فطرت بشر را روشن کند، چه فصل عجیبی از فضیلت های فراموش شده انسان عصر دیده شدن، عصر نام و عنوان است. سردار! شما برای ما جور دیگری عزیزید... ما نمیشناختیم‌تان، همان آرامش باشکوه ناپیدا. اما خدا خواست جایی پرده را کنار بزند که برای همیشه در قاب ذهن ما کنار سید شهید و در میدان مستقیم مبارزه با اسرائیل ماندگار بمانید... شما همراه سید مقاومت بودید یعنی تکه ای از آن داغ عظیم و بخش مهمی از آن مصیبت جبران نشدنی.. شما تا لحظات آخر تا ثانیه های به صفر رسیدن نفس ها کنار سید شهیدمان بوده اید، و این خیلی برای ما باارزش است... آخر عباس‌ها همیشه علم‌دار مقاومت بوده‌اند تا پای جان. با تلفیقی از غم و غرور بدرقه تان میکنیم سردار... 👇🌱 @saharshahriary
هوالشهید🇵🇸🇮🇷
آدم‌های مهربان را دوست دارم آدم‌های گرم و صمیمی آدم‌های بی ریا و ساده آدم‌هایی که میتوانی کنارشان خو
. همه آدم‌های خوبِ زندگی "یک طرف" اما آنکه سكوتت را می‌فهمد چیز دیگری‌ است. در زمانه‌ای که شاید حرف‌هایت را کمتر کسی درک کرده باشد، شنیدنِ سکوت از چشمهایت كارِ هركسى نيست. همه آدم‌های خوبِ زندگى همان قدر خوبند و دوست داشتنی اما... بعضیها جوری نگاهت را می‌خوانند که خودت انگشت به دهان می‌مانی. این گروه از آدم ها معجون‌های زندگی هستند؛ که زورشان به غم پنهان ما می‌رسد مواظب این‌ خوب‌ها باشیم... 👇🌱 @saharshahriary
با سنگ‌ها بگو که چه اندیشه می‌کنند حتّا بدون بال، کبوتر کبوتر است 👇🌱 @saharshahriary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهادت مبارز نستوه یحیی السنوار که تمام عمرش در جهاد و مبارزه با شمر زمان گذشت را به همه ی مجاهدان منتظر ظهور و اهل جهاد و مبارزه با دشمنان دیرینه ی اسلام و مسلمین ، تبریک و تسلیت عرض مینمایم 😭 انشاالله عاقبت همه ی ما ختم بر شهادت در رکاب مولایمان بقیت الله الاعظم روحی له الفداء گردد🤲 🎥لحظه بیرون آوردن پیکر توسط نظامیان اشغالگر در رفح 👇🌱 @saharshahriary
شهید یحیی السنوار 😔 ای کاش تیتراژ پایان زندگی ما هم به این زیبایی باشه...💔 👇🌱 @saharshahriary
این حجم از خوشحالی و تبریک در اردوگاه دشمن بخاطر شهادت یحیی السنوار بی‌سابقه است! بایدن لعنتی بخاطر ترور شهید سنوار، سه مرتبه تبریک گفته. این شادی‌های مکرر، ابتدای اندوه و نکبت بی پایانشون باشه ان‌شاءالله 🤲💔😔 👇🌱 @saharshahriary
شکوه به معنای حقیقی کلمه هیچ مرگی از شهادت زیباتر نیست مخصوصا شهادتی که قبلش بدنت اینقدر جراحت بردارد که وقتی مچ دستت قطع شد، سیم به آرنجت ببندی تا شدت خونریزی را کم کنی و انگشت اشاره دست چپت هم قطع شده باشد اما با همان دست مجروح، سنگ و چوب و آهن به طرف کوادکوپتر دشمن پرتاب کنی تا لحظه آخر، پوشش روی صورتت را برنداری تا شناسایی نشوی و دشمن طمع نکند که تو را به هر قیمتی که هست، زنده دستگیر کند هر چه از شرح روضه لحظات آخر یحیی بنویسم، از شکوهش کم می‌شود قلم ما کجا و شرح عاشقانگی این مردان کجا؟ و سلام بر یحیی سلام بر روزی که شهید زاده شد و بر روزی که غریبانه شهید شد. 👇🌱 @saharshahriary
گفتن سنوار توی تونل‌ها پنهان شده و نفوذیه، ولی تو خط مقدم مثل یه سرباز شهید شد گفتن سید حسن فرار کرده ایران ، ولی وسط لبنان شهید شد گفتن هنیه بچه‌هاش رو فرستاده قطر ، ولی همه بچه و نوه‌هاش وسط غزه شهید شدن قهرمان‌های واقعی این جهان رو قبل از ترور فیزیکی، ترور شخصیتی کردند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در پس‌زمینه این ویدئو صداى زنى شنیده می‌شود كه بلند شيون می‌کند. ويدئو با صداى "ياحسين" او تمام می‌شود. مى.توانم تصورش كنم که دست‌هايش را بالا می‌برد و دودستى توى سرخودش می‌زند. می‌توانم همه.اش را تصور كنم؛ انگار خودمم. . در من اين روزها زنى زندگى می‌كند كه هر جا عكس سيدحسن را می‌بيند، دودستى توى سر خودش می‌زند و شيون مى‌كند. در من زنی‌ست كه سرتاپا سياه پوشيده و قلبش تكه‌تكه است. نخواه كه مثل قبل شادباشم؛ من هرگز آدم قبلى نخواهم شد... 👇🌱 @saharshahriary
روایات گزارش کردند وقتی سر یحیای پیامبر را جدا کردند و خون او به زمین ریخت، ‌خون شروع به جوشیدن کرد. قوم بنی‌اسرائیل تلاش کردند که خاک بر روی این خون بریزند و آن را ناپدید کنند ولی موفق نشدند و این خون در حال جوشش بود تا زمانی که بخت‌النصر بر بنی‌اسرائیل حاکم شد و چند هزار نفر از بنی‌اسرائیل را کشت و انتقام خون یحیی را گرفت و آن خون از جوشش ایستاد. (جزایری، قصص الأنبیاء، ۱۳۸۱ش، ص۵۶۶) 👇🌱 @saharshahriary
چندسال قبل که تلویزیون‌های صهیونیستی مارش پیروزی نواختند و خانه ویران شده یحیی را نشان دادند که تلّی از آوار بود و خبر ترور موفق او را روی پخش ویژه بردند، یحیی یک ساعت بعد به خانه ویران شده‌اش برگشت و روی مبل شکسته‌ای نشست و با لبخندی تحقیرآمیز، گوشه لب کج کرد و عکس یادگاری گرفت. من آن روز شیفته شجاعت یحیی شدم. او لاتی را تا درجه آخرش پر کرده بود. بعدها که یک عکس هالیوودی مردانه‌ هم از او منتشر شد که دست روی کلت کمری‌اش برده بود و داشت بیرونش میکشید، انگار ابرمرد خیالی ایام نوجوانی را در واقعیت دیده بودم. چقدر اسطوره‌ای بود. نمیشد حتی توی چشم‌هاش نگاه کنی. یحیی شاید کسی بود که بیشترین خبرهای جعلی درباره ترور او منتشر شد. اسرائیلی‌ها در له‌له یافتن اثری از او، بارها شایعه ترورش را مطرح می‌کردند تا بلکه از رصد واکنش‌ها، چیزی دست‌گیرشان شود. او رسما نامرئی بود. فلسطینی‌ها می‌گویند یحیی حتی سایه نداشت. می‌گویند از دیوارها می‌گذشت. تو بگو روح بود. پشت ابرمردان همیشه افسانه می‌سرایند. ابرقهرمان پسر‌های فلسطینی. شیرمرد پچ‌پچه‌های دخترکان غزه. امّید مردان و زنان جنگ‌زده. دلشان گرم بود به تونل‌های زیر پایشان که یحیی از آنجا می‌گذرد. حالا می‌گویند روح فلسطینی، ابرمرد نامرئی غزه، نه در پستوی تونل‌ها، که روی زمین شهید شده. نزدیک تانک‌های اسرائیلی. لباس رزم بر تن. خشاب بسته بر فانوسقه. چفیه بر شانه. سلاح بر کف. حالا جوان‌های فلسطینی پشت‌به‌پشت سیگار می‌سوزانند و به یک‌جا خیره می‌شوند و می‌گویند یحیی با مرگش پله آخر لاتی را هم برداشت. باز تحقیرشان کرد. که من روی زمین بودم. بین نیروهای تحت‌امرم. و نیم‌خیز، سلاح بر دوش توی پس‌کوچه‌ها می‌دویدم. شما کجایید؟ یحیی تحقیرکننده بزرگ‌شد. تحقیرکننده زندگی‌کرد و تحقیرکننده رفت. ما قصه یحیی را سال‌ها برای بچه‌هایمان تعریف خواهیم کرد. 👇🌱 @saharshahriary
آه یحیی... آه یحیی... که صهیون تو را نکشت که صهیون تو را زنده‌تر کرد که صهیون ما را عاشق‌تر کرد که صهیون خواب را از ما گرفت که صهیون آرام و قرارمان را برد آه یحیی... آه یحیی... چندبار سکانس پایانی تو را دیده باشم از حساب خارج‌ است چندبار شکوه‌ کارزار تو را با مرگ دیده باشم چندبار به جای آن پهپاد لعنتی تو را تماشا کرده باشم و فکر کرده باشم که اینجا یحیی... این مردِ ابرقهرمانِ حماسه‌ساز در آخرین لحظات زندگی دنیایی‌اش دارد به چه فکر می‌کند به کودکان چشم‌ به راه غزه... به راه نیمه‌تمامی که برای آنان گذاشته به جهانی که امروز بیدارتر از همیشه است یحیی با آن دست قطع شده با آن بدنی که دارد به تحلیل می‌رود دارد چه ذکری می‌گوید دارد چه دعایی می‌کند... آه یحیی... آه یحیی... کاش من نه یک کارگردان کاردرست نه یک مونتور حرفه‌‌ای که یک‌ موزیسینِ کاربلد بودم که موسیقی سکانس پایانی تو را می‌نوشتم و می‌ساختم و می‌نواختم که این تصویر با هیچ ابزاری روایت نمی‌شود باید آن را نواخت باید زخمه‌های روایت را بر دستگاه شهادت تو‌ نواخت باید این دقایق بی‌نظیر پایانی بشوند ارتعاش‌هایی که دنیا را بلرزاند کاش بلد بودم کاش می‌توانستم آه یحیی...من حسرت نابلدی دارم حسرت ناتوانی حسرت لکنتی که نمی‌تواند شاهکار پایانی تو را بنوازد تو آن را نواختی و چقدر قابل ترحم هستند آنان که ندیدند و نشنیدند و وجودشان به لرزه نیفتاد... ف‌.حاجی وثوق 👇🌱 @saharshahriary
سکانس پایانی قهرمان • آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با  تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. • شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. • تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعای‌ش به شهادت رسیده است. • فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل‌ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است. • عجب دکوراسیون عجیبی برای پایان‌بندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه‌ای از خوشحالی در آن‌ها نیست؛ چهره‌های‌شان بهت‌زده است. • ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیم‌هایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیم‌ها، گلستان است و خوشا به حال اینان. • همیشه، خورشید در سپیده‌دم خود، از میان خون برمی‌خیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند. 👇🌱 @saharshahriary
آقاجان! سیدحسن نصراللّه داشتیم، دادیم حاج قاسم داشتیم، دادیم ابومهدی داشتیم، دادیم سیدابراهیم رئیسی داشتیم، دادیم اسماعیل هنیه داشتیم، دادیم یحیی سنوار داشتیم، دادیم آقاجان! هزار جانِ گرامی فدای هر قدمَت امّا خودت از خدا بخواه فصل ظهورت رو تو دورانِ ماهایی قرار بده که یک جا این همه غم رو دیدیم نه نسل های بعد از ما! ما هرچه که غم بود به یکباره دیده ایم💔 👇🌱 @saharshahriary
ما هرچه که غم بود، به یکباره دیده‌ایم...💔 👇🌱 @saharshahriary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا