مادر ما مادر باران بود... و زندگی ساده و کوتاهش ترجمه ی آیات قرآن... مادر ما مادر باران بود... و بر تشنه و سیراب یکسان می بارید... آنقدر لطیف و مهربان که گویی درون شیر کاسه های گلی و نان تازه از تنور درآمده اش، جرعه ای از شهد بهشت ریخته اند... مادر ما مادر باران بود... و وقتی بر سر سجاده می ایستاد فرشتگان صف در صف به او اقتدا می کردند و تو گویی جهان یکپارچه به نماز جماعت بلند می شد آن هم به امامت یک زن!!! مادر ما مادر باران بود... و اما نمیدانم چه شد که پس از یک روز سیاه در حجم شرمندگی تاریخ، کوچه و دود و آتش و میخ و تابوت، همگی استعاره از نام او شدند... مادر ما مادر باران بود... و نیمه شبی ابرهای مجروح دلش را زیر خاک دفن کردند، تا دنیا را سیلاب غم نبرد و امانت پهلوشکسته به عرش خدا برگردد... مادر ما مادر باران بود... و پس از او دنیا یک روز هم روی خوش ندید، آنسان که برهوت خشکسالی تمام زمین را فراگرفت و چشم ها به سوی آسمان خشک شد. مادر ما مادر باران بود... و هیچ کس نمیدانست چرا گاهی پهلوی انسان تیر می کشد و شب ها درد بازو سراغ نسل انسان می آید. مادر ما مادر باران بود... و هیچ کس نمی دانست چرا گاهی ابرها سر در بغل هم میکنند و گریه می کنند... هیچ کس نمیدانست، ولی فرشته ها می دیدند، وقتی مادر باران در آسمان چادر به سر میکند، در زمین باران می بارد... #تقدیم‌به‌قامت‌ملکوتی‌حضرت‌مادر #مادرمامادرباران‌بود #یازهرا #روزهای_بی‌مادری #سحر_شهریاری @saharshahriary