حضور دخترک کوچکی میان هشتاد و چند اسیر مجروح و داغدار و خسته؛ حضور دست و پاگیر و مشکل سازِ یک بچه؛ میان زن و بچه های دیگر نیست...
تک تک افراد این قافله؛ برای هدایت و نجات بشر یک رسالتنامهی مکتوب زیر بغل دارند و آرامآرام به ما نزدیک میشوند. مثل انعکاس مهتاب روی آب چشمه؛
یک آدم هایی اصلا به دنیا میآیند؛ تربیت میشوند؛ نقش آفرینی میکنند و از دنیا میروند تا نشان دهند که گاهی برای #ماندن باید #نبود...
در آن خرابه ی بی سقف و بی تکیه گاه که بالشت اسرا خاک بود و قوت قالبشان نان و آبی اندک؛ شمعی باید میسوخت و در مقابل پروانه ی نگاه برادر و عمه ها و همسفران آب میشد و تمام...
رقیه شمع شام تار خرابه شد؛ مدافع حریم شهدا شد؛ روضه خواند؛ با هنر قصه گویی دخترانه؛ با ناز و نیاز اصیل زنانه برای پدر از رنج ها گفت و جهاد بزرگی کرد
تا قصه ی عاشقی "بابایی بودن دخترها" برای همیشه ی تاریخ سند بخورد به نام نامی رقیه...
هرکجای تاریخ پای مردان مرد استوار ایستاده است؛ در کنارش شعاع نور قوت قلب و صبوری های معصومانه و ظریف و پرقدرت موجودی بنام زن میدرخشد...
مثل شعاع نور دست های کوچک و زخمی یک دختر از میان آوار خرابه که دل ها را روشن کرد و تا ابد روشن گری...
دختر اگر دختر باشد ظرافت بیان رنج ها را هم جوری بلد است که تا آخر دنیا بزرگانعالم از قصه ی پر غصه ی او؛ درس مقاومت بگیرند...
حالا دانستی چه بود راز شهادت رقیه...
#سحر_شهریاری
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary