هوالشهید🇵🇸🇮🇷
یک فیلم منتشر شده و دست به دست میشه از لحظه ی تیر خوردن #مصطفیصدرزاده و شعارهای مردونه ی نحن شیعه علی بن ابیطالبش تا آخرین لحظات....
بله!
باید دیده بشه، که بدونن چه خون هایی از سینه ی سوخته و ترکش خورده ی چه دسته گل هایی ریخته شده، تا بدونن بسیجی نه میترسه نه کم میاره! تا بدونن چرا هیئتی و امام حسینی عاشق جهاده!
اما میخوام بگم به خدا درد داره دیدن این صحنه ها، قلب آدم میخواد پاره بشه... روضه ی مکشوفه... روضه ی گوداله... زینب تو سر نعش برادر چه کشیدی!!!!
نمیتونم بشینم و برای این صحنه ها اشک بریزم...فکر سنگینی اون لحظات، اون درد سینه، اون جان دادن در غربت، دیوانم میکنه...
لحظه ی شهادت آقا مصطفی رو دیدید، قبول باشه. ساختار وجودی این آدم رو هم ببینید. وقتی امید داشته که من شهید نمیشم، برمیگردم و توی شهرهامون کار فرهنگی میکنم...
این یعنی چی؟
یعنی آآآآی بچه مذهبی! جهاد در دانشگاه و محله و فامیل و بین رفقات که نماز و حجاب و اعتقاداتشون نم کشیده، کم از جهاد نظامی نداره. ولله سخت تر هم هست، انقدر رجزِ "منم باید برم" سر ندیم وقتی عرضه نداریم همین جا از خواب و استراحتمون برای فعالیت فرهنگی بزنیم. وقتی پامون به مسجد و بسیج باز نمیشه، وقتی نمیتونیم با هم کار کنیم و همش غر میزنیم... وقتی عرضه ی گرفتن دست چهارتا نوجوان رو نداریم که دشمن براشون خوابهای رنگی دیده....
آتش به اختیار، مصطفی صدرزاده بود که اول، کار فرهنگی خودجوش و تمیز کرد و ثابت کرد مرد میدون جهاده.
وقتی حتی منزل شخصی اش رو فروخت، تا کانکس بخره و اونجا رو پایگاه جذب جوونای محل کنه، که هنوز مادراشون بگن سیگاری نشدن و نماز خون بودن بچه مون رو مدیون آقا مصطفاییم... اینا قصه نیست... افسانه نیست، یه کسانی دارن توی همین شهر و محله های کوچیک گمنام و صبور، با دست خالی، جهاد فرهنگی میکنن. بدون غر زدن، بدون کم آوردن، بدون ناامیدی و بهانه گیری.
تو که میخوای عالمو هدایت کنی و بزنی به قلب اسرائیل، آرمانت قشنگه و برحق! اما جان شهدا، بیا اول دور و بر خودتم نگاه کن. یه وقت جهاد همین جا در قلب محله و ساختمون خودته. توی محل کار و تحصیلت...
شهدا اولویت شناس بودن، اولین آرمانشون زندگی جهادی بوده، که رزقشون شهادت شده.
راه دور نرو. شهیدانه زنگی کن تا شهید بشی!!!.... #سحر_شهریاری
@saharshahriary
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
یک فیلم منتشر شده و دست به دست میشه از لحظه ی تیر خوردن #مصطفیصدرزاده و شعارهای مردونه ی نحن شیعه علی بن ابیطالبش تا آخرین لحظات....
بله!
باید دیده بشه، که بدونن چه خون هایی از سینه ی سوخته و ترکش خورده ی چه دسته گل هایی ریخته شده، تا بدونن بسیجی نه میترسه نه کم میاره! تا بدونن چرا هیئتی و امام حسینی عاشق جهاده!
اما میخوام بگم به خدا درد داره دیدن این صحنه ها، قلب آدم میخواد پاره بشه... روضه ی مکشوفه... روضه ی گوداله... زینب تو سر نعش برادر چه کشیدی!!!!
نمیتونم بشینم و برای این صحنه ها اشک بریزم...فکر سنگینی اون لحظات، اون درد سینه، اون جان دادن در غربت، دیوانم میکنه...
لحظه ی شهادت آقا مصطفی رو دیدید، قبول باشه. ساختار وجودی این آدم رو هم ببینید. وقتی امید داشته که من شهید نمیشم، برمیگردم و توی شهرهامون کار فرهنگی میکنم...
این یعنی چی؟
یعنی آآآآی بچه مذهبی! جهاد در دانشگاه و محله و فامیل و بین رفقات که نماز و حجاب و اعتقاداتشون نم کشیده، کم از جهاد نظامی نداره. ولله سخت تر هم هست، انقدر رجزِ "منم باید برم" سر ندیم وقتی عرضه نداریم همین جا از خواب و استراحتمون برای فعالیت فرهنگی بزنیم. وقتی پامون به مسجد و بسیج باز نمیشه، وقتی نمیتونیم با هم کار کنیم و همش غر میزنیم... وقتی عرضه ی گرفتن دست چهارتا نوجوان رو نداریم که دشمن براشون خوابهای رنگی دیده....
آتش به اختیار، مصطفی صدرزاده بود که اول، کار فرهنگی خودجوش و تمیز کرد و ثابت کرد مرد میدون جهاده.
وقتی حتی منزل شخصی اش رو فروخت، تا کانکس بخره و اونجا رو پایگاه جذب جوونای محل کنه، که هنوز مادراشون بگن سیگاری نشدن و نماز خون بودن بچه مون رو مدیون آقا مصطفاییم... اینا قصه نیست... افسانه نیست، یه کسانی دارن توی همین شهر و محله های کوچیک گمنام و صبور، با دست خالی، جهاد فرهنگی میکنن. بدون غر زدن، بدون کم آوردن، بدون ناامیدی و بهانه گیری.
تو که میخوای عالمو هدایت کنی و بزنی به قلب اسرائیل، آرمانت قشنگه و برحق! اما جان شهدا، بیا اول دور و بر خودتم نگاه کن. یه وقت جهاد همین جا در قلب محله و ساختمون خودته. توی محل کار و تحصیلت...
شهدا اولویت شناس بودن، اولین آرمانشون زندگی جهادی بوده، که رزقشون شهادت شده.
راه دور نرو. شهیدانه زنگی کن تا شهید بشی!!!.... #سحر_شهریاری
@saharshahriary