مداحی__سالار_زینب_نریمان پناهی.mp3
6.83M
#وفات_حضرت_زینب (س)
ای یار زینب سالار زینب
بازم فلک داره سر آزار زینب
😭💔
#نریمان_پناهی
@saharshahriary
شنیدهام
یکی از مداحان زاهد و عابد تبریز به نام ملاسلطان علی، به زیارت تان مشرف شد...
این پا و آن کرد بگوید یا نگوید... مانده بود بپرسد یا نپرسد...
صدای محکم و گیرایتان بلند شد:
بپرس سلطان علی... بگو آن چه در دل داری...
لب باز کرد و گفت:
آقاجان
من روضه خوانم... دلم پیش این حرف مانده و سرگردان است...:"اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم"شما... واقعا این را فرمودهاید آقاجان؟...
بیدرنگ پاسخش دادید:
بله، درست است سلطان علی...
و او اندوهگین و سربه زیر پرسید:
یابن الحسن ع!
آیا برای مصیبت ارباً اربا شدن عمویتان حضرت علی اکبر(ع) است که خون گریه میکنید؟
چشمان محمدیتان بارانی شد و آهسته فرمودید:
اگر عمویم علی اکبر(ع) هم بود، خودش هم خون گریه میکرد.
رحمت الهی جاری بود و سلطان علی نمیخواست از بارش پرمهرِ کلماتتان محروم شود، باز پرسید:
مولایم...آیا این اشک خونین برای مصیبت علقمه و عمویتان حضرت ابالفضل العباس(ع) است؟
آهی کشیدید، سر مبارکتان را پایین انداختید، دست روی دست کشیدید و با صدای لرزان گفتید:
آه... برای این مصیبت...برای این غم بزرگ...اگر عمویم عباس(ع) هم بود خون گریه میکرد.
دلش نمی آمد باز بپرسد... دلش نمیآمد نپرسد و این راز عجیب را نداند...ماند چه کند... به غم و خجالت و بغض پرسید:
یابن فاطمه س
آیا این بی تابی و حزن برای مصیبت جدتان حضرت سید الشهدا(ع) و گودی قتلگاه است؟
شنیده ام
شانه های مبارکتان لرزید...به گریه افتادید... اشک های زلالتان بر گونه مبارکتان می غلطید و دل سلطان علی میلرزید... دل ملائک زائر قبر حسین...دل عرش خدا... دل مادرش زهرا...
لب گشودید:
آه...آه...اگر جدم حسین بن علی ع هم بود، خون گریه میکرد.
از سوز دلتان، دلش سوخت و آتش گرفت و خاکستری ماند...شبیه خاکستر پارچه های سوخته یک خیمهی کوچک در دل صحرا...
از میان دود و آتش دل پرسید:
ای آقای من!
پس این کدام مصیبت است که شما برایش اشک که نه... خون گریه میکنید؟
سربرگرداندید. طوری که چشم های زیبای غم بارتان دیگر پیدا نبود... مکث کردید... نفس زمین و زمان حبس شده بود
آهسته گفتید:
اسارت عمه جانم زینب(سلام الله علیها) ...
گفتید و دیگر صدایتان نیامد...
سلطان علی چشم که باز کرد...رد دو قطره خونین روی زمین بود و بوی عطری که شبیه تمام گل های محمدی عالم بود و دیگر نبود...
#وفات_حضرت_زینب
#سحر_شهریاری
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
مداحی آنلاین - میدونستم آخر میایی و منو میبری پیش مادر - مهدی رسولی.mp3
2.97M
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
🌴می بینم آب گریه می کنم
🌴دل کباب گریه می کنم
🎤 #مهدی_رسولی
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
هرگز مگو که زینب کبری وفات کرد
زینب کنار جسم حسینش شهید شد...
💔...
#وفات_حضرت_زینب
#ام_المصائب
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
1_870290475(1).mp3
2.97M
🔳 #وفات_حضرت_زینب(س)
می بینم آب گریه می کنم
دل کباب گریه می کنم
💔🏴
🎤 #مهدی_رسولی
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
🌱دخترانش را مینشاند روی پایش.
در عرب رسم نبود «دختر داری»...
علی با آنها بازی میکرد.
نازشان را هم میخرید.
چنان محترم بزرگشان کرد که وقتی زینب وارد اتاق میشد، حسین مقابلش بلند میشد.
خودش خدا را یاد کودکانش میداد.
ریشه ای، که حتی با تمام مصیبتها هم خشک نمیشد.
ثمر دختر علی در کربلا بود که ماندگاری قیام برادر شد... حماسه زینب!
دختر را لوس نمی کرد، مقاوم بار میآورد.
دختر را ضعیف نمیکرد، مجاهدت یادش میداد.
دخترانههای دختران علی، مادرانههای دختران علی، شد زنانگیهای کربلایی…
دختران علی، یزید را خوار و خفیف کردند.
علی پدرِ بانوی نمونه کربلاست.
زینب آنقدر شخصیت عظیمی دارد که می شود: زینب کبری...
#وفات_حضرت_زینب
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
آدم وقتی روی اسمی قسم میخورد
یعنی آن اسم برایش همه چیز است...
یک جور حریم مقدس
یک جور دار و ندار
یک جور تیر آخر...
که بعد از گفتنش دیگر تب و تاب نداری
که بگردی و یک نام دیگر وسط بگذاری
تا حرفت را قبول کنند...
یک قسم دادن است
و هزار بار دل در سینه تپیدن...
وقتی قسم خاص امام ما
میشود نام عمه اش زینب
یعنی خواسته
پای تمام صبر و تمام اضطرار را
یکجا وسط بکشد.
طوری که اگر آن نام تکرار شود،
هم جرعههای صبر بریزد به جان منتظرانش
هم حال مضطر و بی تاب خیمه بزند،
میانِ غم غیبت...
او خواسته نام عمه اش
امضای ظهورش باشد...
تنها نامی که اگر
هزار تکه شود در دعاها
هرگز نمیشکند...
و
همچنان زینب میماند... #سحر_شهریاری
خودش فرموده:
به شیعیان و دوستانم بگویید
خدا را به حق عمه ام زینب قسم بدهند، تا فرجم را برساند...
#وفات_حضرت_زینب
#هوالشهـــــــیداینجاست 👇🌱
@saharshahriary
ارسال با لینک🙏👌