✍ #ماجرای_رزمنده_خرمشهری_که_با_شلیک_۵_گلوله_توپ_دشمن_هم_از_خواب_بیدار_نشد
« #حسن_آذرنیا» یکی از جانبازان و رزمندگان خرمشهری که در زمان اشغال این شهر 21 ساله داشت با یاد شهدای گلگون کفن مدرسه دریابدرسائی از شبی سخن میگوید که رژیم بعث عراق این مدرسه را با تمام رزمندگانی که در آن استراحت میکردند، به #توپ بست. او این ماجرا را چنین روایت کرده و میگوید:
یادم هست روز دهم مهر 59 که درگیری در خط حائل بین ما و دشمن بعثی از گمرک تا منازل پیش ساخت ادامه داشت هر کجا که لازم بود، مانند دیگر #رزمندگان به دفاع از شهر میپرداختیم، شب هنگام که آرامش نسبی در خط میسر شد، جهت استراحت به مدرسه «دریابد رسایی» آمدیم، من در سمت راست راه پله مدرسه، کنار شهیدان بزرگوار « #سید_علی_حسینی» و « #تقی_محسنیفر» دراز کشیده بودم و در سمت چپ راه پله بچههای #سپاه_آغاجاری از جمله: شهیدان «#سیدمهدی_مصطفوی»، « #غلامرضا_حیدری»، « #اسماعیل_فرهادی» و « #محمد_کرمی»، در حال استراحت بودند.
در گوشهای در انتهای راهرو مدرسه، « #شهید_احمد_قندهاری» محلی را جهت استراحت در نظر گرفته بود، شدت خستگی او به حدی بود که هنگامی که وقتی همان شب در خواب دشمن بعثی مدرسه را به توپ بست، او هنوز در خواب عمیق بود. یادم هست وسط حمله دشمن گلوله چهارم وقتی به داخل سالن شلیک شده بود، قصد داشتم خودم را به اتاق مخابرات برسانم و از شهید بزرگوار #جهان_آرا کسب تکلیف کنم و درحالیکه از روی #اجساد_شهدا و از میان ابدان تکه تکه شده جانبازان عبور میکردم، گلوله پنجم نیز به داخل سالن شلیک شد و من بر اثر نوری که ناشی از شلیک آن گلوله بود برای لحظهای احمد
✍ #خاطره_ای_از_شهید_عبدالکریم_روزبه
#شفا_به_دست_امام_زمان(عج)
🌷در یکی از عملیاتها به شدت مجروح شده بود. گروههای امدادگر که برای جمعآوری #اجساد_شهدا آمده بودند پیکر ایشان را به عنوان شهید به سردخانه منتقل کرده بودند و بعد از مدتی متوجه شده بودند که او هنوز زنده است و او را به بیمارستان انتقال دادند. بعد از به هوش آمدن هنوز قادر به صحبت کردن نبود و حتی قادر نبود از روی تخت بلند شود. چون به شدت از ناحیه دست و پا و کمر مجروح شده بود و او را برای #معالجه به تهران اعزام کردند و در یکی از بیمارستانهای تهران بستری کردند. برخس از پزشکان نظر به قطع عضو وی داشتند. یکی از شبها که در بیمارستان بستری بود، نیمههای شب از روی تخت بلند شده و به حیاط بیمارستان میرود و همراهانش او را با تعجب نظاره میکنند و میبینند که وضو گرفت و به #نماز ایستاد. از او میپرسند چه اتفاقی افتاده که یکباره بلند شدی؟ تو که نمیتوانستی حرکت کنی. شهید گفته بود: در #خواب_آقا_امام_زمان(عج) را دیدم که به من فرمودند وقت #نافله_شب است چرا برنمی خیزی؟🌷
❤️ #کپی_با_ذکر_صلوات_آزاد_است