eitaa logo
🌹وصیت شهدا🌹
89 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
4 فایل
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ ..هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده ‏اندمرده مپنداربلكه زنده ‏اند..🌹سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹💐 https://eitaa.com/sahdah کپی:حلال #وصیت_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
. ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و سوم 💠 قسمت قبل :.. برای همين ثواب جانبازی در رکاب مولا علی عليه السلام در نامه عمل شما ثبت شده است! ❇️ *شهید وشهادت* 💫 در این سفر کوتاه به قیامت، نگاه من به شهید و شهادت تغییر کرد. علت آن هم چند ماجرا بود: یکی از معلمین و مربیان شهر ما، در مسجد محل تلاش فوق العاده ای داشت که بچه ها را جذب مسجد و هیئت کند. 💢 او خالصانه فعالیت می‌کرد و در مسجدی شدن ما هم خیلی تاثیر داشت. این مرد خدا، یکبار که با ماشین در حرکت بود، از چراغ قرمز عبور کرد و سانحه اي شدید رخ داد و ایشان مرحوم شد. 🌀 من این بنده خدا را دیدم که در میان شهدا و هم درجه آنها بود! توانستم با او صحبت کنم. ایشان به خاطر اعمال خوبی که در مسجد و محل داشت و رعایت دستورات دین، به مقام شهدا دست یافته بود. 🔶 در واقع او در دنيا شهيد زندگي كرد و به مقام شهدا دست يافت. اما سؤالی که در ذهن من بود، تصادف او و عدم رعایت قانون و مرگش بود. 🔰 ایشان به من گفت: من در پشت فرمان ماشین سکته کردم و از دنیا رفتم و سپس با ماشین مقابل برخورد کردم. هیچ چیزی از صحنه تصادف دست من نبود. 🟣 در جایي دیگر یکی از دوستان پدرم که اوایل جنگ شهید شده بود و در گلزار شهدای شهرمان به خاک سپرده شده بود را دیدم. اما او خیلی گرفتار بود و اصلاً در رتبه شهدا قرار نداشت! تعجب کردم. تشییع او را را به یاد داشتم که در تابوت شهدا بود و... اما چرا؟! .🌹با تشکر*🌹 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
. ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و چهارم 💠 قسمت قبل :.. تعجب کردم. تشييع او را به ياد داشتم که در تابوت شهدا بود و ... اما چرا؟! ✴️ خودش گفت: من برای جهاد به جبهه نرفتم. من به دنبال کاسبی و خرید و فروش بودم که برای خرید جنس، به مناطق مرزی رفتم که آنجا بمباران شد. بدن ما با شهدای رزمنده به شهر منتقل شد و فکر کردند من رزمنده ام و... 🌀 اما مهمترین مطلبی که از شهدا دیدم، مربوط به یکی از همسایگان ما بود. خوب به یاد داشتم که در دوره دبستان، بیشتر شبها در مسجد محل، کلاس و جلسه قرآن و يا هیئت داشتیم. 🔰 آخر شب وقتی به سمت منزل می آمدیم، از یک کوچه باریک و تاریک عبور می کردیم. از همان بچگی شیطنت داشتم. با برخی از بچه ها زنگ خانه مردم را می زدیم و سریع فرار می کردیم! ☸️ یک شب من دیرتر از بقیه دوستانم از مسجد راه افتادم. وسط همان کوچه بودم که دیدم رفقای من که زودتر از کوچه رد شدند، یک چسب را به زنگ یک خانه چسباندند! صدای زنگ قطع نمی شد. ❇️ یکباره پسر صاحبخانه که از بسیجیان مسجد محل بود، بیرون آمد. چسب را از روی زنگ جدا کرد و نگاهش به من افتاد. 🔆 او شنیده بود که من، قبلا از این کارها کرده‌ام، برای همین جلو آمد و مچ دستم را گرفت و گفت: باید به پدرت بگم چه کار می کنی! هرچه اصرار کردم که من نبودم و... بی فایده بود. او مرا به مقابل منزل مان برد و پدرم را صدا زد. آن شب همسایه ما عروسی داشت. توی خیابان و جلوی منزل ما شلوغ بود. پدرم وقتی این مطلب را شنید خیلی عصبانی شد و جلوی چشم همه، حسابی مرا کتک زد🌹با تشکر*🌹 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
. ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و پنجم 💠 قسمت قبل :.. پدرم وقتي اين مطلب را شنيد خيلی عصبانی شد و جلوی چشم همه، حسابی مرا کتک زد. 🌐 اين جوان بسيجي كه در اينجا قضاوت اشتباهي داشت، چند سال بعد و در روزهاي پاياني دفاع مقدس به شهادت رسيد.این ماجرا و کتک خوردن به ناحق من در نامه اعمال نوشته شده بود. 🔶 به جوان پشت میز گفتم: من چطور باید حقم را از آن شهید بگیرم؟ او در مورد من زود قضاوت کرد. او گفت: لازم نیست که آن شهید به اینجا بیاید. من اجازه دارم آنقدر از گناهان تو ببخشم تا از آن شهید راضی شوی. ❇️ بعد یکباره دیدم که صفحات نامه اعمال من ورق خورد! گناهان هر صفحه پاک می شد و اعمال خوب آن می‌ماند. خیلی خوشحال شدم. ذوق زده بودم. حدود یکی دو سال از اعمال من اینطور طی شد. ☸️ جوان پشت میز گفت: راضی شدی؟ گفتم: بله، عالیه. البته بعدها پشیمان شدم. چرا نگذاشتم تمام اعمال بدم را پاک کند!؟ اما باز بد نبود. همان لحظه دیدم آن شهید آمد و سلام و روبوسی کرد. 🔰 خیلی از دیدنش خوشحال شدم. گفت: با اینکه لازم نبود، اما گفتم بیایم و از شما حلالیت بطلبم. هرچند شما هم به خاطر کار های گذشته در آن ماجرا بی تقصیر نبودی. .🌹با تشکر*🌹 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
. ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و ششم 💠 قسمت قبل :.. هرچند شما هم به خاطر کارهای گذشته در آن ماجرا بی تقصير نبودی. 💫 *حق الناس و حق النفس* ❇️ از وقتی که مشغول به کار شدم، حساب سال داشتم. یعنی همه ساله، اضافه درآمدهای خودم را مشخص می‌کردم و یک پنجم آن را به عنوان خمس پرداخت مي كردم. 🌀 با اينكه روحانيان خوبي در محل داشتيم، اما یکی از دوستانم گفت: یک پیرمرد روحانی در محل ما هست. بیا و خمس مالت را به ایشان بده و رسیدش را بگیر. 🔶 در زمینه خمس خیلی احتیاط می کردم. خیلی مراقب بودم که چیزی از قلم نیفتد. من از اواسط دهه هفتاد، مقلد رهبری معظم انقلاب شدم. ☸️ یادم هست آن سال، خمس من به بیست هزار تومان رسید. یکی از همان سال ها، وقتی خمس را پرداخت کردم. به آن پیرمرد تاکید کردم که رسید دفتر‌ رهبری را برایم بیاورد. 🔰 هفته بعد وقتی رسید خمس را آورد، با تعجب دیدم که رسید دفتر آیت الله... است! گفتم: این رسید چیه؟ اشتباه نشده !؟ من به شما تاکید کردم مقلد رهبری هستم. او هم گفت: فرقی نداره. با عصبانیت با او برخورد کردم و گفتم: باید رسید دفتر‌ رهبری را برایم بیاوری. 🌹با تشکر*🌹 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از مهدی یاوران
. ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و هفتم 💠 قسمت قبل :.. با عصبانيت با او برخورد کردم و گفتم: بايد رسيد دفتر رهبری را برايم بياوری. 🔆 من به شما تاكيد كردم مقلد رهبري هستم و مي خواهم خمس من به دفتر ايشان برسد. او هم هفته بعد یک رسید بدون مهر برایم آورد که نفهمیدم صحیح است یا نه! از سال بعد هم خمس خودم را مستقیم به حساب اعلام شده توسط دفتر رهبری واریز می کردم. 💢 یکی دو سال بعد، خبر دار شدم این پیرمرد روحانی از دنیا رفت. من بعدها متوجه شدم که این شخص، خمس چند نفر دیگر را هم به همین صورت جا به جا کرده! در آن زمانی که مشغول حساب و کتاب اعمال بودم، یکباره همین پیرمرد را دیدم. خیلی اوضاع آشفته ای داشت. 🔰 در زمینه حق الناس به خیلی ها بدهکار و گرفتار بود. بیشترین گرفتاری او به بحث خمس برمی گشت. برخی آدم های عادی وضعیت بهتری از این شخص داشتند! ☸️ پیر مرد پیش من آمد و تقاضا کرد حلالش کنم. اما اینقدر اوضاع او مشکل داشت که با رضایت من چیزی تغییر نمی کرد. من هم قبول نکردم. ❇️ در اینجا بود که جوان پشت میز به من گفت: این هایی که می بینی، این کسانی که از شما حلالیت می‌طلبند یا شما از آنها حلالیت می طلبی، کسانی هستند که از دنیا رفته اند. 🌀 حساب آنها که هنوز در دنیا هستند مانده، تا زمانی که آنها هم به برزخ وارد شوند. حساب و کتاب شما با آنها که زنده اند، بعد از مرگشان انجام می شود. بعد دوباره در زمینه حق الناس با من صحبت کرد و گفت: وای به حال افرادی که سال ها عبادت کرده اند اما حق الناس را مراعات نکردند. 🌐 اما این را هم بدان، اگر کسی در زمینه حق الناس به شما بدهکار بود و او را در دنیا ببخشی، ده برابر آن در نامه ى عملت ثبت می‌شود. اما اگر به برزخ کشیده شود، همان مقدار خواهد بود. .🌹با تشکر*🌹 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از مهدی یاوران
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و هشتم 💠 قسمت قبل :..اگر کسي در زمينه حق الناس به شما بدهکار بود و او را در دنيا ببخشي، ده برابر آن در نامه ی عملت ثبت می شود. اما اگر به برزخ کشيده شود، همان مقدار خواهد بود. ☸️ اما يكي از مواردي كه مردم نسبتا به ان دقت كمتري دارند، حق الله است. می گویند دست خداست و انشالله خداوند از تقصیرات ما می‌گذرد. 💫 حق الناس هم که مشخص است. اما در مورد حق النفس یعنی حق بدن، تقریباً حساسیتی بین مردم دیده نمی شود! گویی حق بدن را هم خدا بخشیده! ❇️ اما در آن لحظات وانفسا، موردی را در پرونده ام دیدم که مربوط به حق بدن (حق النفس) می شد. در روزگار جوانی، با رفقا و بچه‌های محل، برای تفریح به یکی از باغ های اطراف شهر رفتیم. 🔆 کسی که ما را دعوت کرده بود، قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما آمد. سیگارها را یکی یکی روشن کرد و دست رفقا می داد. من هم در خانه ای بزرگ شده بودم که پدرم سیگاری بود، اما از سیگار نفرت داشتم. 💢 آن روز با وجود کراهت، اما برای اینکه انگشت‌نما نشوم، سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم! حالم خیلی بد شد. خیلی سرفه کردم. انگار تنگی نفس گرفته بودم. بعد از آن، هیچوقت دیگر سراغ قلیان و سیگار نرفتم. 🌀 اما در آن وانفسا، این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که می دانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی. همین باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را دیدم که انسان های مذهبی و خوبی بودند. 🔶 بسیاری از احکام دین را رعایت کرده بودند، اما به حق النفس اهمیت نداده بودند. آنها به خاطر سیگار و قلیان به بیماری و مرگ زودرس دچار شده بودند و در آن شرایط، به خاطر ضرر به بدن گرفتار بودند. 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
هدایت شده از مهدی یاوران
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺 🍃🌺 💥 *سه دقیقه در قیامت💥* 🌺 🔹 و نهم 💠 قسمت قبل :.. انها به خاطر سيگار و قليان به بيماری و مرگ زودرس دچار شده بودند و در آن شرايط، به خاطر شرر به بدن گرفتا. بودند. 💫 تشكيل خانواده و صله رحم ❇️ در مورد اهميت تشكيل خانواده،شايد لازم به هيچ گونه تذكري نباشد. درست است كه قبول بار خانواده، كار سخت و سنگيني است. اما در روايات ما، ازدواج، سنت پيامبر اسلام معرفي شده و تكامل نيمى از دين انسان، منوط به ازدواج و تشكيل خانواده است. ✴️ وقتي هم كه فرزندي متولد شود، خيرات و بركات بر اهل خانه نازل مي شود. خداوند در ايه 31 سوره اسراء در مورد رزق و روزي خانواده مي فرمايد:«... ما ان ها وشما را روزي مي دهيم.» در اين ايه، روزي همسر و فرزندان، قبل از انسان بيان شده. 💢 به تعبيري بايد گفت: بسيارى از بركات و روزي ها به خاطر وجود اولاد به سوي انسان نازل مي شود. البته اين را هم بايد اشاره كرد كه تمام امور دنيا، بخصوص همين تشكيل خانواده، با سختي وگرفتاري همراه است. ☸️ چرا كه خداوند در ايه 4 سوره بلد مي فرمايد: «بدرستي كه ما انسان را (همواره) در سختي ورنج افريديم.» يعني حال دنيا اين گونه است كه با سختي ها و مشكلات اميخته شده. 🌀 اما در ان سوي هستي مشاهده كردم كه هر بار انسان در كنار خانواده و همسر خود قرار مي گيرد، خيرات و بركات الهي بر او نازل می گردد 🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺