هدایت شده از حرف های خصوصی
وارد میوهفروشی شدم. خلوت بود. قیمت موز و سیب را پرسیدم. فروشنده گفت: موز شانزده تومان و سیب ده تومان. گفتم از هر کدام دو کیلو به من بده.
پیرزنی وارد میوهفروشی شد و پرسید: محمد آقا سیب چند؟
میوه فروش پاسخ داد: مادر کیلویی سه تومان!
نگاه تعجبزدهام را به سرعت به میوهفروش انداختم و او که متوجه تعجب و دلخوری من شده بود، چشمکی زد و با نگاهش مرا به آرامش دعوت کرد.
صبر کردم. پیرزن گفت: محمد آقا خدا خیرت بده! چند تا مغازه رفتم، همشون سیب را ده-دوازده تومن میدن! مادر با این قیمتا که نمیشه میوه خرید!
محمد آقای میوهفروش، یک کیلو سیب برای پیرزن کشید و او را راهی کرد و رو به من کرد و گفت: این پیرزن به تازگی پسرش و عروسش را تو تصادف از دست داده و خودش مونده با دو تا نوهی یتیم! من چند بار خواستم به او کمک کنم و به او میوهی مجانی بدم اما ناراحت شد و قبول نکرد. به همین خاطر هیچ وقت روی میوهها تابلوی قیمت نمیزنم تا وقتی این زن به مغازه میاد از قیمتها خبر نداشته باشه و بتونه برای بچههاش میوه بخره. راستش را بخواهی من به هر کسی که نیاز داشته باشه کمک میکنم و همیشه با امام زمانم معامله میکنم.
دلم مثل آوار ریخته بود پایین و بسیار شرمنده بودم و بغضی سنگین تو گلوم نشسته بود. دلم میخواست روی میوهفروش را ببوسم، میوهها را خریدم، سوار ماشین شدم و هقی زدم زیر گریه و در حال رانندگی از خودم و از امام زمان علیه السلام خجل بودم و با خودم میگفتم؛ ای کاش در طول سالیان دراز عمرم من هم قسمتی از درآمدم را با امام زمانم معامله میکردم.
#زندگی_بی_مهدی_زندگی_با_غمهاست
...
هدایت شده از حرف های خصوصی
⭕مراقب ویروس قلبت باش!
مدت هاست که ویروس نفاق در جامعه شیوع پیدا کرده و هیچکس اطلاعیه صادر نکرده...
⛔️ خیلی وقت است که ویروس گناه در بین جوانان شایع شده و خبری از ستاد بحران نیست...
🗞 نه خبری از پوسترهای رنگارنگ هست که راههای پیشگیری را توضیح دهدو نه خبری از تیترهای درشت روزنامه که مخاطب را جذب کند.
🔺 انگار ویروس گناه آنقدرها هم اهمیت ندارد...
ای کاش این روزها کسی به یادمان
می انداخت در کنار این همه کنترل های مختلف برای ویروس #کرونا باید
ریشه عذاب که همان گناهان ماست خشکیده شود
ای کاش همانگونه که ساعت به ساعت دستانمان را می شوییم، مواظب قلب و دل و رفتار و اعمالمان هم باشیم...
📝 بارها در روایات شنیده ایم که هر گناهی که در جامعه ایجاد شود خداوند بر مدت غیبت حضرت می افزاید.
غیبتی که عامل اصلی شیوع تمام ویروس هاست...
🔆 ای کاش برای تعجیل در فرج کاری کنیم...
ای کاش برای رضایت حضرت اقدامی کنیم...
مثلا ترک گناه...
مثلا #نه_غیبت و خواندن #نماز_اول_وقت
...
هدایت شده از عطرخاص
عطرخاص،آیت الله توکل.mp3
4.01M
هدایت شده از عطر1و1
عطر1و1،آیت الله توکل.mp3
3.11M
هدایت شده از عطر1و1
عطر1و1،پاکی و حکمت.mp3
4.33M
هدایت شده از عطرخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانم به ارتش سبز پوش یمن👏
سالها بود سربازان یمن را پابرهنه و دست خالی می دیدیم ولی به مدد الهی دیگر این ارتش، ارتش سابق نیست
ان شالله در ماههای آتی خبر خوش آزادی یمن را خواهیم شنید✌️
📡 @atrekhas 🇮🇷
🌺 در آغوش امام زمان (عج)
🍃 بعد از اینکه محمدرضا
به شهادت رسید، تا مدت ها نوارهای روضه و مداحی او را پخش می کردیم که همه را به #عشق_امام_زمان (عج)
می خواند..
☘ یک شب او را خواب دیدم، خیلی نورانی و خوشحال بود، پرسیدم، محمد رضا تو که این همه در دنیا برای امام زمان خواندی توانستی او را ببینی؟
❤️خندید و گفت، من حتی آقا را در آغوش گرفتم...
🌹 #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
🥰 #صاحب_نفس 😘
☝️ @saheb_nafas 🇮🇷
هدایت شده از استیکر1و1
🖼 #کاریکاتور
🔹کاریکاتوری که آلمانیها از شکست #ترامپ و خروج او از کاخ سفید منتشر کردند❗️
#ترامپ
#بایدن
#انتخابات_آمریکا
...
4_5825633403378075062.mp3
1.83M
🔊 🎙#استاددارستانی
ماجرای شنیدنی #شب_اول_قبر
#مکاشفه
داستان زیبا وشنیدنی شب اول قبر
📥 حجم 2 مگابایت
🥰 #صاحب_نفس 😘
☝️ @saheb_nafas 🇮🇷
هدایت شده از عطر1و1
🍃💚﷽💚🍃
#شب_اول_قبر به روایت شاهد زنده
علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان نقل كردند كه: استاد ما عارف برجسته «حاج میرزا علی آقا قاضی» میگفت:در نجف اشرف در نزدیكی منزل ما، مادر یكی از دخترهای اَفَنْدیها (سنیهای دولت عثمانی) فوت كرد.این دختر در مرگ مادر، بسیار ضجه و گریه میكرد و جداً ناراحت بود، و با تشییع كنندگان تا كنار قبر مادر آمد و آنقدر گریه و ناله كرد كه همه حاضران به گریه افتادند.هنگامی كه جنازه مادر را در میان قبر گذاشتند، دختر فریاد میزد: من از مادرم جدا نمیشوم هر چه خواستند او را آرام كنند، مفید واقع نشد؛ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا كنند، ممكن است جانش به خطر بیفتد. سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند، و دختر هم پهلوی بدن مادر در قبر بماند، ولی روی قبر را از خاك انباشته نكنند، و فقط روی قبر را با تخته ای بپوشانند و دریچه ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید.دختر در شب اول قبر، كنار مادر خوابید، فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند بر سر دختر چه آمده است، دیدند تمام موهای سرش سفیده شده است.پرسیدند چرا این طور شده ای؟در پاسخ گفت: شب كنار جنازه مادرم در قبر خوابیدم، ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول سؤال از عقائد مادرم شدند و او جواب میداد، سؤال از توحید نمودند، جواب درست داد، سؤال از نبوت نمودند، جواب درست داد كه پیامبر من محمد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله و سلم)است.تا این كه پرسیدند: امام تو كیست؟آن مرد محترم كه در وسط ایستاده بود گفت: «لَسْتُ لَها بِاِمامِ؛ من امام او نیستم»در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند كه آتش آن به سوی آسمان زبانه میكشید.من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع كه میبینید كه همه موهای سرم سفید شده در آمدم.مرحوم قاضی میفرمود: چون تمام طایفه آن دختر، در مذهب اهل تسنن بودند، تحت تأثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند (زیرا این واقعه با مذهب تشیع، تطبیق میكرد و آن شخصی كه همراه با فرشتگان بوده و گفته بود من امام آن زن نیستم، حضرت علی (علیه السلام) بوده اند) و خود آن دختر، جلوتر از آنها به مذهب تشیع، اعتقاد پیدا كرد.
@atre1o1 🇮🇷