هدایت شده از عطرخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از عطرخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #استوری
🛑 برای خدمت آمده ام و از زخم زبان ها مانند استادم شهید بهشتی نمی هراسم/ اگر حاج قاسم سلیمانی خسته شد ما هم خسته میشویم
🗨با نشر و ارسال این استوری برای دیگران، شما نیز در تبلیغ و انتشار تولیدات رسانه ای
#سید_ابراهیم_رئیسی سهیم باشید.
...
هدایت شده از استیکر1و1
#بین_الحرمین ایران
از حرم #حضرت_معصومه (س)
تا حرم #امام_رضا (ع)
#عطر1و1
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از استیکر1و1
🌷به مناسبت فرارسیدن #دهه_کرامت
مشهد حرم مطهر سلطان است
قم مرقد پاک بانوی باران است
گویند که حد فاصل این دو حرم
بین الحرمین کشور ایران است
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
🚀 @stickernew 🇮🇷
🚀 @stickernew 🇮🇷
هدایت شده از پروانه های وصال
11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ناگفتههایی از ماجرای آن ۱۱ نفر از زبان ایت الله رئیسی/ناکام ماندن تلاش برای دور زدن قوه قضائیه/اینها گزارش ندادند و شکایت نکردند اما ما حتی برخی از آنها را از خارج برگرداندیم
🔹اسامی ۱۷ هزار نفر نقاش، بقال، کارتنخواب، خانم خانهدار و ... را برای مشخص شدن تکلیف ۲۰ میلیارد دلار ارز ۴۲۰۰ تومانی برنگشته به بانکها اعلام کردند.
🔹نسبت به دستگیری و عودت پول این ۱۱ نفر ما اقدام کردیم اینها از اعلام اسامی آنها میترسند؟!
هدایت شده از عطرخاص
#تلنگـــــرخودمونے🔔
طرفـــــ داریم بچه مذهبے سربه زیر، حلال چشم پاڪ، اصلا از بچگیش راستـــــ گو بوده، پشتـــــ سر ڪسیم اگه پیشش بگیو و غیبتـــــ ڪنے از درون آتیش میگیره و فَوران میڪنه اما و اما میخواد دو رڪعتـــــــ نماز صبح بخونها انگارے دنیا رو روسَرش خرابـــــ ڪردن مگه بلند میشه حالا، اگه بگیم بیدارم نمیشه ڪه دروغه، بیدارم میشه، هے چشماشو وا میڪنه ے پنج دقیقه حالا آفتابـــــ نزده ے سه دقیقه دیگه حالا هوا روشن نشده ے دو دقیقه دیگه همینجورے همینجورے یهو میبینه صبح شده و این دو رڪعتـــــ نمازو رو هم به اون ڪمرش نزده، بهش اسمن میگن بچه مذهبے...
رفیق اینجورے نمیشه بچه مذهبے باشیا
...
هدایت شده از عطرخاص
حكايت كوتاه و شيرين👌
مردی از اولیای الهی،
در بیابانی گم شده بود.
پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی،
بر سر چاه آبی رسید.
وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد.
متوجه شد که آب چاه خیلی پایین است؛
با خود گفت بدون دلو و طناب نمی توان از آن چاه آب کشید.
هرچه گشت نتوانست وسیله ای برای بیرون آوردن آب از چاه بیابد.
لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد.
پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند.
و بلافاصله، از آب همان چاه سیراب شدند و رفتند.
با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت!
آن فرد با دیدن این منظره،
دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت:
خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی،
به من هم نگاه کنی!
همان لحظه ندا آمد:
ای بنده من،
تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود،
اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند،
لذا من هم به آنها آب دادم!
سعی کنیم تنها امید و تکیهگاه مان رو فراموش نکنیم ...
✅خدا
...