eitaa logo
منتظران ظهور
70 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نهج البلاغه ی کاربردی.mp3
5.17M
سخنران: حجت الاسلام والمسلمین دکتر غلامعلی؛ موضوع:شرح نهج البلاغه کاربردی؛ مکان:مسجد جامع حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام؛ زمان : شب جمعه،بعد از نماز عشاء،مورخ: ۱۴۰۲/۴/۸.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 دست‌نوشته شهید محسن حججی در روز عرفه: خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم و حسینی قربانی ات... خدایا شهیدم کن 🤲 به مناسبت نهم ذی‌الحجه، روز عرفه ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🔰 السَّلامُ عَلى مَن جُعِلَ الشِّفاءُ في تُربَتِهِ 🤲 به مناسبت نهم ذی‌الحجه، روز عرفه ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره‌ خانواده شهید محرابی از دیدار با حاج قاسم در روز عرفه 🔹مرضیه بلدیه، همسر شهید محرابی:دخترم زینب دوست داشت یک دیدار خصوصی با حاج قاسم داشته باشد که شب عرفه سال ۹۷ در فرودگاه هاشمی‌نژاد حاج قاسم به ما زنگ زد و گفت فردا صبح منزل شما هستم. 🔹حاج قاسم گفت من امروز کار نداشتم بیام، ولی آمدم روز عرفه از امام رضا و شهید امام رضایی، شهادت خود را بطلبم و امروز آخرین دیدارم با خانواده شهید است. ۶ فرودین ۹۸ به ما گفتند تولیت آستان قدس با ما دیدار می‌کنند اما وقتی غروب شد به یکدفعه‌ای گفتند، رهبر معظم انقلاب با شما می‌خواهند دیدار کنند. 🤲 به مناسبت نهم ذی‌الحجه، روز عرفه ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍حاج قاسم سلیمانی: قربانی مهم است، اما مهم‌تر از قربانی آن چیزی است که انسان برای آن قربانی می‌شود. عظمت آن چیزی که برایش قربانی می‌شود مهم‌تر از خود قربانی است. امام حسین عظیم است اما اعظم از امام حسین علیه السلام آن چیزی است که امام حسین برای آن قربانی شد. ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🔅«فرمانده ستادی و عملیاتی» ♦️سپهبد سلیمانی در عراق همه توان خود را برای نابودی داعش به کار گرفته بود و بیشتر در کشور سوریه، لبنان و عراق بود و کمتر در ایران می‌ماند. اکثراً هم در بیابان‌های آن‌جا بود و میزش پشت سنگرهای دفاع از اسلام بود و آن‌جا فرماندهی می‌کرد. یکی از دوستان تعریف می‌کرد در نبرد با داعش بودیم که یک مرتبه کسی از پشت، سرم را بوسید که با تعجب برگشتم دیدم سردار سلیمانی است. با نگرانی پرسیدم، چرا شما آن هم در این جای خطرناک خط مقدم حضور یافتید؟ جواب داد: «اگر برای شما خطر داشته باشد و من پشت صحنه باشم، درست نیست. ما همه باید با هم باشیم، اگر در جبهه نباشم که فرمانده ستادی نیستم. من، هم فرمانده ستادی و هم عملیاتی هستم.» خیلی مهربان، مقتدر و باهوش بود. 📍از خاک تا افلاک (سردار تدبیر و شجاعت)، ص۱۲ ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
🕋 لبَّيْكَ بأشلائيَ المُقطَّعَةِ .. لبَّيْك ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
📸 تصویری از شهید حاج قاسم سلیمانی در ایام حج تمتع 🌟به مناسبت عید سعید قربان ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
«الان وقتش نیست» توی خیابان قریب به سمت آزادی ، پشت چراغ قرمز ایستادیم. سمت راستمان یک ماشین ایستاد که سرنشینانش دو پسر جوان بودند. صدای بلند موزیک خیلی واضح از توی ماشین شنیده میشد.فکر کردم الان بهترین فرصت برای ارشاد این دونفر است،تا آمدم دهان باز کنم و بِهِشان تذکر بدهم، گفتی:مهدی! لحن صدایت را از بَر بودم. اینطور که صدایم میکردی، معنی اش این بود که سکوت کن. نگاهت کردم. با حرکت چشم و اَبرویت آرامم کردی: الان وقتش نیست، بریم.... نقل از: رزمنده جانباز داوود جعفری(مهدی)، سردار سلیمانی از دریچه خاطرات، فکه۲۰۲ ☑️کانال شهید سلیمانی👇 http://eitaa.com/joinchat/640811030C1457b2a299
هدایت شده از فرهیختگان مهدوی
✨🌱✨🌱✨🌱✨ از داخل شهر صداي انفجار گلوله هاي توپ و خمپاره شنيده مي شد. مانــده بوديم چه كنيم. در ورودي شــهر از يك گردنه رد شــديم. از دور بچه هاي ســپاه را ديديم كه دســت تكان مي دادند! گفتم: قاسم، بچه ها اشاره مي كنند كه سريع تر بياييد! يكدفعه ابراهيم گفت: اونجا رو! بعد سمت مقابل را نشان داد. از پشت تپه تانك هاي عراقي كاماً پيدا بود. مرتب شليك مي كردند. چند گلوله به اطراف ماشين اصابت كرد. ولي خدا را شكر به خير گذشت. از گردنه رد شديم. يكي از بچه هاي سپاه جلو آمد و گفت: شما كي هستيد!؟ من مرتب اشاره مي كردم كه نياييد، اما شما گاز مي داديد! قاسم پرسيد: اينجا چه خبره؟ فرمانده كيه؟! آن رزمنده هم جواب داد: آقاي بروجردي تو شهر پيش بچه هاست. امروز صبح عراقي ها بيشتر شهر را گرفته بودند. اما با حمله بچه ها عقب رفتند. حركــت كرديم و رفتيم داخل شــهر، در يك جاي امن ماشــين را پارك كرديم. قاسم، همان جا دو ركعت نماز خواند! ابراهيم جلو رفت و باتعجب پرســيد: قاســم، اين نماز چي بود؟! قاسم هم خيلي باآرامش گفت: تو كردســتان هميشــه از خدا مي خواســتم كه وقتي با دشــمنان اسـلام و انقلاب مي جنگم اسير يا معلول نشــم. اما اين دفعه از خدا خواستم كه شهادت رو نصيبم كنه! ديگه تحمل دنيا رو ندارم! ابراهيــم خيلي دقيق به حرف هاي او گــوش مي كرد. بعد با هم رفتيم پيش محمد بروجردي، ايشان از قبل قاسم را مي شناخت. خيلي خوشحال شد. بعد از كمي صحبت، جائي را به ما نشان داد وگفت: دو گردان سرباز آنطرف رفتند و فرمانده ندارند. قاسم جان، برو ببين مي توني اون ها رو بياري تو شهر. با هم رفتيم. آنجا پر از ســرباز بود. همه مســلح و آماده، ولي خيلي ترسيده بودند. اصلا آمادگي چنين حمله اي را از طرف عراق نداشتند. ✍ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/944635965C413c007224
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا