✒می نویسم:
هوای دل"مادرهای شهداء" را داشته باشیم❗
دیدار ۱۳۹۷/۷/۲۱ آنقدر شیرین بود که نمی خواهم روایت کنم.
مادر به گرمی به استقبال آمد،همیشه باید زمینه سازی کنم تا از جگرگوشه شان بگویند،اما مادر انگار از صبح منتظر بوده تا ما برسیم،شروع کرد از #شهید_حسین_فرهادی گفتن...:
-کلاس نُه بود پدرش سر سفره ملامتش کرد که تا کی نان سفره من میخوری؟! (پدر ملّاک بود با این جمله پسر را تحریک به کار کرد)
حسین درجا نان را بوسید و گفت دیگه کار میکنم... منهم با کارهای مختلف مخارج زندگی بچهها را تامین میکردم. -وارد ارتش شد قبل از انقلاب اسلامی دوازده سال خدمت کرد؛متخصص تانک چیفتن بود.
-در دوران مبارزات انقلاب جزء افسرانی بود که سلاح و تانک را تحویل انقلابی ها داد،و تهدید به اعدام گرفت. -بعد انقلاب شیراز خدمت میکرد، ماموریت مرزداریش تمام شده بود که خبر تعرض به ۲۴ بانوی مرز نشین را شنید و بهم ریخت،داوطلبانه به جبهه برگشت.
-۱۳مهر۵۹ روی پل کرخه چند بار حمله کرد و دشمن را عقب راند،مافوقش گفته بود شما برگرد ماموریتت را انجام دادی، تقاضا کرد یکبار دیگر یورش بَرَد! موشکی تانک را کوره آتش کرد و حسین با تنی سوخته جانی تازه گرفت!
در دزفول دفنش کردند... -مادروپسر سروسِرّی با هم دارند و چه صبری و چه اعتقادی و چه نشاطی!!!
بجنورد کوچه تاتاری زندگی میکردند وقتی باخبر شد این خیابان بنام حسین نامگذاری شده، خانه را میفروشد و بعشق شهیدش، ساکن آپارتمانی در فرعی ۶خیابان #شهید_حسین_فرهادی میشود...
#بجنورد_شهر_شهداست 🌷
sahebolamr_kh