eitaa logo
❤صاحب‌الزمان‌دوستت‌دارم❤
3.2هزار دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
29.1هزار ویدیو
289 فایل
بسم‌رب‌المہدے‌عج♥️🍃 کپے‌حلال📿🌱 ڪانال‌طراحے‌مون:‌ @badrion تبادل و تبلیغات @majnon_rahbarr
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قرب به اهل بیت 5.mp3
10.93M
✘ چرا دنیا باید امام داشته باشد؟ ✘ چرا باید از امام اطاعت کرد؟ ✘ چرا امام در غیبت است؟ ✘ نسبت ما با امامِ غائب چیست؟ مجموعه قرب_به_اهل_بیت (علیهم‌االسلام) ۵ استاد_شجاعی | استاد_میرباقری @Sahebzaman_dosetdaram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️درجهنم راحت ترین عذابی که ادم می بینه اتیشه ⭕️ بیشترین عذاب از کدامین اعضای بدن است⁉️ سخنران:استاد دانشمند 🎤 ماخیلی همه چی رو شوخی گرفتیم ... @Sahebzaman_dosetdaram
🌸خورشیدی‌ و ما چو ذره ناپیداییم ⚪️سر، بر درِ آستان تو می‌ ساییم 🌸روز دگری دمید، برمی‌خیزیم ⚪️تا دفتر دل به نام تو بگشاییم 🌸خـــــدایـــــا! ⚪️با توکل به‌ اسم اعظمت که، 🌸روشنگر، جان است آغاز می‌کنیم ⚪️روزی دیگر از کتاب زندگیمان را 🌸بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ⚪️الـــهــی بــه امــیــد تـــو @Sahebzaman_dosetdaram
🌷امیرالمومنین علی عليه السّلام: 👈هر كس سه خصلت داشته باشد، دنيا و آخرتش سالم می ماند: 🌱به خوبى فرمان دهد و خود به آن عمل كند، 🌱از زشتى باز دارد و خود از آن باز ايستد 🌱و از حدود الهى پاسدارى كند. 📚تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص332 فقط به عشق امام زمان (عج)🙂♥️🤞 باذکرصلوات @Sahebzaman_dosetdaram
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» 🌼حدیث روز (11) امام حسن مجتبی علیه السلام: مَکارِمُ الأَخْلاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ الیَأْسِ و إِعْطاءُ السائِلِ و حُسنُ الْخُلقِ وَ الْمُکافاةُ بِالصَنائِعِ وَ صِلَةُ الرَحِمِ وَالتَّذَمُّمُ عَلَی الْجارِ وَ مَعْـرِفَةُ الْحَـقِّ لِلصّاحِبِ، وَ قِرَی الضَّیْفِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَیاءُ پسندیده‌ترین اخلاق ده چیز است: ۱. راستگوئی ۲. نومیدی راستین از غیر خدا ۳. بخشش به نیازمندان ۴. خوش خلقی ۵. جبران خدمات دیگران ۶. پیوند با خویشاوندان ۷. حمایت از همسایه ۸. شناخت حقوق دوستان ۹. مهمان نوازی ۱۰. و مهمترین اینها شرم و حیاء است. 📚تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۱۵. 🔸🔸🔸 🔸🔸 🌏مجتمع اهل البیت علیهم السلام @Sahebzaman_dosetdaram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺 🍂با روشنگری، از حق و ولایت دفاع کنید🍂 🔸وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِینَةِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِینَ..... (یس/۲۰ تا ۲٧) ⚡️مردی به تنهایی و از دورترین نقطه ی شهر، بسوی مردم آمد تا ازراه حق و پیامبرانی که رهبر حق بودند دفاع کند و سرانجام هم در این راه به شهادت رسید و در بهشت، جایگاه ویژه ای یافت. ⚡️این مرد در میان مردم به روشنگری پرداخت و با محبت و دلسوزی، و نیز با دلیل و منطق، راه حق و ولایت انبیاء را برایشان تبیین نمود و به همین خاطر الگویی شد که خداوند در قرآن از او به نیکی یاد فرموده است. ✅پس با تبیین حق و بصیرت بخشی، برای انتخاب فرد اصلح و تقویت دین خدا و ولایتمداری در جامعه تلاش کنید. سبک_زندگی_قرآنی @Sahebzaman_dosetdaram
سوره مبارکه نمل آیه 92 وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنذِرِينَ و (همچنين مأمورم) قرآن (را بر مردم) تلاوت كنم. پس هر كس هدايت را بپذيرد تنها به سود خود پذيرفته وهركس گمراه شود، پس بگو: (من مسئول نيستم، زيرا) من فقط هشداردهنده ام. @Sahebzaman_dosetdaram
پيامبر صلی الله علیه و آله  لَو قَرَأتَ بِسمِ اللّهِ تَحفَظُكَ الْمَلائِكَةُ إلَى الْجَنَّةِ و هُوَ شِفاءٌ مِن كُلِّ داءٍ؛ اگر بسم اللّه را قرائت كنى، فرشتگان، تا بهشت تو را حفظ مى كنند و آن شفاى هر دردى است. مستدرک الوسایل ج 4 ، ص 389 ، ح 4995 @Sahebzaman_dosetdaram
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸برگ درخت زیتون🔸 🌿 حضرت نوح (ع) وقتی بعد از طوفان، می‌خواست از کشتی پیاده شود، پرنده‌ای را فرستاد که یک جایی پیدا کند. پرنده رفت و گشتی زد و دوباره برگشت به کشتی. یعنی چه؟ یعنی جای نشستن نبود؛ تنها نقطۀ امن، همین کشتی است. دفعۀ بعد، کلاغی را فرستاد. او هم رفت و برگشت. مدتی گذشت، کبوتری را فرستاد؛ او برگشت درحالیکه در منقارش، برگ درخت زیتون بود. معلوم شد که آب فرو نشسته و سر گیاهان و درختان، از زیر آب پیداست. کشتی رفت و بر «کوه جودی» مستقر شد و اینها پا بر روی خاک گذاشتند. 🌿 امام زمان (ع) وضعیتش مثل نوح در کشتی است. هر وقت می‌خواهد ببیند که آیا بی وفایی‌ها، نامردی‌ها و دروغگویی‌ها فرو نشسته یا نه، اخلاص‌ها سبز شده، جوشیده، شکوفه کرده یا نه، یک پرنده‌ای از خودش را می‌فرستد؛ یک نماینده‌ای می‌فرستد. 🌿 شما نگاه کنید، از بدو غیبت تا کنون بسیاری از نمایندگان آن حضرت وقتی قیام کردند به شهادت رسیدند. مثلاً مرحوم حاج شیخ فضل الله نوری قیام کرد. در میدان سپه تهران، جلوی چشم همۀ مردم او را به دار آویختند. عمامه‌ای که بر سرش بود را انداخت میان مردم. مردم قاپیدند. وقتی که با شیخ فضل الله این جور برخورد کردند معلوم شد که هنوز برای ظهور، زود است؛ هنوز آنقدر آب بالاست که وقت فرود آمدن کشتی نیست. 🌿 اما در عصر و دورۀ ما، کبوتر دیگری را پرواز داد. روح الهی را به میان مردم فرستاد. ایندفعه، او رفت و بر منقارش شاخه زیتونی بود. این شهدای ما، این رزمندگان ما، این کسانی که زیر آتش ایستادند، شاخۀ زیتون بودند. چه شاخۀ زیتونی مبارک‌تر از این رزمندگان؟! @Sahebzaman_dosetdaram
خلاصه و کوتاه از تحلیل 1. قالیباف مسلط روی برنامه هفتم و تطبیق اون به کارنامه خودش که این بسیار نکته قوتش بوده . 2. جلیلی مسلط بوده روی برنامه هایی که داشته . اما آرام و یکنواخت و کتابی حرف زدند که ان شالله قوی تر ظاهر بشوند 3. پزشکیان به شدت شلخته و بی در و پیکر حرف زد و ناتوانی خودش رو در اجرای برنامه ها بارها داد زد. 4. قاضی زاده متاسفانه حاشیه زیاد وارد شد ، کلی گویی زیاد داشت ، اما خوب از دولت رئیسی دفاع کرد. 5. زاکانی به خوبی از کارنامه خودش گفت ، اما برنامه هاش کمی کلی بود. اما تسلط هم داشت . 6. پورمحمدی عالی شروع کرد ، متوجه نشدیم چرا در ادامه شلخته شد و رفت سمت کلی گویی و زبان اعتراض به سبک حسن روحانی ! @Sahebzaman_dosetdaram
📚 تفسیر_سوره_بقره 💞ـــــــــــــــ ﷽ 💞ــــــــــــــ ✍ قسمت پنجاه و ششم 🔸در اینجا به فراز دیگرى از زندگى بنى اسرائیل برخورد مى کنیم که مربوط به ورودشان در سرزمین مقدس است. آیه نخست، مى گوید: به خاطر بیاورید زمانى را که به آنها گفتیم: داخل این قریه (یعنى سرزمین قدس) شوید (وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ). 🔹قریه گر چه در زبان روزمره ما به معنى روستا است، ولى در قرآن و لغت عرب به معنى هر محلى است که مردم در آن جمع مى شوند، خواه شهرهاى بزرگ باشد، یا روستاها، و منظور در اینجا بیت المقدس و اراضى قدس است. 🔸آنگاه اضافه مى کند: از نعمت هاى آن به طور فراوان، از هر جا هر چه مى خواهید بخورید (فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً). و از در (بیت المقدس) با خضوع و تواضع وارد شوید (وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً). و بگوئید: خداوندا گناهان ما را بریز (وَ قُولُوا حِطَّةٌ). تا خطاهاى شما را ببخشیم (نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ). 🔹باید توجه داشت: حِطَّه از نظر لغت، به معنى ریزش و پائین آوردن است، و در اینجا معنى آن این است: خدایا از تو تقاضاى ریزش گناهان خود را داریم . 🔸خداوند به آنها دستور داد براى توبه از گناهانشان این جمله را از صمیم قلب بر زبان جارى سازند، و به آنها وعده داد: در صورت عمل به این دستور، از خطاهاى آنها صرف نظر خواهد شد، و شاید به همین مناسبت یکى از درهاى بیت المقدس را باب حطّه نامگذارى کرده اند، 🔹چنان که ابو حیان اندلسى مى گوید: منظور از باب در آیه فوق یکى از باب هاى بیت المقدس است که معروف به باب حطّه است. 🔸در پایان اضافه مى کند: براى افراد پاک و نیکوکار، علاوه بر مغفرت و بخشش گناهان، اجر دیگرى نیز اضافه خواهیم داد (وَ سَنَزیدُ الْمُحْسِنینَ). 📚 تفسیر نمونه ╭═━⊰🍃🌸🍃 سیدجعفری 🌱 @Sahebzaman_dosetdaram
🌷مهدی شناسی 🔷اسامی امام زمان عج الله فرجه🔷 🌹نور🌹 ◀️قسمت اول 💠در زيارت مخصوص حضرت با عنوان « السلام عليك يا نور الله » به ايشان عرض ارادت مي‌كنيم و درانتظار جواب سلام امام هستيم تا به صورت كسب نور در زندگيمان تحقق پيدا كند. 💠به پيشگاه حضرت عرضه مي داريم «يا نور الله»! وجود نور بدون تابش قابل تصور نيست. پس اي خورشيد عالم تاب با نور ولايتت بر ما بتاب و ما را از تاريكيها و ظلمتهاي نفس برهان. 💠اكنون بايد موارد و مصداق هاي ظلمت را بشناسيم تا دريابيم در چه مواردي با تمسك به مقام نورانيت امام مي توانيم حجاب ها را رفع كنيم. ⬅️🔸۱- يكي از مصاديق ظلمت، جهل است به ميزان ناداني و جهالتمان به مقام ولایت وجودمان تاريك و ظلماني است. 🔸از سوي ديگر علم و معرفت موجب نورانيت انسان مي شود و عالم نوراني است چرا كه «العلم نور » 🔸پس سرزمين وجود خود را در معرض نور امام(عج) قرار دهيم تا اين تابش سبب رويش و آباداني در زمين وجود ما شود و استعدادهاي بالقوه را به فعليت برساند. ⬅️🔸۲- يكي ديگر از موارد ظلمت شك و ترديد است هرگاه با عنوان « نور الله » به حضرت سلام مي دهيم، به ميزان قابليت و پذيرشمان شك هاي اعتقادي از ما دور مي شود. 🔸پس اگر دربعضي مسائل عقيدتي دچار شك و ترديد هستيم نشانگر اين است كه هنوز نتوانستيم جواب سلام مولايمان را به صورت كامل دريافت كنيم. 🔸قرار است در زندگيمان اصل به اين باشد كه درهيچ شكي متوقف نشويم به محض ايجاد ترديدي در ذهنمان به اهل فن مراجعه كنيم و با استمداد از نور ولايت از شك هايمان به سمت يقين پل بزنيم. 🔸عبارتي از دعاي زمان غيبت اشاره به همين مطلب است " ... و لا تسلبنا اليقين لطول الغيبه " خدايا! طولاني شدن دوره غيبت موجب سلب يقين از ما نشود. ⬅️🔸۳- يكي از مصاديق ظلمت سيئات است. با قرار گرفتن تحت پرتو نور الله ظلمات سيئات، محو شده و حسنات فرد مضاعف مي‌شود. چنانچه در دعاي خود حضرت مي خوانيم «فمن جاء بولايتك تمحي سيئاته و تضاعف حسناته» كسيكه ولايت شما را قبول داشته باشد ( در پرتو آن ) سيئاتش محو شده و حسناتش مضاعف و چند برابر مي شود. 🔸آري، نورانيت حضرت مانع از پيروي شيطان و تبعيت هواهاي نفساني مي شود و انسان از معاصي فاصله مي‌گيرد، و اگر غفلتي هم بر زندگي فرد عارض شود در پرتو اين نورانيت سيئاتش محو مي گردد. 🔸از سوي ديگر در شعاع نور " وجه الله المنير " بستري براي مضاعف شدن حسنات ايجاد شده و موانع راه کمال مرتفع مي شود. 🔸انسان مي تواند در پرتو نور معصوم به كمالات و معنويات دست يافته و تا آنجا برسد كه همه كس و همه چيز را تجلي خداوند ببيند. همانطور كه امير المومنين (ع)‌مي فرمايد: « ما رايت شيئا الا رايت الله قبله بعده و معه» «من چيزي را نديدم مگر آنكه قبلُ، بعد و همراه با او متوجه خالق هستي شدم». 🔸انسان با پذيرش مقام ولايت، يعني قبول حضرات معصومين و تسليم دربرابر آنها، زمين وجودش را براي بهره وري از نور آماده مي كند تا بتواند به رشد، كمال و پسند الهي برسد. 🔸اما اگر كسي ازپذيرش ولايت سرباز زند- كه ريشه اين عدم قبول، جهالت است- بايد تحت ولايت وجودي غير از بقية الله زندگي كند. 💠نور ولايت معصوم علي السويه در همه جا و بر همه كس تابندگي و جلوه گري دارد و انسان جاهل خودش مانع پذيرش نور مي شود، مانند خفاش كه نور گريز است و فقط درشب ظاهر مي شود. @Sahebzaman_dosetdaram
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من افتخار میکنم که سه «دختر» دارم... 🔸خداوند به هر پیغمبری یک هدیه ای داد... 🔹برای پیغمبر خاتم یک «دختر» داد که عالم را دگرگون کرد... 🔸از امام حسین (ع) یاد گرفتم، اگر اسمی قشنگه رو هر سه فرزندت بگذار... @Sahebzaman_dosetdaram
🔴 دشمن مولا علی تا ابد در جهنّم است در اين هنگام پيروان مى‌گويند: كاش بار ديگر به دنيا بر مى‌گشتيم تا از آنها (امامان ستمگر) بيزارى جوييم؛ آن چنانكه آنان (امروز) از ما بيزارى جستند! خداوند اين چنين اعمال آنها را به صورتى حسرت‌آور به آنان نشان مى‌دهد؛ ‌و از آتش دوزخ، هرگز خارج نخواهند شد. (بقره/۱۶۷) 🌕 منصور بن حازم گفت: به امام صادق علیه السلام گفتم: کسانی که از آتش خارج نمی‌شوند چه کسانی‌اند؟ حضرت فرمودند: آن‌ها دشمنان مولا علی علیه السلام هستند؛ که تا ابد و تا زمانی که هستی برقرار است در آتش جاودانند. عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ اَلنَّارِ قَالَ أَعْدَاءُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ هُمُ اَلْمُخَلَّدُونَ فِي اَلنَّارِ أَبَدَ اَلْآبِدِينَ وَ دَهْرَ اَلدَّاهِرِينَ. 📗تفسير عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۷ 📗تفسير نور الثقلين، ج ۱، ص ۱۵۱ 📗تفسير البرهان، ج ۱، ص ۳۷۰ @Sahebzaman_dosetdaram
بریم داستان بسیار زیبای تنها در میان داعش رو با هم بخونیم داستانی ناموسی از به دام افتادن یک زن شیعه در بین کفتارهای داعش بسیار جذابه از دست ندید.. ان شاءالله هر روز قسمت‌هایی از این داستان جذاب در کانال می‌فرستیم 👇👇👇👇
📚 📖 1️⃣ این داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمِرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد شهید قاسم سلیمانی در قالب داستانی عاشقانه روایت شد. پیشکش به روح مطهر همه شهدای مدافع حرم، شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی آمرلی در زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی (ع) است. وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه ای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید. دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخلها رد میشد، عطر عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد! دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا در آمد. همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دق الباب میکند و بی آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :»بله؟« با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :»الو...« هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه ای خیره ماند، خودم را جمع کردم و اینبار با صدایی محکم پرسیدم :»بله؟ تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :»الو... الو...« از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :»منو می شناسی؟؟؟« ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردد پاسخ دادم :»نه!« و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :»مگه تو نرجس نیستی؟؟؟« از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :»بله، من نرجسم، اما شما رو نمیشناسم!« که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خندهای نمکین نجوا کرد :»ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم!« و دوباره همان خنده های شیرینش گوشم را پُر کرد. دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من بهشدت مهارت داشت. چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :»از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!« با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :»اما بعد گول خوردی!« و فرصت نداد از رکب عاشقانه ای که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :»من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!« و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک! خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه میآید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم. از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دستبردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا در آمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمیتابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است. دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم که با خنده ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :»من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می برمت! _ عَدنان» برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حال من شوهر داشتم و نمیدانستم عدنان از جانم چه میخواهد؟ در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم مانده بود، روی سرم خراب شد. حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را میدیدم. وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از خجالت پشت پلکهایم پنهان شد. کنار عمو ایستاده و پول پیش خرید بار توت را حساب میکرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف آمِرلی مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد میکردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم. 👇