eitaa logo
کانال پایگاه صاحب الزمان عج
338 دنبال‌کننده
22.2هزار عکس
25.2هزار ویدیو
231 فایل
دراین مکان فعالیتهای سیاسی،اجتماعی،دینی، رانشرمیدهیم و تبیین میکنیم ارتباط با مدیر کانال: @Moein_Re
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 !! در مقرّ سازماندهی نیروها در اهواز حاج مرتضی (جانباز و آزاده سرافراز سردار مرتضی حاج باقری) فرمانده  واحد تخریب لشکر ۴۱ ثارالله،  به دستور حاج قاسم (سردار دل‌ها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران جنگ تحمیلی)، مسئول انتخاب ۳۰ نفر نیرو برای گردان تخریب بود و در جمع هزار نفر بسیجی‌ کرمانی سخنرانی می‌کرد و از سختی‌ها و خطراتی که برای بچه‌های تخریب وجود داشت می‌گفت. حاج مرتضی به آنان گفت: ۳۰ نیرو می‌خواهم که نه تنها فکر برگشتن به کرمان را نداشته باشند بلکه بدانند که جسد آن‌ها پودر می‌شود؛ ۳۰ نیرو می‌خواهم که سیگاری نباشند؛ اهل نماز شب باشند و ادامه داد:... 🌷ادامه داد: کمترین چیز در گردان تخریب جانباز شدن و شهید شدن است. اولین کسی که اعلام آمادگی کرد برای حضور حمید بود، دوباره حاج مرتضی گفت: تخریب تکه تکه شدن دارد، سوختن و زغال شدن دارد. باز حمید با اشتیاق بیشتر اعلام آمادگی ‌کرد. برای بار سوم حاج مرتضی گفت: بچه‌ها این‌جا شوخی بردار نیست! اصلاً ممکن است پودر بشوید و هیچ اثری از شما نماند! هر لحظه با سخنان او در حمید شوق بیشتری ایجاد می‌شد و به جای این‌که بترسد و شک کند ایمان و یقین او در این راهی که انتخاب کرده بود بیشتر می‌شد. بچه‌های گردان تخریب باید از آمادگی جسمانی و قدرت بدنی بالایی برخوردار باشند به خاطر همین.... 🌷به‌خاطر همین هر روز تمرینات سخت داشتند و باید هر روز صبح از سه راه کوشک منطقه ابوسعیدی تا سر جاده خرمشهر که حدود ۱۰ کیلومتر بود را پابرهنه بدوند و برگردند. حمید که سیگاری بود در این تمرینات، نفس کم می‌آورد، یک روز که هِس‌هِس‌کنان در مسیر تلو تلو می‌خورد حاج مرتضی به او گفت: ببین حمید، برادر من تو سیگاری هستی، نفس نداری، نمی‌توانی، برگرد و در یک گردان دیگر خدمت کن. اما او اصرار می‌کرد که من باید در تخریب باشم و مشتاقانه ادامه مسیر را تا آخر می‌آمد و به سختی و کشان کشان برمی‌گشت، جالب این‌جا بود که بطور کامل به دستور مافوقش عمل می‌کرد و تمام مسیر را تا سر جاده خرمشهر می‌رفت و برمی‌گشت. 🌷مرتضی که از تلاش و همت او در تعجب بود یک روز به او می‌گوید: برادر من، تو سیگاری هستی در گردان تخریب آدم سیگاری نمی‌تواند موفق و کارآمد باشد، تازه هنوز رزم‌ها و ورزش‌های سنگین‌تر در راه است که اصلاً قدرتش را نداری. حمید که دید اصرارهایش فایده ندارد رو به مرتضی کرد و گفت: ای بابا باشه من قول می‌دهم که از امروز دیگر لب به سیگار نزنم. و بسته سیگار در جیبش را همان‌جا خالی کرد و زیر پایش له کرد و آن روز دیگر واقعاً لب به سیگار نزد و در گردان تخریب ماندنی شد و از بهترین‌ها بود تا این‌که بهتر از همه می‌دوید و محور تمرینات شد و مورد توجه و علاقه فرمانده ماند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خداوند مردان جنگ لقمه نان خشکی برداشتند و جانشان را گذاشتند ! بی ادعای بی ادعا این تمام سهـمشان بود از سفره ی انقلاب رزقک‌شهـادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من رو سیاه غافل.mp3
12.02M
📌 شورخوانی؛ فاطمه مادرمی...
احوالات حضرت فاطمه زهرا (س).mp3
10.71M
اینو خودم خیلی دوست دارم و هر بار گوش میدم گریه میکنم؛ اگر ترک زبان هم نیستید آنقدر سوز در روضه است که به نظرم حالتو عوض کنه😭😭😭 من گوْهر نابم محکی نیلیرم اوغلوم😭
📌 یکبار برای همیشه...
13.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 «وقتی با چاقو مامور را زدم، انگار مثل بازی‌ها رفتم مرحله بعدی» 🔹محسن شکاری که امروز به دار مجازات آویخته شد، در خیابان ستارخان چه کرد؟ 🔹شکاری: با چاقوی قصابی‌ام که اسمش دانته بود، زدم. وقتی با چاقو مامور را زدم، انگار مثل بازی‌ها رفتم مرحله بعدی