10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | تشنگان وصل
🌷 رهبر انقلاب: اینکه شما میبینید و میشنوید بعضی از این شهدای ما عاشقانه #آرزوی_شهادت میکردند، خدای متعال یک نوری به دل آنها انداخته بود؛ با این نور یک حقیقتی را میدیدند، این بود که عاشق شهادت بودند.
👈 شهید سلیمانی میگفت... تهدیدش کردند که تو را میکشیم، گفت من دارم در بیابانها دنبالش میگردم، بلندی و پستیها را طی میکنم دنبال همین. ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
🔺️ رسانه KHAMENEI.IR بر اساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب اسلامی، نماهنگ "تشنگان وصل" را منتشر میکند.
🔆 زنگ عبرت
🔴حقوق زنان، بهانه جنگ و اشغال گری!
♦️رسانهها تیتر میزدند که «اگر افغانستان را ترک کنیم، چه بر سر زنان افغان میآید؟» عکس سال مجلهی تایم تصویری از یک زن ستمدیده افغان بود، با بینی بریده؛ نمایش کامل فلاکت و بدبختی زنان جهت توجیه حضور آمریکا و شرکا. و امروز زنان ایران را بر روی جلد همان مجلهی تایم میبینیم.
☑️رمان امنیتی #ستاد114 ☑️
🔻قسمت دوم🔻
سکوتی عجیبی بر فضای جلسه حکم فرما میشود و ناخودآگاه تمام نگاهها به یکدیگر گره میخورد. دکترحسام لبخند معناداری میزند و میگوید:
-معنی این سکوت رو نمیفهمم.
مهندس که حالا بعد از همکاری در چند پرونده با ما گرد پیری به روی موهایش نشسته، جواب میدهد:
-آقای دکتر گمونم بچهها یه بازهی زمانی ازتون بخوان که بتونن...
کمیل حرفش را قطع میکند:
-فکر نمیکنم دونستن بازهی زمانی دقیق هم بتونه از این اتفاق جلوگیری کنه. اینطور که بنده از تحلیلهای دکترحسام برداشت کردم، ما حتی اگه روز و ساعت و دقیقهی اتفاقی که هنوز نمیدونم چیه رو بدونم؛ باز هم نمیتونیم جلوش رو بگیریم.
کاوه هوشمندانه به چشمهای کمیل نگاه میکند و میگوید:
-خب چرا؟ اگه بتونیم یه برآورد دقیق از توطئهای که دارن داشته باشیم، خب میشه که...
دکترحسام درحالی که سعی دارد هنوز هم لبخند روی صورتش را حفظ کند، میگوید:
-آقا کمیل درست میگن. فرض براینکه ما حتی بتونیم جلوی اتفاقی که هنوز نمیدونیم چیه رو بگیریم، باز هم یه داستان جدید پیش میاد که...
کاوه با دست شقیقههایش را فشار میدهد و با نوک انگشت ضربهای به بدنهی عینکش میزند و میگوید:
-خب با این حساب ممکنه یه اتفاقی بیفته که زودتر از برنامهریزیهای دشمن باشه... نمیشه؟
قبل از آنکه دکتر بخواهد به نخبهی تازه وارد ما جواب بدهد، چند باری با کف دست بهم میکوبم تا تمام حواسها را جمع خودم کنم، سپس میگویم:
-کاوه جان ببخش؛ ولی طرح اینجور سوالها به جز خسته کردن ذهن خودت و بقیه هیچ فایدهای نداره. یه قطار داره به سمت ما حرکت میکنه و اینطور هم که مشخصه به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات دقیق نمیتونیم جلوی حرکتش رو بگیریم و فقط میتونیم از خسارتی که میتونه بزنه کم کنیم.
دکترحسام دستهایش را به زیر بغلش میزند و میگوید:
-بچهها باید بیشتر قدر شما رو بدونن آقاعماد، واقعا که انتخابتون به عنوان سرتیم یه انتخاب بیعیب و نقص بوده.
به آرامی زمزمه میکنم:
-شما لطف دارید، ممنونم ازتون.
صدای کوبیده شدن درب اتاق جلسه تمام سرها به سمت درب برمیگرداند. مردی با قد متوسط و موهای جوگندمی وارد اتاق جلسه میشود. با اینکه ماسک اجازه نمیدهد تا صورتش را ببینیم؛ اما من برخلاف بقیهی اعضای جلسه خیلی خوب میدانم که منتظر چه کسی هستم.
ماسکش را برمیدارد و با چشمهایی گود افتاده و گونههایی استخوانی به ما سلام میدهد.
از روی صندلیام بلند میشوم و بقیهی اعضا نیز بلافاصله روی پا میایستند. میگویم:
-ایشون حاج سلمان هستند. یکی از خبرهترین نیروهای برون مرزی که سابقهی زندگی در کشورهای مختلف رو داره... از رقه در زمان خلافت داعش گرفته تا تلآویو در زمان نتانیاهو...
به غیر از کمیل که سلمان را خیلی خوب میشناسد. بقیهی دوستان سلام و علیکی میکنند تا آخرین صندلی در نظر گرفته شده نیز پر شود.
سلمان خیلی زود توضیح میدهد:
-واقعا عذر میخوام که دیر رسیدم، پروازم تاخیر داشت و مجبور شدم صبر کنم و متاسفانه اینطور شد.
کمیل نمیتواند تحمل کند:
-خودم با شما یه جلسهی مجزا برگزار میکنم انشاءالله تا...
فورا با اشارهی چشم از او میخواهم که با شوخیهایش فضای جلسه را منحرف نکند و حرفش را قطع میکنم:
-خوش اومدی حاجی، مشکلی نیست.
سپس ادامه میدهم:
-دکتر جان به نظرم بچهها با توضیحات شما قانع شدند، فقط میمونه دوتا نکته...
دکترحسام میگوید:
-نکتهی اول؟
همانطور که با انگشت اشاره عدد یک را نشان میدهم، میگویم:
-به غیر از مطالبی که گفتی که اتفاقات دیگهای هم بوده که مربوط به کلیدواژهی زنان و مذهب بشه؟
دکترحسام میگوید:
-مطالب که زیاده... مثلا یکیش نمادگرایس هست. خب میدونید که اینها سعی دارن هماهنگیشون رو با رنگ لباس به رخ بکشن. دقیقا وقتی مسیح علینژاد برای سخنرانی و تهییج زنان کت و شلوار صورتی میپوشه، ترانه علیدوستی هم از همین رنگ لباس روی فرش قرمز جشنواره کن استفاده میکنه و هیلاری کلینتون و... هم همینکار رو میکنن که حس و حال انقلاب رنگی به ما دست بده.
یا کمپینی که تحت عنوان میتوو تشکیل دادن و بازیگرهای زن یکی پس از دیگری دارن به زیر خاکسترش میدمند تا ذهنها رو از موضوع زنان دور نگه ندارن و یا همین جنجالهایی که سر حجاب راه افتاده و اون ماجرای بیآرتی و سپیده رشنو که...
سری تکان میدهم و میگویم:
-بله درسته؛ اما نکتهی دومی که میخواستم در موردش ازتون سوال کنم اینه که شما به حضور پررنگ قومیتها در فتنهی احتمالی آینده اشاره کردید، به نظرتون کدوم قوم میتونه کاندیدای این کار باشه؟
دکتر حسام با مکثی طولانی میگوید:
-راستش هنوز نمیتونم نظر قطعی بدم.
نویسنده:
#علیرضا_سکاکی
انتشار از کانال رمان امنیتی:
@RomanAmniyati
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
❌کپی بدون قید آیدی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست❌
☑️رمان امنیتی #ستاد114 ☑️
🔻ادامه قسمت دوم🔻
سلمان دست راستش را بالا میآورد و نگه میدارد. با اشارهی سر از او میخواهم تا حرفش را بگوید. تک سرفهای میکند و میگوید:
-من میتونم حدس بزنم که کدوم قوم توی فتنهی بعدی سردمدار هست.
ابروهایم را بهم نزدیک میکنم و میگویم:
-جدی؟ اینکه که خیلی عالیه بزرگوار...
سلمان شانهای بالا میاندازد و میگوید:
-با توجه به تحرکات زیر پوستی کومله و همکاریهایی که نیروهای اونها با موساد دارن، قطعا علم فتنهی بعدی در دست کردهاست.
نویسنده:
#علیرضا_سکاکی
انتشار از کانال رمان امنیتی:
@RomanAmniyati
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
❌کپی بدون قید آیدی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست❌
☑️رمان امنیتی #ستاد114 ☑️
🔻قسمت سوم🔻
دکترحسام نگاهی به صفحهی لبتاپش میاندازد و حرفی نمیزد.
خانم جعفری رو به سلمان میکند و میگوید:
-کومله همیشه در اختیار رژیم موقت صهیونیستی بوده، ممکنه که علمدار فتنهی بعدی کردها باشن؛ ولی فکر نمیکنم این تحلیل دلایل کافی برای رسوندن ما به واقعیت داشته باشه.
سلمان نگاهی به من اندازد و با همان صدای بم و خشدارش میپرسد:
-تا چقدر میتونم صحبت کنم؟
از حرص لبهایم را بهم فشار میدهم، این دیگر چه سوالی است، نفس کوتاهی میکشم و میگویم:
-به جز موضوعی که خودت میدونی، مشکلی نیست در مورد سایر مطالب صحبت کنی. بچههایی که اینجا جمع شدن از همهی لحاظ مورد تاییدن.
سلمان دستش را به دور بطری آب معدنی روی میز حلقه میکند و سعی میکند تا به بهانهی ریختن آب در لیوان برای خودش کمی زمان بخرد. مشخص است که در حال مزه مزه کردن حرفی است که میخواهد بگوید. بالاخره و با مکثی طولانی لب باز میکند:
-درسته که کومله همیشه با اسرائیلیها در ارتباط بوده و در بین اونها جاسوسهای زیادی هم داره؛ ولی اینبار قصه فرق کرده... چند نفر از نیروهای کومله دارن زیر نظر جاسوسهای موساد آموزشهای سایبری میبینن و این یعنی یه زنگ خطر...
بچههای وزارت دارن روی یه پرونده کار میکنن که کومله رسما داره توی سلیمانیه برای موساد عضوگیری میکنه و خوابهای بدی برای ما دیده... خوابهایی که فقط با شلوغ کردن داخل ممکنه که تعبیر بشه.
دکترحسام سری تکان میدهد و میگوید:
-حق با ایشونه. راه اندازی اکانتهای توئیتری بدون صاحب در مرکز و اطراف سلیمانیه و سایر مناطق کرد نشین عراق هم با رشد سیصد درصدی مواجه بوده و این هم میتونه یه هشدار دیگه برای ما باشه که بهتره نسبت بهش بیتفاوت نباشیم.
با کف دست روی پیشانیام را فشار میدهم و میگویم:
-البته من هم باید اضافه کنم که ما حتی رد ارتباط پنهانی و فوق سری داعش و کومله رو هم زدیم و این یعنی اگه بتونن آشوبهای خیابانی به پا کنن، به احتمال قوی با خطر داعش هم مواجهیم.
کاوه نمیتواند خودش را کنترل کند و با نگرانی میگوید:
-یاعلی! خب راه حل چیه؟ نمیشه که بشینیم و با اینکه میدونیم چه خوابهایی برای ما دیدن منتظر اجرایی شدن نقشهی دشمن باشیم.
لبخندی از روی حرص میزنم:
-ما ننشستیم کاوه جان. تو این مدت حتی ثانیهای نبوده که دست از رصدشون برداریم. ما توی این بازی شطرنج مهرههامون رو حرکت دادیم و باید منتظر باشیم تا حرکت بعدی رقیب رو ببینیم.
کاوه سرش را تکان میدهد و از سرخی گونههایش کاملا مشخص است که بخاطر واکنش ناگهانیاش پشیمان است.
دکتر حسام نگاهی به ساعتش میاندازد و میگوید:
-من با اجازتون دیگه باید برم. فقط به عنوان بیان آخرین مطالب باید اضافه کنم که به قول این دوستمون... آقای کاوه، ما هم باید یه سری اقدامات پیش دستانه انجام بدیم. تجربه نشون داده هر وقت ملت ایران به دستآورد بزرگی رسیده، دشمن دست به کار شده و کام مردممون رو تلخ کرده، بعد انتخابات پرشور هشتاد و هشت فتنه درست کردن، بعد تشییع میلیونی پیکر حاج قاسم، مباحث مربوط به هواپیمای اوکراینی پیش اومد و حالا هم که یه مراسم اربعین با شکوه رو پشت سر گذاشتیم باید منتظر واکنش اونها باشیم.
البته که قصد جسارت در محضر شما دوستان علی الخصوص آقا عماد عزیز رو ندارم و از زحمات شبانه روزی شما برادران عزیزتر از جانم هم سپاسگذارم؛ ولی اگر جای شما بودم روی شبکههای مسیح علینژاد در داخل کار میکردیم و خیلی بی سر و صدا بهشون ضربه میزدم. تنها راهی که بشه خسارت احتمالی این اتفاق رو کم کرد، اینه که از همین حالا بیفتیم دنبال آدمهایی که در داخل دارن. یه بار دیگه کلیپهای ارسالی بهش رو بررسی کنید و فرستندهها رو شناسایی کنید.
دکترحسام کمی از آبی که درون لیوانش است را سر میکشد و میگوید:
-من حساسیت کار شماها رو درک میکنم؛ ولی در میان مباحث داغ وخطرناک موساد و داعش و کومله، یادتون باشه که نباید کلیدواژهی زن رو از یاد ببرید. کلیدواژهای که اگه بخواد آتشی ازش بلند بشه، حتما با کمک عوامل داخلی مسیح علینژاد انجام میشه.
نکتهی آخر حقیر هم این باشه که نباید یادمون بره که زهرا امیر ابراهیمی در مصاحبه با یکی از روزنامههای اسرائیلی گفت:
-انقلاب بعدی، انقلاب زنان است.
انگار صدای دکترحسام توی سرم میپیچد و تمام اخباری که در این مدت شنیدهام شبیه یک فایل صوتی در سرم تکرار میشود و من را بیش از قبل نگران میکند.
نویسنده:
#علیرضا_سکاکی
انتشار از کانال رمان امنیتی:
@RomanAmniyati
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
❌کپی بدون قید آیدی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست❌
1.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوای سلام فرمانده را از درون گونی میشنوید