#آگاهی_بخشی
مکث، میانِ واقعیت و حقیقت
برنامهای از شبکه یک سیما که دیدن آن به همگان توصیه میشود.
کمتر از ۱۵ دقیقه
پنج شنبه ها ساعت ۱۱ شب
شبکه ۱
حتما ببینید و به دوستانتون معرفی کنید
✍ دست نوشته شهیدمحسن حججی در روز عرفه: خدایا معرفتم ده تا حسینی شوم و حسینی قربانیات... خدایا شهیدم کن
📌 نکته این دست نوشته اینجاست که امثال ما معمولا وقتی دعا میکنیم دنبال حاجات شخصی و دنیوی خودمان هستیم اما امثال محسن حججی، دعا کردن شان هم فرق میکرد که شهادت شان آنطور یک مملکت را تکان داد...
❣️ ۱۸ مرداد سالروز شهادت شهیدمحسن حججی گرامی باد
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 گزارش BBC از آزار جنسی گسترده در مکدونالد | وانمود کن اتفاقی نیفتاده!
🍃🌹🍃
❌ یکی از قربانیان شاغل در مکدونالد: به من گفتند این فرهنگی است که اینجا رواج دارد و تنها کاری که باید بکنم این است که وانمود کنم اتفاقی نیفتاده است!🙂
باسلام واحترام
برنامه روضه منزل جناب حاج آقای حلوایی
لطفا عزیزان برنامه ریزی نمایند که در مراسم حضور بهم رسانند.باتشکر
🆔 @sahebzamanesfahan
کارگاه آموزشی داستان نویسی (دو روزه)
تدریس استاد: مصطفی رحماندوست
📚تجربه های داستان نویسی
🖋راه و رسم نوشتن داستان
📒تکنیک های کاربردی در داستان پیامبران (ع)
⏰زمان:
-پنجشنبه ۱۹ مرداد- 16:30 تا 19:30
-جمعه ۲۰ مرداد ۹ تا ۱۲
مکان:اصفهان ، خ صائب,جنب مقبره صائب، سالن ستاد کانون های فرهنگی هنری مساجد استان اصفهان
💠 @Fahma_Esf | فرهنگوهنرمساجداصفهان
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 مهر پدر
روایت شنیدنی از محبت و علاقه پدر نسبت به پسرش
🔸 این قسمت: به کدامین هیات
هر شب ساعت 22:30
بازپخش: ساعت 13:30 روز بعد
از شبکه چهار سیما
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔸 کانال #زندگی_پس_از_زندگانی
@zendegi_pas_az_zendegani
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشارپستثوابجاریه درپی دارد
1.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️اینجا زبالهدان نیست، قبر معاویهی ملعون است و این یعنی پیروز نهایی جنگ بین حق و باطل، حق است هر چند باطل در ظاهر پیروز شده باشد
▪️درست مثل واقعهی کربلا.
#حکایت
🌴میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافلهای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.
🐪چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را میدهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد. چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمیبیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان میکند، دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.
✨چون زرگر این را میبیند میگوید:
«ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!
👳 @mollanasreddin 👳