فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ابوعزراییل اومده ایران با پرواز مستقیم ورفته شهر کرمان مزار حاج قاسم و اذن جهاد میگیره ازش که با نیروهاش برن سوریه بجنگند✔️
بهزودی شیر بچههای حیدری دوباره سوریه رو از حضور تروریستها پاکسازی خواهند کرد. ان شاءالله 🤲🤲
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
خدا پشت و پناه همتون که مردانگی و غیرت و شعور و فرهنگ را یاد ما می دید
🏴 #ایام_فاطمیه
╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
💢لنگان لنگان داشتم تو خیابون راه میرفتم که یه خانم زیبا و شیکپوش بهم نزدیک شد ازم پرسید: شما آقای نصیری هستید؟!
گفتم: بله...
گفت: من شاگرد شما بودم، دبیرستان توحید، یادتون میاد؟!
با اینکه قیافش آشنا بود گفتم: نه! متاسفانه...! آخه من خیلی دانشآموز داشتم...
و بعد ادامه دادم: خب مهم نیست، شما خوبید خانم...؟
گفت: بله! ممنون استاد، من شیمی خوندم و تا دکترا ادامه دادم، البته نه اون سالهای جنگ، دکترام رو چند سال بعد گرفتم و در حال حاضر محقق هستم. آقای نصیری! سماک بحری هستم...
شناختمش... آره خودش بود خیلی دلم میخواست از احوالش با خبر بشم و حالا دیده بودمش که فرد موفقی شده بود...
یه هو رفتم به بیشتر از بیست سال پیش...! اون موقعها با اینکه انقلاب شده بود و مدارس تفکیک شده بود ولی به علت کمبود دبیر بعضی از دبیران مرد مدارس دخترانه تدریس میکردند، من هم اون وقتها به دانشآموزان دختر جبر درس میدادم...
یادم اومد این دختر چند جلسهای که صبحها من کلاس داشتم دیر سر کلاس میومد و من هم همیشه دعواش میکردم و بدون اینکه چیزی بگه میرفت سر جاش... من هم کلی عصبی میشدم و واسه اینکه بچهها درس رو بفهمند، سریع درس رو ادامه میدادم...
همیشه میخواستم واسه دیر کردش به مدیر بگم ولی یادم میرفت، تا اینکه یه روز زنگ آخر تویِ کلاس بغلی، آخرین نفری بودم که از کلاس میرفتم بیرون یه هو همین دانشآموز سماک بحری رو دیدم که به دیوار راهرو تکیه داده و تو چشماش پر از اشکه...!
پرسیدم: سماک چی شده؟!
با بغضی که تو گلوش بود جواب داد: پام پیچ خورده آقا حالا نمیدونم چه جوری برم خونه...!
یه هو گفتم: بیا من میرسونمت
اون وقتها یه ماشین پیکان داشتم که هرکسی نداشت...
جواب داد: نه آقا خونهمون دوره...
گفتم: اشکالی نداره میرسونمت، میتونی تا ماشین یه جوری بیای؟
در حالی که برق خوشحالی تو چشماش موج میزد گفت: بله آقا...!!
بلاخره هر جور بود خودش رو تا ماشین رسوند، من هم که بهخاطر معذورات نمیتونستم دستش رو بگیرم، بلاخره به سمت خونهاش حرکت کردیم، وقتی آدرس میداد تازه متوجه شدم خونهاش خارج از شهر و در یکی از دهات اطراف قرار داره...
وقتی رسیدیم سر یه جاده خاکی گفت: آقا تو همین جاده است، دیگه خودم میرم، ممنون...
گفتم: نه! چه جوری میخوای بری...؟! میرسونمت...
همینطور که میرفتیم، چون راه خیلی طولانی شد ازش پرسیدم: این جا رو با کی میای بری مدرسه؟!
گفت: با هیشکی آقا! پیاده میام تا سر خیابون، ۵ صبح بلند میشم، اما خب گاهی بارون و باد باعث میشه کمی دیر برسم...
داشتم دیوونه میشدم، این همه راه رو این دختر، پیاده میومد...!!
خلاصه رسیدیم خونهشون، یه خونه روستایی دیدم که از امکانات اون زمان هم خیلی چیزها کم داشت، به سختی رفت بالا و گفت: بفرمایید...
صدای پیرمردی از تو اتاق شنیده شد که پرسید: طاهره کیه؟!
دانشآموزم جواب داد: آقا معلممه...!
پیرمرد اصرار کرد که برم بالا و یه چایی بنوشم...
من هم رفتم و بعد از سلام و احوالپرسی، پیرمرد که فهمیدم پدر طاهره دانشآموزم بود، گفت: آقا معلم این دختر همه زندگی منه، الان دو ساله مادرش رو از دست داده، منم مریضم، هم تو مزرعه کار میکنه، هم تو خونه به دو تا برادرهای کوچیکش هم میرسه، میگم دختر نمیخواد درس بخونی، راه به این درازی چه کاریه آخه...! ولی هی اصرار میکنه میخوام درس بخونم...، آه ببینین الان شما رو تو درد سر انداخته
گفتم: این چه حرفیه...!
در حالی که با بغضی که گلوم رو گرفته بود به زور چایی که طاهره آورده بود رو میخوردم، گفتم: ببخشید من دیگه باید برم...
تمام راه رو که برمیگشتم گریه کردم...
پیش خودم گفتم؛ من فقط یک معلم نیستم، من باید بیشتر از اینها از حال دانشآموزم باخبر باشم...
از اون روز به بعد بهش زنگهای تفریح کمک میکردم... چند تا کتاب بهش دادم و دیگه دعواش نکردم، اینها تنها کاری بود که از دستم برمیومد...
حالا اون با تمام وجود مشکلات اینقدر موفق شده بود و من بهش افتخار میکردم...
همینطور که لبخند میزدم، نگاش میکردم که یه هو از گذشته بیرون اومدم چون صدام زد: آقای نصیری!! و ادامه داد: خیلی خوشحال شدم دیدمتون، من هیچ وقت محبتهایی که به من کردید رو فراموش نمیکنم...
گفتم: خواهش میکنم، من افتخار میکنم که چنین شاگردی داشتم...
خداحافظی کرد و در حالی که ازم دور میشد پیش خودم گفتم: امیدوارم معلمهای امروزی هم بدونند که فقط یک معلم نیستند.
🏴 #ایام_فاطمیه
╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
هدایت شده از کانال پایگاه صاحب الزمان عج
1_1144609942.mp3
6.9M
🍃🌹🍃╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
هدایت شده از کانال پایگاه صاحب الزمان عج
4_6028407944817676872.mp3
10.11M
📝 تنها رفیقی که دورت نمیزنه، مهدی فاطمه است ❣️
الباقی همه به فکر خودشونن
اللهم عجل لولیک الفرج
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه
#بسیج_با_مردم_برای_مردم
🏴 #ایام_فاطمیه
╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
هدایت شده از کانال پایگاه صاحب الزمان عج
زیارت-عاشورا.mp3
13.64M
🔊 #صوتی | #ادعیه
📝 #زیارت_عاشورا
👤 حسین #حقیقی
#خواندن_عاشورا_به_نیت_ظهور
╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷﷽🇵🇸
🎥 روزمان را با #قرآن آغاز کنیم | ترتیل صفحه ۵۳۲ قرآن کریم و آیات ۱۷ تا ۴۰ سوره مبارکه رحمن
🍃🌹🍃
🌺 پیامبر (ص) میفرمایند: «اِنَّ هذَا القُرآنَ مَأدَبَةُ اللهِ فَتَعَلَّموا مَأدَبَتَهُ مَا استَطَعتُم» این قرآن ادبستان خداوند است پس تا آنجا که می توانید از این ادبستان بیاموزید. ( مجمع البیان ۱/۱۶)
🎙استاد: پرهیزگار
🏴 #ایام_فاطمیه
╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می خواهید عاقبت بخیر بشید؟!
#فاطمیه #حضرت_زهرا_س
#ایام_فاطمیه
🏴 #ایام_فاطمیه
╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #روزبرگ_شیعه
🎧 پادکست
مناسبت: «سالروز تصویب #قانون_اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران»
موضوع: «#اسلام_و_قانونمداری»
#تصویب_قانون_اساس
🏴 #ایام_فاطمیه
╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رگ یاب دیجیتال #ساخت_ایران| یکی از جدیدترین تجهیزات پزشکی توسط مهندسان ایرانی ساخته شد
🏴 #ایام_فاطمیه
╭🌼🍂🍃🇮🇷
✅@sahebzamanchanel
╭🌼🍂🍃🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣🟣🟣🟣🟣🟣🟣🟣قیمت استثنائی برای اولین بار در اصفهان
🟣استخر مهرگان
🟣۱۲جلسه ۷۰۰ تومن باورت میشه
🟣 آموزش شنا پدر پسری 😃
🟣آموزش شنا مادر دختری 😃
🟣آموزش شنا دانش آموزی 😃
🟣استعداد یابی وجذب در تیم ومسابقات شنای استخر مهرگان
🟣 گروهای ۱۵ تا۲۰ نفره
🟣آقایون روزهای زوج ساعت ۱۸ تا ۱۹ بهترین فرصت و بهترین ساعت 😃😃😃
🟣خانمها مثل همیشه خوششششبخت چرا ؟چون دوتا سانس دارن 😄😄😄
۱۵:۳۰ تا۱۶:۳۰
و۱۶:۳۰ تا ۱۷:۳۰
🟣ثبت نام آزاد یک میلیون 😒
🟣ثبت نام از طرف خانم براتی ۷۰۰تومن 😃😃😃
🟣بلیط تفریحی هم ۷۰ تومن
🟣برای ثبت نام با تخفیف مشخصات بفرستین
نام ونام خانوادگی نام پدر کد ملی تاریخ تولد شماره تماس👈 @jam_ghahremani https://eitaa.com/fatemiyeh1