🌷🍃🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷
🌷🍃
🍃
(#خاطرات_شهید_ابراهیم_هادی_شماره9)
🌅بسم الله النور🌅
🔮 اوج خونسردی 🔮
🔸بچـههـای محـل مشغـول بازی🤽♀🤼♂⛹♂ بودند که ابراهیـم وارد کوچه شد. بازی آنقدر گرم بود که هیچکس متوجه حضور ابراهیم نشد.
🔹یکی از بچهها توپ 🤾♂را محکم به طرف دروازه شوت کرد؛ اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت🥴 ابراهیم خورد.😱
🔸بچهها بیمعطلی پا به فرار🏃♂🏃♂🏃♂ گذاشتند. با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار میکردند❗❗
🔹صورت ابراهیم سرخِ سرخ🥵 شده بود. لحظهای روی زمین نشست تا دردش آرام😴 بگیرد
. همینطور که نشسته بود، پلاستیک گردو 🥜🥜را از ساک 🛍 دستیاش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد: «بچهها کجا رفتید⁉⁉ بیایید براتون گردو 🥜🥜 آوردم».❤️✨
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
💎شادی روح همه اموات و شهدا به ویژه
#شهید_ابراهیم_هادی صلواتی🌸 بر محمد و ال محمد 🌸
✅ درصورت تمایل به کپی نیز لطفا ، با صلواتی🌸 برمحمد وال محمد🌸 همراه باشد.
💟 کانال#پایگاه_صاحب_الزمان
(عجل الله تعالی فرجه)👇👇
@sahebzamanchanel
🌷
🍃🌷
🌷🍃🌷🍃
🍃🌷🍃🌷🍃🌷