🔴 #ارسالی_مخاطب
✍🏻 این خبر دروغه و اشتباه و بشدت داره همه جا پخش میشه با این کار داریم گل به خودی میزنیم اگر دشمن هم بلد نباشه ایده میگیره از اینا .
از فردا هر کی یه رنگ بر میداره مقبره شهدا رو خراب میکنه
من خودم رفتم و دیدم بهشت زهرا یه طرحی داره رنگ آمیزی مزار شهدا که اینجوری رنگ میکنند بعد از یکی دو روز اون رنگ های دور متن رو پاک میکنند متن رنگی میمونه و گرنه اگر بخوان خراب کنند انقدر دقیق با چندتا رنگ نمیان نقاشی کنند
اگر این عکس یا خبر بخش بشه براشون ایده میشه
شهید:
امروزکهوضعیت
فرهنگیرامیبینیممیفهمم؛
چرارهبریباعلامت
چفیهرویدوشبهماتذکر
میدهندایـنچفیه عَلَـم است..!
#حاجقاسم♥️
داییش تلفن کرد گفت: «حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟!»
گفتم: « نه؛ خودش تلفن کرد گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته، پانسمان میکنه میاد شما نمیخواد بیاین.. خیلی هم سرحال بود! »
گفت: «چی رو پانسمان می کنه؟ دستش قطع شده!!»
همون شب رفتیم بیمارستان یزد.
به دستش نگاه می کردم گفتم: «خراش کوچیک؟؟»
خندید… گفت: «دستم قطع شده، سرم که قطع نشده»
به روایت مادر شهید حاج حسین خرازی🕊🌹
🌷 #هر_روز_با_شهدا
#آماده_برای_پودر_شدن_در_راه_خدا!!
در مقرّ سازماندهی نیروها در اهواز حاج مرتضی (جانباز و آزاده سرافراز سردار مرتضی حاج باقری) فرمانده واحد تخریب لشکر ۴۱ ثارالله، به دستور حاج قاسم (سردار دلها، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله در دوران جنگ تحمیلی)، مسئول انتخاب ۳۰ نفر نیرو برای گردان تخریب بود و در جمع هزار نفر بسیجی کرمانی سخنرانی میکرد و از سختیها و خطراتی که برای بچههای تخریب وجود داشت میگفت. حاج مرتضی به آنان گفت: ۳۰ نیرو میخواهم که نه تنها فکر برگشتن به کرمان را نداشته باشند بلکه بدانند که جسد آنها پودر میشود؛ ۳۰ نیرو میخواهم که سیگاری نباشند؛ اهل نماز شب باشند و ادامه داد:...
🌷ادامه داد: کمترین چیز در گردان تخریب جانباز شدن و شهید شدن است. اولین کسی که اعلام آمادگی کرد برای حضور حمید بود، دوباره حاج مرتضی گفت: تخریب تکه تکه شدن دارد، سوختن و زغال شدن دارد. باز حمید با اشتیاق بیشتر اعلام آمادگی کرد. برای بار سوم حاج مرتضی گفت: بچهها اینجا شوخی بردار نیست! اصلاً ممکن است پودر بشوید و هیچ اثری از شما نماند! هر لحظه با سخنان او در حمید شوق بیشتری ایجاد میشد و به جای اینکه بترسد و شک کند ایمان و یقین او در این راهی که انتخاب کرده بود بیشتر میشد. بچههای گردان تخریب باید از آمادگی جسمانی و قدرت بدنی بالایی برخوردار باشند به خاطر همین....
🌷بهخاطر همین هر روز تمرینات سخت داشتند و باید هر روز صبح از سه راه کوشک منطقه ابوسعیدی تا سر جاده خرمشهر که حدود ۱۰ کیلومتر بود را پابرهنه بدوند و برگردند. حمید که سیگاری بود در این تمرینات، نفس کم میآورد، یک روز که هِسهِسکنان در مسیر تلو تلو میخورد حاج مرتضی به او گفت: ببین حمید، برادر من تو سیگاری هستی، نفس نداری، نمیتوانی، برگرد و در یک گردان دیگر خدمت کن. اما او اصرار میکرد که من باید در تخریب باشم و مشتاقانه ادامه مسیر را تا آخر میآمد و به سختی و کشان کشان برمیگشت، جالب اینجا بود که بطور کامل به دستور مافوقش عمل میکرد و تمام مسیر را تا سر جاده خرمشهر میرفت و برمیگشت.
🌷مرتضی که از تلاش و همت او در تعجب بود یک روز به او میگوید: برادر من، تو سیگاری هستی در گردان تخریب آدم سیگاری نمیتواند موفق و کارآمد باشد، تازه هنوز رزمها و ورزشهای سنگینتر در راه است که اصلاً قدرتش را نداری. حمید که دید اصرارهایش فایده ندارد رو به مرتضی کرد و گفت: ای بابا باشه من قول میدهم که از امروز دیگر لب به سیگار نزنم. و بسته سیگار در جیبش را همانجا خالی کرد و زیر پایش له کرد و آن روز دیگر واقعاً لب به سیگار نزد و در گردان تخریب ماندنی شد و از بهترینها بود تا اینکه بهتر از همه میدوید و محور تمرینات شد و مورد توجه و علاقه فرمانده ماند.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
به نام خداوند مردان جنگ
لقمه نان خشکی برداشتند
و جانشان را گذاشتند !
بی ادعای بی ادعا
این تمام سهـمشان بود
از سفره ی انقلاب
رزقکشهـادت
#شبتون_شهدایی