eitaa logo
کانال پایگاه صاحب الزمان عج
342 دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
23.8هزار ویدیو
229 فایل
دراین مکان فعالیتهای سیاسی،اجتماعی،دینی، رانشرمیدهیم و تبیین میکنیم ارتباط با مدیر کانال: @Moein_Re
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️رمان امنیتی ☑️ 🔻قسمت سی🔻 همزمان با دویدن به سمت جابر نور مهتاب به صورت کمیل می‌تابد. رنگ پریده و وحشت زده است، مردد نگاهش می‌کنم. کمیل لب‌هایش را تکان می‌دهد: -حسن‌پور... حسن‌پور رو چیکار کنم؟ راننده از پشت سر به من نزدیک می‌شود. نفس نفس می‌زند و منتظر است تا کسب تکلیف کند. با اشاره دست از او می‌خواهم تا به سمت حسن‌پور برود و سپس کمیل را خطاب قرار می‌دهم: -تو از بالای رود برو... فقط سعی کن زودتر از... جریان آب... بدوی... کلمات را منقطع و یکی در میان می‌گویم و سپس یک یاحیدر بلند می‌کشم و به درون آب می‌پرم. آب به قدری سرد است که به یک باره احساس می‌کنم کنترل دست و پایم را از دست می‌دهم و تمام بدنم بی‌حس می‌شود. به زیر آب عمق دار رودخانه می‌روم و جریان آب من را با خودش به جلو می‌برد. به سختی دست‌هایم را حرکت می‌دهم و موفق می‌شوم که سرم را از آب بیرون بیاورم. دهانم را طوری باز می‌کنم که گویا این آخرین باری است که به من اجازه‌ی نفس کشیدن داده شده است و سپس تمام فضای ریه‌ام را پر از اکسیژن می‌کنم و دوباره همراه با جریان آب به زیر کشیده می‌شوم. با اینکه دهانم بسته است؛ اما سرمای بیش از حد هوا دندان‌هایم را بهم قفل می‌کند. بار دیگر سرم را بالا می‌آورم و این بار که بدنم کمی به شدت سرمای آب رودخانه و هوای زمستان مناطق کوهستانی عادت می‌کند، موفق می‌شوم جابر را ببینم. در دستش اسلحه است و با دیدن من که به درون آب پریده‌ام، درون آب می‌چرخد و تصمیم میگیرد به سمتم شلیک کند؛ اما بلافاصله سرم را به زیر آب می‌برم و سعی می‌کنم به سمت چپم شنا کنم تا اگر هم به سمتم شلیک کرد، موفق نشود. کمیل از بیرون رودخانه فریاد می‌زند: -ایست، بهت گفتم وایستا! آرزو می‌کنم کاش از تحلیلی که درباره‌ی فرار جابر داشتم مطمئن می‌بودم و حالا یک ردیف از نیروهای ویژه را درون رودخانه به صف می‌کردم تا دیگر به چنین دردسری نیافتم. سرم را از آب بیرون می‌روم و این بار من تصمیم می‌گیرم تا با شلیکی به دست و پایش از سرعت رفتنش کم کنم. جابر که متوجه نیتم می‌شوم، شبیه به خودم به زیر آب می‌رود و سعی می‌کند تا هر طور که شده مسیرش را تغییر دهد. بدنم را شل می‌کنم تا جریان آب من را جلو ببرد، کاری که جابر مطمئنا انجام نمی‌دهد. او قطعا در چنین شرایطی به عرض رودخانه شنا خواهد کرد تا شانس برخورد گلوله‌ی من به خودش را کم کند... درست شبیه کاری که من هم چند لحظه‌ی پیش انجامش دادم. جریان آب بسیار بیشتر از چیزی است که حدسش را می‌زدم. جابر سرش را بالا می‌آورد تا نفس بگیرد که کمیل بلافاصله با شلیکی به درون آب او را مجبور می‌کند تا تنها برای لحظاتی بسیار ناچیز به روی آب بیاید و همین هم اتفاق بسیار خوبی برای ماست... او اگر حالا درگیر نفس کشیدن شود، تمرکزش از روی فرار برداشته می‌شود و این مهم شانس ما را برای دستگیری‌اش بیشتر می‌کند. جابر سرش را بالا می‌آورد و درست چند لحظه‌ی بعد کمیل فریاد می‌زند: -بزنش آقا، سمت راستته! اسلحه‌ام را بالا می‌آورم و به سمتش شلیک می‌کنم؛ اما موفق نمی‌شوم... او خیلی حرفه‌ای تر از چیزی است که فکرش را می‌کردیم. از شدت آب کاسته می‌شود و تقریبا می‌شود گفت به منطقه‌ای رسیده‌ایم که آب ساکن و بی‌حرکت شده است؛ با نگاهی به چند متر جلوتر و تحرکات روی آب می‌شود حدس زد که این اتفاق آرامش قبل از طوفان است و شدت آب به زودی بیشتر از چیزی بود خواهد شد. جابر سرش را از آب بیرون می‌آورد تا نفس بگیرد. بلافاصله موقعیت مکانی‌اش را تشخیص می‌دهم و با حرکت پاهایم در آب سعی می‌کنم تا خودم را به او نزدیک و کار را یک سره کنم. دانه‌های سفید رنگ برف از آسمان به سمت زمین رقص کنان سقوط می‌کنند و به یک باره شدت می‌گیرند. چند نفس عمیق می‌کشم تا بتوانم از لرزشی که به اندامم افتاده و همینطور صدای بهم ساوویده شدن دندان‌هایم جلوگیری کنم. یک سانت یک سانت به او نزدیک می‌شوم و هر چند ثانیه یک بار به آرامی سرم را از آب بیرون می‌آورم تا اوضاع را رصد کنم. حدود یک و نیم متر با جابر فاصله دارم و اصلا دلم نمی‌خواهد با یک کار عجولانه بساط رفتنش را فراهم کنم. بار دیگر سرم را به زیر آب می‌برم و بیرون می‌آورم تا به او نزدیک شوم که ناگهان.. چشم‌هایم درست رو به روی چشم‌های از حدقه بیرون زده‌اش قرار می‌گیرد. می‌خواهم دستم را بالا بیاورم تا کارش را تمام کنم؛ اما او دستانش را به دور گردنم حلقه و با حرکتی سنگین سعی می‌کند تا گردنم را بشکند. چشم‌هایم گرد و نفسم در سینه حبس می‌شود و بدون آن که فرصت فریاد کشیدن داشته باشم به زیر آب می‌روم. در دل تاریکی هوا و بدون هیچ کسی که بتواند کمکم کند. تنها در دلم یک جمله را زمزمه می‌کنم: -اغثنی یا صاحب الزمان... نویسنده: انتشار از کانال رمان امنیتی: @RomanAmniyati کپی بدون قید آی‌دی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ادامه رمان امنیتی قسمتهای بیست و پنجم تا سی ام👆👆👆
از طالقانی را کی کشته تا شهادت آیت الله مدنی در محراب از دستگیری مهسا امینی تا اغتشاشات خیابانی آیت الله طالقانی در ۱۹ شهریور ۱۳۵۸ به ملکوت اعلی پیوست.اما منافقین دیوار نویسی کردند و شعار می‌دادند که: طالقانی را کی کشته ،بهشتی چشم درشته!!! بهشتی بهشتی ،طالقانی را تو کشتی!!! بهشتی کیست ؟ آیت الله بهشتی همان شخصیت وارسته ای که حضرت امام خمینی ره در مورد او فرمودند: بهشتی یک ملت بود برای این ملت. این جرثومه های فساد،می خواستند در زمان حیات آیت الله طالقانی با عناوین پدر طالقانی از وجود او برای اهداف شوم شان استفاده کنند،وقتی نتوانستند از مرگ آن استفاده کردند. در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ همین منافقین در محراب نماز جمعه، آیت الله مدنی را به شهادت رساندند. از اتهام زنی به جمهوری اسلامی تا به شهادت رساندن یک عالم ربانی در محراب نماز. دیروز اینگونه چهره کریه خود را نشان دادند و مردم به پشت صحنه و توطئه های آنان پی بردند. اما امروز یک دختر جوان بنام مهسا امینی توسط گشت ارشاد برده می شود و این دختری که از کودکی بیمار بوده و عمل مغزی انجام داده ، میمیرد و از مرگ او جهت اهداف شوم شان مثل اول انقلاب استفاده می کنند. مهسا را کی کشته ؟!!! مأمورین نظام کشتند!!! و به این بهانه ایجاد اغتشاش و درگیری و نظام را زیر سوال بردند و چه خسارت هایی که نزدند. و چقدر افراد ساده لوح فریب این منافقین را خوردند و باور کردند که او کشته شده است!!! شنیده بودیم که مومن دو بار از یک سوراخ گزیده نمی شود ولی دیدیم که گزیده شد. امروز هم بعد از گذشت یک سال ،این جرثومه های فساد ، به بهانه سالگرد مهسا تلاش برای ابراز وجود می کنند. باید با هوشیاری این توطئه‌ها را مثل اول انقلاب در نطفه خفه کرد. این دشمنان اسلام و مردم ، از هر جنایتی ابا ندارند. مردم غیور و فهیم ایران، با جهاد تبیین و بیان حقایق به مقابله با تحریف حقایق و خنثی کردن توطئه‌ها باید شتافت. و من الله التوفیق 🌹🌹🌹🌹🌹
🔻در مدت اخیر ۴۰۰ بمب کشف و خنثی شد وزیر اطلاعات: 🔹۴۰۰ بمب در مدت اخیر کشف و خنثی‌سازی شد که ۴۰ بمب برای انفجار در ایام محرم طراحی شده بود. 🔹بودجه ۵۰ سرویس اطلاعاتی از بودجه کل کشور بیشتر است و هدف آنها براندازی است. 🔹یکی از کشورهای همسایه در مرز ایران کارخانه اسلحه‌سازی ایجاد کرده بود که تمام تولیدات آن به داخل کشور قاچاق می‌شود.
🎥 پشت پرده شکل‌گیری اغتشاشات در مستند «اختاپوس» 🔹مستند «اختاپوس» با محوریت نمایش پشت پرده اغتشاشات و کارزار نبرد اطلاعاتی آمریکا در ایران جمعه ۲۴ شهریور حوالی ساعت ۱۷ از شبکه پنج سیما روانه آنتن می‌شود.
🚩 جستجوی سریع جلسات دهه سوم در اصفهان *┄┅═✧🏴❁﷽❁🏴✧═┅┄* 📌 فهرست جلسات صبح و عصر 📲 eitaa.com/isfrozeh/27658 📌 فهرست جلسات مغرب و شبانگاهی 📲 eitaa.com/isfrozeh/27728 🙏 التماس‌دعای فرج ✌️ لطفا این پیام را برای دیگران ارسال کنید. ⚠️ چند تذکر مهم درباره اطلاعیه‌ها 🔗 ◼️ 🚩 📍 ☑️ اطلاع‌رسانی جلسات روضه 👇 https://eitaa.com/joinchat/2958164240C04ddca55df
❤️ لا یخلف الله وعده؛ آیه نصب شده در حسینیه‌ی امام خمینی؛ در دیدار مردم سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و با رهبر انقلاب. ۱۴۰۲/۶/۲۰
🔴 آیه نصب شده در حسینیه‌ امام خمینی 🔹‌ لا یخلف الله وعده؛ آیه نصب شده در حسینیه‌ی امام خمینی؛ در دیدار مردم سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی با رهبر انقلاب.
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایتی از بانوی معلول سیستانی که با پای خود به رهبر معظم انقلاب نامه نوشت و به دیدار ایشان رفت