🚨📸 خلاصه ماجرای هشتگ نه به اعدام
ما حق داریم بزنیم و بکشیم و بسوزانیم، قمه به دست در شهر بچرخیم و جولان دهیم اما حکومت حق ندارا ما را اعدام کند.
🔰 پ.ن: من پیشنهاد میدم برخی از این اغتشاشگرها رو پول بهشون بدیم بگیم برید با نوک چاقو فقط چند تا خط خوشکل بندازید روی صورت این آقایون و خانمایی که شعار "نه به اعدام" میدن بعد ببینیم روی شعارشون میتونن بایستند یا به سرعت یک شعار جدید علیه نظام، استفراغ میکنن!🤔
10.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 نماهنگ | تشنگان وصل
🌷 رهبر انقلاب: اینکه شما میبینید و میشنوید بعضی از این شهدای ما عاشقانه #آرزوی_شهادت میکردند، خدای متعال یک نوری به دل آنها انداخته بود؛ با این نور یک حقیقتی را میدیدند، این بود که عاشق شهادت بودند.
👈 شهید سلیمانی میگفت... تهدیدش کردند که تو را میکشیم، گفت من دارم در بیابانها دنبالش میگردم، بلندی و پستیها را طی میکنم دنبال همین. ۱۴۰۱/۰۸/۰۸
🔺️ رسانه KHAMENEI.IR بر اساس این بخش از بیانات رهبر انقلاب اسلامی، نماهنگ "تشنگان وصل" را منتشر میکند.
🔆 زنگ عبرت
🔴حقوق زنان، بهانه جنگ و اشغال گری!
♦️رسانهها تیتر میزدند که «اگر افغانستان را ترک کنیم، چه بر سر زنان افغان میآید؟» عکس سال مجلهی تایم تصویری از یک زن ستمدیده افغان بود، با بینی بریده؛ نمایش کامل فلاکت و بدبختی زنان جهت توجیه حضور آمریکا و شرکا. و امروز زنان ایران را بر روی جلد همان مجلهی تایم میبینیم.
☑️رمان امنیتی #ستاد114 ☑️
🔻قسمت دوم🔻
سکوتی عجیبی بر فضای جلسه حکم فرما میشود و ناخودآگاه تمام نگاهها به یکدیگر گره میخورد. دکترحسام لبخند معناداری میزند و میگوید:
-معنی این سکوت رو نمیفهمم.
مهندس که حالا بعد از همکاری در چند پرونده با ما گرد پیری به روی موهایش نشسته، جواب میدهد:
-آقای دکتر گمونم بچهها یه بازهی زمانی ازتون بخوان که بتونن...
کمیل حرفش را قطع میکند:
-فکر نمیکنم دونستن بازهی زمانی دقیق هم بتونه از این اتفاق جلوگیری کنه. اینطور که بنده از تحلیلهای دکترحسام برداشت کردم، ما حتی اگه روز و ساعت و دقیقهی اتفاقی که هنوز نمیدونم چیه رو بدونم؛ باز هم نمیتونیم جلوش رو بگیریم.
کاوه هوشمندانه به چشمهای کمیل نگاه میکند و میگوید:
-خب چرا؟ اگه بتونیم یه برآورد دقیق از توطئهای که دارن داشته باشیم، خب میشه که...
دکترحسام درحالی که سعی دارد هنوز هم لبخند روی صورتش را حفظ کند، میگوید:
-آقا کمیل درست میگن. فرض براینکه ما حتی بتونیم جلوی اتفاقی که هنوز نمیدونیم چیه رو بگیریم، باز هم یه داستان جدید پیش میاد که...
کاوه با دست شقیقههایش را فشار میدهد و با نوک انگشت ضربهای به بدنهی عینکش میزند و میگوید:
-خب با این حساب ممکنه یه اتفاقی بیفته که زودتر از برنامهریزیهای دشمن باشه... نمیشه؟
قبل از آنکه دکتر بخواهد به نخبهی تازه وارد ما جواب بدهد، چند باری با کف دست بهم میکوبم تا تمام حواسها را جمع خودم کنم، سپس میگویم:
-کاوه جان ببخش؛ ولی طرح اینجور سوالها به جز خسته کردن ذهن خودت و بقیه هیچ فایدهای نداره. یه قطار داره به سمت ما حرکت میکنه و اینطور هم که مشخصه به دلیل عدم دسترسی به اطلاعات دقیق نمیتونیم جلوی حرکتش رو بگیریم و فقط میتونیم از خسارتی که میتونه بزنه کم کنیم.
دکترحسام دستهایش را به زیر بغلش میزند و میگوید:
-بچهها باید بیشتر قدر شما رو بدونن آقاعماد، واقعا که انتخابتون به عنوان سرتیم یه انتخاب بیعیب و نقص بوده.
به آرامی زمزمه میکنم:
-شما لطف دارید، ممنونم ازتون.
صدای کوبیده شدن درب اتاق جلسه تمام سرها به سمت درب برمیگرداند. مردی با قد متوسط و موهای جوگندمی وارد اتاق جلسه میشود. با اینکه ماسک اجازه نمیدهد تا صورتش را ببینیم؛ اما من برخلاف بقیهی اعضای جلسه خیلی خوب میدانم که منتظر چه کسی هستم.
ماسکش را برمیدارد و با چشمهایی گود افتاده و گونههایی استخوانی به ما سلام میدهد.
از روی صندلیام بلند میشوم و بقیهی اعضا نیز بلافاصله روی پا میایستند. میگویم:
-ایشون حاج سلمان هستند. یکی از خبرهترین نیروهای برون مرزی که سابقهی زندگی در کشورهای مختلف رو داره... از رقه در زمان خلافت داعش گرفته تا تلآویو در زمان نتانیاهو...
به غیر از کمیل که سلمان را خیلی خوب میشناسد. بقیهی دوستان سلام و علیکی میکنند تا آخرین صندلی در نظر گرفته شده نیز پر شود.
سلمان خیلی زود توضیح میدهد:
-واقعا عذر میخوام که دیر رسیدم، پروازم تاخیر داشت و مجبور شدم صبر کنم و متاسفانه اینطور شد.
کمیل نمیتواند تحمل کند:
-خودم با شما یه جلسهی مجزا برگزار میکنم انشاءالله تا...
فورا با اشارهی چشم از او میخواهم که با شوخیهایش فضای جلسه را منحرف نکند و حرفش را قطع میکنم:
-خوش اومدی حاجی، مشکلی نیست.
سپس ادامه میدهم:
-دکتر جان به نظرم بچهها با توضیحات شما قانع شدند، فقط میمونه دوتا نکته...
دکترحسام میگوید:
-نکتهی اول؟
همانطور که با انگشت اشاره عدد یک را نشان میدهم، میگویم:
-به غیر از مطالبی که گفتی که اتفاقات دیگهای هم بوده که مربوط به کلیدواژهی زنان و مذهب بشه؟
دکترحسام میگوید:
-مطالب که زیاده... مثلا یکیش نمادگرایس هست. خب میدونید که اینها سعی دارن هماهنگیشون رو با رنگ لباس به رخ بکشن. دقیقا وقتی مسیح علینژاد برای سخنرانی و تهییج زنان کت و شلوار صورتی میپوشه، ترانه علیدوستی هم از همین رنگ لباس روی فرش قرمز جشنواره کن استفاده میکنه و هیلاری کلینتون و... هم همینکار رو میکنن که حس و حال انقلاب رنگی به ما دست بده.
یا کمپینی که تحت عنوان میتوو تشکیل دادن و بازیگرهای زن یکی پس از دیگری دارن به زیر خاکسترش میدمند تا ذهنها رو از موضوع زنان دور نگه ندارن و یا همین جنجالهایی که سر حجاب راه افتاده و اون ماجرای بیآرتی و سپیده رشنو که...
سری تکان میدهم و میگویم:
-بله درسته؛ اما نکتهی دومی که میخواستم در موردش ازتون سوال کنم اینه که شما به حضور پررنگ قومیتها در فتنهی احتمالی آینده اشاره کردید، به نظرتون کدوم قوم میتونه کاندیدای این کار باشه؟
دکتر حسام با مکثی طولانی میگوید:
-راستش هنوز نمیتونم نظر قطعی بدم.
نویسنده:
#علیرضا_سکاکی
انتشار از کانال رمان امنیتی:
@RomanAmniyati
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
❌کپی بدون قید آیدی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست❌