43.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عرض خدا قوت رب پهلوی به هنرمندان عزیز خارج از کشور 😁
دوبله جدید نتکیلیپس رو ببینید
حسابی از خجالت حمید و مهناز دراومد 😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که اینترنشنال اینو اخراج کرده و میخواسته کرامت انسانیشو لکه دار کنه، بنظرم با این صوت لو رفته صداسیما باید جذبش کنه. اسمشم بذاره سیما سادات ثابتپور
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی از دیدار اخیر مادر و دختر اهل فوعه و کفریا (مهمانان برنامه معلی) با رهبر انقلاب
افزایش حقوق خدمتگزاران مدارس
«حسینی» عضو کمیسیون تلفیق لایحه برنامه هفتم:
🔹با مصوبه اعضای کمسیون، فوق العاده ویژه نیروهای خدمتگزار مدارس به ۳۵ تا ۵۰ درصد ارتقا مییابد.
🔹با تصویب اعضای کمسیون تلفیق تبصره مربوط به ادغام و انحلال دانشگاه پیام نور از لایحه برنامه هفتم حذف شد، بر این اساس فعالیت دانشگاه پیام نور به روال فعلی ادامه پیدا میکند.
🔴ضربه اطلاعات سپاه به شبکه سازماندهی اغتشاشات
🔹سازمان اطلاعات سپاه فتح کهگیلویه و بویراحمد از شناسایی و دستگیری ۶ عنصر شبکه سازماندهی اغتشاشات و محرک ایجاد ناامنی در فضای مجازی این استان خبر داد.
🔹این عناصر در ۵ صفحه فضای مجازی با تشویش اذهان به دنبال تحریک افکار عمومی برای ایجاد ناامنی بودند.
🔹گردانندگان این صفحات فضای مجازی در حال برنامهریزی برای تجمع و اغتشاش آفرینی در روزهای آتی بودند که صفحات آنان مسدود و از دسترس خارج شد.
🔹این ۵ صفحه مجازی و ۶ عنصر دستگیر شده از فعالان اغتشاشات پارسال و دارای سوء سابقه نیز هستند.
☑️رمان امنیتی #برای_آزادی_دو ☑️
🔻قسمت سیزدهم🔻
خانههای روستای هانی گرمله اکثرا کاه گلی و با دیوارهای کوتاه ساخته شدهاند و با توجه به بافت سنتی اینجا و اهالیاش در این وقت از شب چراغ هیچ کدام از خانهها روشن نیست و مردم به دور از اتفاقات و حواشی به وجود آمده در شهرها در خواب ناز هستند. زیپ کاپشن مشکی رنگم را بالا میکشم و یک یاحسین زمزمه میکنم و سپس دستم را به لبهی دیوار اولین خانه بند میکنم تا از روی پشت بام های به هم چسبیده و متصل این منطقه بتوانم خودم را به بالای سر جابر و مجیدرضا برسانم.
فضای پیش رویم تاریکتر از چیزی است که فکرش را میکنم و ماه تنها منبع روشنایی بخش این ظلمات دلگیر است. از روی دیوارهای کاه گلی مسیرم را پیش میگیرم و جلو میروم تا شاید ردی از مجیدرضا پیدا کنم... او حالا تنها نشانهای است که میتواند من را بدون دردسر به جابر برساند و جابر...
جابر برای ما حکم طلا را دارد، یک منبع ناب اطلاعاتی که میتواند ما را به بسیاری از سران شبکههای معاند و تروریستی وصل کند. نفس کوتاهی میکشم تا بتوانم تمرکز لازم را برای انجام عملیات داشته باشم. برای اینکه از سرعتم کاسته نشود و همچنان بتوانم تعادلم را حفظ کنم، از دستهایم برای راه رفتن بر روی لبهی دیوار کمک میگیرم.
چند باری پلک میزنم تا چشمهایم به محیط تاریک روستا عادت کند، برای پریدن از روی لبهی هر دیوار شش دانگ حواسم را جمع میکنم تا با یک اشتباه هر رشته بودیم را پنبه نکنم... هنوز موفق به دیدن مجیدرضا نشدهام و این موضوع من را حسابی نگران میکند. شاسی بیسیمم را فشار میدهم:
-هلیشات سوژه رو داره؟
حسن پور جواب میدهد:
-بله آقا، جلو و عقب مسیر مجیدرضا هم تحت کنترله.
نفس کوتاهی میکشم، این که مجیدرضا هنوز در کادر دوربین هوایی سازمان قرار دارد یعنی فرصت برای رسیدن به او وجود دارد. سرعتم را بیشتر از قبل میکنم و با ملاحظهی کمتری از روی پشت بامهای کاه گلی میپرم. مکث کوتاهی میکنم و به چشمهایم التماس میکنم تا چند متر جلوتر را هم نشانم دهند... خودش است... آرام؛ اما پر اضطراب در حال قدم برداشتن است. حالا دیگر میدانم که کمتر از پنجاه متر با او فاصله دارم. از روی لبهی پشت بامی که در آن قرار دارم رد میشوم و راهم را به سمت سوژه ادامه میدهم که ناگهان یکی از درب های منتهی به کوچه باز میشود و دستی از درون خانه مجیدرضا را میگیرد و به داخل میکشد. بلافاصله به سمت خانهای که مجیدرضا به داخل آن کشیده شد گام برمیدارم... یک لحظه استرس میگیرم که مبادا نتوانم در دل این تاریکی بی حد و حصر خانه را پیدا کنم؛ اما خیلی زود نور آبی رنگ صفحهی یک موبایل از داخل یکی از خانهها به آسمان راه پیدا میکند و بلافاصله هم خاموش میشود. فورا به سمت نور میروم و متوجه مجیدرضا و نفری که کنارش ایستاده میشوم... آنها داخل حیاطی ایستادهاند که با شاخ و برگهای درختان کاملا پوشیده شده است. حسن پور با لحنی نگران صدایم میکند:
-سوژه از دستمون رفت! تو داریش کمیل؟
شاسی بیسیمم را فشار میدهم و در حالی که دهانم را به یقهی لباسم چسباندهام، میگویم:
-آره، سریع بیاید سمت من... سریع!
نباید دلسرد شوم که یکه و تنها در میان کسانی که نمیدانم چند نفر هستند گیر افتادهام. همکارانم خیلی زود به پشت درب این خانه خواهند رسید و رد یابی که در پیراهنم کار گذاشته شده به آنها برای کار کمک خواهد کرد...
نویسنده:
#علیرضا_سکاکی
انتشار از کانال رمان امنیتی:
@RomanAmniyati
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
❌کپی بدون قید آیدی کانال و ذکر نام نویسنده، به هیچ عنوان مورد رضایت صاحب اثر نیست ❌