#تفسیر_سوره_فجر
آیات پایانی
#تفسیر_المیزان
✳️ يا ايتها النفس المطمئنه
نفس مطمئنه، نفسى است كه با علاقمندى و ياد پروردگارش سكونت يافته بدانچه او راضى است رضايت مى دهد و در نتيجه خود را بنده اى مى بيند كه مالك هيچ خير و شرى و نفع و ضررى براى خود نيست و نيز دنيا را يك زندگى مجازى و داشتن و نداشتن و نفع و ضرر آن را امتحانى الهى مى داند و در نتيجه اگر غرق در نعمت دنيايى شود، به طغيان و گسترش دادن به فساد و به علو و استكبار، وادار نمى شود، و اگر دچار فقر و فقدان گردد اين تهى دستى و ناملايمات او را به كفر و ترك شكر وا نمى دارد، بلكه همچنان در عبوديت پاى برجا است و از صراط مستقيم منحرف نمى شود، نه به افراط و نه به تفريط.
✳️ ارجعى الى ربك راضيه مرضيه
بعضى پنداشته اند كه اين خطاب بعد از حسابرسى نفوس مطمئنه به ايشان مى شود. و ليكن به نظر ما ظرف اين خطاب از اول تا به آخر روز قيامت است، يعنى از همان لحظه اى كه نفوس مطمئنه زنده مى شوند، تا لحظه اى كه داخل بهشت مى شوند بلكه از لحظه اى كه مرگشان مى رسد مورد اين خطاب هستند تا وقتى كه به جنت الخلد در مى آيند.
❇️ و اگر نفوس مطمئنه را به وصف (راضيه ) و (مرضيه ) توصيف كرده ، براى آن است كه اطمينان و سكونت يافتن دل به پروردگار مستلزم آن است كه از او راضى هم باشد، و هر قضا و قدرى كه او برايش پيش مى آورد كمترين چون و چرايى نكند، حال چه آن قضا و قدر تكوينى باشد، و چه حكمى باشد كه او تشريع كرده باشد، پس هيچ سانحه به خشم آورنده اى او را به خشم نمى آورد، و هيچ معصيتى دل او را منحرف نمى كند، و وقتى بنده خدا از خدا راضى باشد، قهرا خداى تعالى هم از او راضى خواهد بود، چون هيچ عاملى به جز خروج بنده از زى بندگى خدا را به خشم نمى آورد، و بنده خدا وقتى ملازم طريق عبوديت باشد مستوجب رضاى خدا خواهد بود، و به همين جهت دنبال جمله راضيه جمله مرضيه را آورد.
✳️ فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى
اين آيه به دليل اينكه حرف (فاء) در اولش در آمده نتيجه گيرى از جمله (ارجعى الى ربك ) است، مى فرمايد: چون راضى و مرضى به سوى پروردگارت بر مى گردى پس در زمره بندگانم در آى و در بهشتم داخل شو، و اين فرمان دلالت دارد بر اينكه صاحب نفس مطمئنه در زمره بندگان خدا است، و حائز مقام عبوديت است.
و بايد هم همينطور باشد، چون وقتى كسى مطمئن به پروردگار خود شد، و از ادعاى استقلال منقطع گرديد، و بدانچه از ناحيه پروردگارش مى رسد به دليل اينكه حق است راضى شد، قهرا ذات و صفات و افعال خود را ملك طلق پروردگارش مى داند، پس در آنچه او مقدر مى كند و قضايى كه او مى راند و امر و نهيى كه او مى كند هيچ خواستى از خود نشان نمى دهد، مگر آنچه را كه پروردگارش خواسته باشد، و اين همان ظهور عبوديت تامه در بنده است، پس اينكه فرمود: (فادخلى فى عبادى ) در حقيقت امضاى عبوديت وى است و جمله (و ادخلى جنتى ) منزلگاه او را معين مى كند، و منظور از اينكه كلمه (جنت ) را بر ضمير تكلم اضافه كرد و فرمود: داخل جنت من شو اين بوده است كه او را به تشريف خاصى مشرف كند، و در كلام خداى تعالى هيچ جا غير اين آيه جنت را به خود نسبت نداده است.
قرآن و امام حسین علیه السلام. https://eitaa.com/sahedsaed
#تفسیر_سوره_فجر
آیات پایانی
#تفسیر_المیزان
✳️ يا ايتها النفس المطمئنه
نفس مطمئنه، نفسى است كه با علاقمندى و ياد پروردگارش سكونت يافته بدانچه او راضى است رضايت مى دهد و در نتيجه خود را بنده اى مى بيند كه مالك هيچ خير و شرى و نفع و ضررى براى خود نيست و نيز دنيا را يك زندگى مجازى و داشتن و نداشتن و نفع و ضرر آن را امتحانى الهى مى داند و در نتيجه اگر غرق در نعمت دنيايى شود، به طغيان و گسترش دادن به فساد و به علو و استكبار، وادار نمى شود، و اگر دچار فقر و فقدان گردد اين تهى دستى و ناملايمات او را به كفر و ترك شكر وا نمى دارد، بلكه همچنان در عبوديت پاى برجا است و از صراط مستقيم منحرف نمى شود، نه به افراط و نه به تفريط.
✳️ ارجعى الى ربك راضيه مرضيه
بعضى پنداشته اند كه اين خطاب بعد از حسابرسى نفوس مطمئنه به ايشان مى شود. و ليكن به نظر ما ظرف اين خطاب از اول تا به آخر روز قيامت است، يعنى از همان لحظه اى كه نفوس مطمئنه زنده مى شوند، تا لحظه اى كه داخل بهشت مى شوند بلكه از لحظه اى كه مرگشان مى رسد مورد اين خطاب هستند تا وقتى كه به جنت الخلد در مى آيند.
❇️ و اگر نفوس مطمئنه را به وصف (راضيه ) و (مرضيه ) توصيف كرده ، براى آن است كه اطمينان و سكونت يافتن دل به پروردگار مستلزم آن است كه از او راضى هم باشد، و هر قضا و قدرى كه او برايش پيش مى آورد كمترين چون و چرايى نكند، حال چه آن قضا و قدر تكوينى باشد، و چه حكمى باشد كه او تشريع كرده باشد، پس هيچ سانحه به خشم آورنده اى او را به خشم نمى آورد، و هيچ معصيتى دل او را منحرف نمى كند، و وقتى بنده خدا از خدا راضى باشد، قهرا خداى تعالى هم از او راضى خواهد بود، چون هيچ عاملى به جز خروج بنده از زى بندگى خدا را به خشم نمى آورد، و بنده خدا وقتى ملازم طريق عبوديت باشد مستوجب رضاى خدا خواهد بود، و به همين جهت دنبال جمله راضيه جمله مرضيه را آورد.
✳️ فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى
اين آيه به دليل اينكه حرف (فاء) در اولش در آمده نتيجه گيرى از جمله (ارجعى الى ربك ) است، مى فرمايد: چون راضى و مرضى به سوى پروردگارت بر مى گردى پس در زمره بندگانم در آى و در بهشتم داخل شو، و اين فرمان دلالت دارد بر اينكه صاحب نفس مطمئنه در زمره بندگان خدا است، و حائز مقام عبوديت است.
و بايد هم همينطور باشد، چون وقتى كسى مطمئن به پروردگار خود شد، و از ادعاى استقلال منقطع گرديد، و بدانچه از ناحيه پروردگارش مى رسد به دليل اينكه حق است راضى شد، قهرا ذات و صفات و افعال خود را ملك طلق پروردگارش مى داند، پس در آنچه او مقدر مى كند و قضايى كه او مى راند و امر و نهيى كه او مى كند هيچ خواستى از خود نشان نمى دهد، مگر آنچه را كه پروردگارش خواسته باشد، و اين همان ظهور عبوديت تامه در بنده است، پس اينكه فرمود: (فادخلى فى عبادى ) در حقيقت امضاى عبوديت وى است و جمله (و ادخلى جنتى ) منزلگاه او را معين مى كند، و منظور از اينكه كلمه (جنت ) را بر ضمير تكلم اضافه كرد و فرمود: داخل جنت من شو اين بوده است كه او را به تشريف خاصى مشرف كند، و در كلام خداى تعالى هيچ جا غير اين آيه جنت را به خود نسبت نداده است.
قرآن و امام حسین علیه السلام
https://eitaa.com/sahedsaed
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_حمد
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ ۱
#تفسیر_المیزان
اهْدِنَا الصرَط الْمُستَقِيمَ(۶) صِرَط الَّذِينَ أَنْعَمْت عَلَيْهِمْ غَيرِ الْمَغْضوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضالِّينَ(۷)
ما را بسوى صراط مستقيم هدايت فرما(۶) صراط آنانكه برايشان انعام فرمودى . نه آنانكه برايشان غضب كردى . و نه گمراهان (۷)
✳️ مفهوم صراط در لغت و اصطلاح قرآن کریم
معنای اين كلمه در لغت به طريق و سبيل نزديك است، و اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن كريم ، بايد بدانيم كه خدای تعالى صراط را وصف استقامت توصيف كرده (صراط المستقیم) ، و آنگاه بيان كرده كه اين صراط مستقيم را كسانى مى پيمايند كه خدا بر آنان انعام فرموده .
بعبارت ديگر، بنده ی عبادتكار از خدايش درخواست مى كند كه عبادت خالصش در چنين صراطى قرار گيرد.
آياتى از قرآن بوضوح دلالت دارند بر اينكه تمامى موجودات راهى براى خود دارند، و همه راههایشان بسوى او منتهى می شود.
⬅️ راه بسوى خدا دو تا است ، يكى دور، و يكى نزديك ، راه نزديك راه مؤمنين ، و راه دور راه غير ايشان است ، و هر دو راه هم بحكم آيه (۶ سوره انشقاق ) راه خدا است .
غايت و هدف نهائى كسانيكه ايمان به خدا ندارند، و مسير و سبيل ايمان را نمى پيمايند، غایتی است دور.
⬅️ تقسيم ديگرى وجود دارد كه يك راه را بسوى بلندى ، و راهى ديگر را بسوى پستى منتهى ميداند.
دسته سومى هستند كه نه راهشان بسوى بالا است ، و نه بسوى سقوط، بلكه اصلا راه را گم كرده و دچار حيرت شده اند، آنها كه راهشان بسوى بالا است ، كسانى هستند كه ايمان به آيات خدا دارند، و از عبادت او استكبار نمى كنند، و بعضى ديگر راهشان بسوى پستى منتهى می شود، و آنها كسانى هستند كه به ايشان غضب شده ، و بعضى ديگر اصلا راه را از دست داده و گمراه شده اند، و آنان (ضالين )اند، و اى بسا كه آيه مورد بحث باين سه طائفه اشاره كند، «الذين انعمت عليهم » طائفه اول ، و «مغضوب عليهم » طائفه دوم ، و (ضالين ) طائفه سوم باشند. و پر واضح است كه صراط مستقيم آن دو طريق ديگر، يعنى طريق «مغضوب عليهم »، و طريق (ضالين ) نيست ، پس قهرا طریق همان طائفه اول ، يعنى مؤمنين خواهد بود كه از آيات خدا استكبار نمى ورزند.
⬅️ كسيكه با ايمان بخدا براه اول يعنى سبيل مؤمنين افتاده ، چنان نيست كه ديگر ظرفيت تكاملش پر شده باشد، بلكه هنوز براى تكامل ظرفيت دارد، كه اگر آن بقيه را هم بدست آورد آنوقت از اصحاب صراط مستقيم مى شود.
⬅️ قرآن کریم شرك را ظلم ، و ظلم را شرك ميداند.
ظلم را شرك و نقطه مقابل ايمان شمرده است ، چون اهتداء و ايمنى از ضلالت و يا عذاب را كه اثر ضلالت است مترتب بر داشتن صفت ايمان و زايل گشتن صفت ظلم كرده است .
و كوتاه سخن آنكه ضلالت و شرك و ظلم در خارج يك مصداق دارند، و وقتی گفته می شود، هر يك از اين سه معرف ديگرى است ، و يا بوسيله ديگرى معرفى مى شود، منظور از نظر مصداق است ، نه مفهوم، چون واضح است كه مفهوم ضلالت غير از ظلم و شرك است و مفهوم ظلم غير از آن دوى ديگر، و مفهوم شرك هم باز غير آن دو تاى ديگر است .
⬅️ صراط مستقيم صراطى است كه هيچ يك از ضلالت ، شرك و ظلم در آن راه ندارد.
صراط مستقيم كه صراط غير گمراهان است ، صراطى است كه بهيچ وجه شرك و ظلم در آن راه ندارد، همچنانكه ضلالتى در آن راه نمى يابد، نه ضلالت در باطن ، و قلب ، و نه در ظاهر و اعضا.
ضلالت در باطن: از قبيل كفر و خاطرات ناشايست ، كه خدا از آن راضى نيست ، و ضلالت در ظاهر: در اعضاء و اركان بدن ، مانند معصيت و يا قصور در اطاعت.
كه هيچيك از اينها در آن صراط يافت نمى شود، و اين همانا حق توحيد علمى و عملى است ، و توحيد هم همين دو مرحله را دارد، ديگر شق سومى برايش نيست ، و بفرموده قرآن ، بعد از حق غير از ضلالت چه مى تواند باشد؟ آيه : (۸۲ - سوره انعام ).
✳️ اصحاب صراط مستقيم ثابت قدم بتمام معنا هستند.
اصحاب صراط مستقيم در صورت عبوديت خدا، داراى ثبات قدم بتمام معنا هستند، هم در فعل ، و هم در قول ، هم در ظاهر، و هم در باطن ، و ممكن نيست كه نام بردگان بر غير اين صفت ديده شوند، و در همه احوال خدا و رسول را اطاعت مى كنند.
⬅️ اصحاب صراط مستقيم مقامى عالى تر از مؤمنين دارند.
مؤمنينى را كه چنين ثبات قدمى دارند، پائين تر از اصحاب صراط مستقيم دانسته ، وصف آنان را با آنهمه فضيلت، مادون صف اصحاب صراط مستقيم دانسته ، چون در آيه (۶۸ سوره نساء) فرموده : اين مؤمنين با كسانى محشور و رفيقند كه خدا بر آنان انعام كرده ، (يعنى اصحاب صراط مستقيم )، و نفرموده : از ايشانند، و نيز فرموده : با آنان رفيقند، و نفرموده يكى از ايشانند، پس معلوم مى شود اصحاب صراط مستقيم ، يعنى «الذين انعم اللّه عليهم » مقامى عالى تر از مؤمنين دارند.
ادامه دارد......
قرآن و امام حسین علیه السلام
https://eitaa.com/sahedsaed
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_حمد
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ ۲
#تفسیر_المیزان
⬅️ در قسمت اول تفسیر آیه معلوم شد اصحاب صراط مستقيم ، قدر و منزلت و درجه بلندترى از درجه مؤمنين خالص دارند، حتى مؤمنينى كه دلها و اعمالشان از ضلالت و شرك و ظلم بكلى خالص است.
پس تدبر و دقت در اين آيات براى آدمى يقين مى آورد به اينكه مؤمنين با اينكه چنين فضائلى را دارا هستند، مع ذلك در فضيلت كامل نيستند، و هنوز ظرفيت آنرا دارند كه خود را به (الذين انعم اللّه عليهم) برسانند، و با پر كردن بقيه ظرفيت خود، همنشين با آنان شوند، و به درجه آنان برسند، و بعيد نيست كه اين بقيه ، نوعى علم و ايمان خاصى به خدا باشد، چون در آيه «يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات »، خداوند آنهائى را كه از شما ايمان آورده اند، و آنانكه علم به ايشان داده شده ، به درجاتى بالا مى برد) دارندگان علم را از مؤمنين بالاتر دانسته ، معلوم مى شود: برترى «الذين انعم اللّه عليهم » از مؤمنين ، به داشتن همان علمى است كه خدا به آنان داده ، نه علمى كه خود از مسير عادى كسب كنند، پس اصحاب صراط مستقيم كه «انعم اللّه عليهم » بخاطر داشتن نعمتى كه خدا به ايشان داده ، (يعنى نعمت علمى مخصوص )، قدر و منزلت بالاترى دارند، و حتى از دارندگان نعمت ايمان كامل نيز بالاترند، اين هم يك صفت و امتياز در اصحاب صراط مستقيم .
⬅️ سبيل غير از صراط مستقيم است ، چون سبيل متعدد است ، و به اختلاف احوال رهروان راه عبادت مختلف می شود، بخلاف صراط مستقيم ، كه يكى است ، كه در مثل بزرگراهى است كه همه راههاى فرعى بدان منتهى می شود.
سبيل را متعدد و بسيار قلمداد نموده ، صراط را واحد دانسته است ، حال يا اين است كه صراط مستقيم همه آن سبيل ها است ، و يا اين است كه آن سبيل ها، راه هاى فرعى است ، كه بعد از اتصالشان به يكديگر بصورت صراط مستقيم و شاهراه در مى آيند.
⬅️ فرق ديگرى ميان سبيل و صراط است ، كه سبيل با شرك جمع ميشود، ولى صراط مستقيم با ضلالت و شرك جمع نمی شود.
هر يك از سبيل ها با مقدارى نقص ، و يا حداقل با امتيازى جمع می شود، بخلاف صراط مستقيم ، كه نه نقص در آن راه دارد و نه صراط مستقيم افراد مختلف با هم متفاوت است.
خلاصه صراط مستقيم با هر يك از سبيل ها متحد است .
مثل صراط مستقيم نسبت به سبيل هاى خدا مثل روح است نسبت به بدن.
چون هم عبادت را صراط مستقيم خوانده ، و هم دين را، با اينكه اين دو عنوان بين همه سبيل ها مشترك هستند، پس ميتوان گفت مثل صراط مستقيم نسبت به سبيل هاى خدا، مثل روح است نسبت به بدن.
ايمان كه يكى از سبيل ها است ، گاهى با شرك هم جمع می شود همچنانكه گاهى با ضلالت جمع می شود، اما هيچ يك از شرك و ضلالت با صراط مستقيم جمع نمى گردد، پس معلوم شد كه براى سبيل مرتبه هاى بسيارى است ، بعضى از آنها خالص ، و بعضى ديگر آميخته با شرك و ضلالت است ، بعضى راهى كوتاه تر، و بعضى ديگر دورتراست ، اما هر چه هست بسوى صراط مستقيم مى رود و به معنائى ديگر همان صراط مستقيم است.
⬅️ كلمه (مستقيم ) هم به معناى هر چيزى است كه بخواهد روى پاى خود بايستد، و بتواند بدون اينكه به چيزى تكيه كند بر كنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد، مانند انسان ايستاده اى كه بر امور خود مسلط است ، در نتيجه برگشت معناى مستقيم به چيزى است كه وضعش تغيير و تخلف پذير نباشد، حال كه معناى صراط آن شد، و معناى مستقيم اين ، پس صراط مستقيم عبارت می شود از صراطى كه در هدايت مردم و رساندنشان بسوى غايت و مقصدشان ، تخلف نكند، و صد در صد اين اثر خود را ببخشد.
آن راهى را كه هرگز در هدايت رهرو خود تخلف ننموده ، و دائما بر حال خود باقى است ، صراط مستقيم ناميده .
خداوند سنت و طريقه مستقيم خود را دائمى و غيرقابل تخلف و تغيير معرفى مى كند.
ادامه دارد.....
قرآن و امام حسین علیه السلام
https://eitaa.com/sahedsaed
#تفسیر_قرآن
#تفسیر_سوره_حمد
#تفسیر_آیات_۶_و_۷ ۳
#تفسیر_المیزان
✳️ چند نكته درباره صراط مستقيم
نكته اول - اينكه طرقى كه بسوى خدای تعالى منتهى مى شود از نظر كمال ، و نقص ، و نايابى و رواجى ، و دورى و نزديكيش از منبع حقيقت ، و از صراط مستقيم ، مختلف است ، مانند طريقه اسلام و ايمان ، و عبادت ، و اخلاص.
همچنانكه در مقابل اين نامبرده ها، كفر، و شرك ، و جحود، و طغيان ، و معصيت ، نيز مراتب مختلفى از گمراهى را دارا هستند، همچنانكه قرآن كريم درباره هر دو صنف فرموده : «و لكل درجات مما عملوا، و ليوفيهم اعمالهم ، و هم لا يظلمون »، (براى هر دسته اى درجاتى است از آنچه مى كنند، تا خدا سزاى عملشان را بكمال و تمام بدهد، و ايشان مورد ستم قرار نمی گیرند). و اين معنا نظير معارف الهيه است ، كه عقول در تلقى و درك آن مختلف است ، چون استعدادها مختلف ، و بالوان قابليت ها متلون است ، همچنانكه آيه شريفه (رعد - ۱۷) نيز به اين اختلاف گواهى می دهد.
نكته دوم - اينكه همانطور كه صراط مستقيم مهيمن و مافوق همه سبيل ها است ، همچنين اصحاب صراط مستقيم كه خدا آنانرا در آن صراط جاى داده ، مهيمن و مافوق ساير مردمند، چون خدای تعالى امور آنان را خودش بعهده گرفته ، و امور مردم را بعهده آنان نهاده ، و امر هدايت ايشانرا به آنان واگذار نموده ، و فرموده : «و حسن اولئك رفيقا»، (اينان بهترين رفيقند)، و نيز فرموده : «انما وليكم اللّه و رسوله ، و الذين آمنوا، الذين يقيمون الصلوة ، و يؤتون الزكوة ، و هم راكعون »، (تنها ولى و سرپرست شما خداست ، و رسول او، و آنانكه ايمان آورده اند، يعنى آنانكه نماز م گذارند، و در حال ركوع صدقه می دهند)، كه بحكم آيه اول صراط مستقيم و يا «صراط الذين انعم اللّه عليهم »، را صراط انبياء و صديقين و شهداء و صالحين دانسته بحكم آيه دوم با در نظر گرفتن روايات متواتره صراط، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليهما السلام شمرده شده است ، و آنجناب را اولين فاتح اين صراط دانسته است.
⬅️ تحقيق درباره معنى هدايت در «اهدنا الصراط المستقيم »
نكته سوم - اينكه وقتى مى گوئيم : (ما را بسوى صراط مستقيم هدايت فرما) هدايت بسوى صراط مستقيم وقتى معنايش مشخص مى شود، كه معناى صراط مستقيم معين گردد، لذا ما نخست به بحث لغوى آن پرداخته ، مى گوئيم در صحاح گفته هدايت بمعناى دلالت است ، ساير علماى اهل لغت به وى اشكال كرده اند، كه اين كلمه همه جا بمعناى دلالت نيست ،بلكه وقتى بمعناى دلالت است ، كه مفعول دومش را بوسيله كلمه (الى ) بگيرد، و اما در جائيكه خودش و بدون كلمه نامبرده هر دو مفعول خود را گرفته باشد، نظير آيه (اهدنا الصراط)، كه هم ضمير (نا) و هم (صراط) را مفعول گرفته ، بمعناى ايصال و رساندن مطلوب است ، مثل كسى كه در مقابل شخصى كه مى پرسد منزل زيد كجا است ؟ دست او را گرفته بدون دادن آدرس ، و دلالت زبانى ، او را به در خانه زيد برساند.
و استدلال كرده اند به امثال آيه : «انك لا تهدى من احببت ، و لكن الله يهدى من يشاء»، (تو هر كس را كه دوست بدارى هدايت نمى كنى ، و لكن خداست كه هر كه را بخواهد هدايت مى كند)، كه چون كلمه هدايت در آن هر دو مفعول را بدون حرف (الى ) گرفته ، به معناى رساندن به مطلوبست ، نه راهنمائى ، چون دلالت و راهنمائى چيزى نيست كه از پيغمبر (ص ) نفى شود، زيرا او همواره دلالت می كرد، پس معنا ندارد آيه نامبرده بفرمايد: تو هر كس را بخواهى دلالت نمى كنى ، بخلاف اينكه كلمه نامبرده به معناى رساندن به هدف باشد، كه در اينصورت صحيح است بفرمايد تو نمى توانى هر كه را بخواهى به هدف برسانى.
قرآن و امام حسین علیه السلام. https://eitaa.com/sahedsaed