🌷 به نیت شهید بزرگوار علی اکبر عربی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
348.mp3
1.81M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار علی اکبر عربی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
📄 #داستان
🏆 #کاپ
😌 #قسمت_دوم
محسن آب دهانش را قورت داد. آب در گلویش پرید. سرفه افتاد. آقای محمودی به پشتش زد :" چته پسر، از حالا هل کردی؟ نترس من کنارتم، تو فقط باید توضیح بدی چه کار کردی."
محسن دستانش عرق کرد. کاپ از دستش لیز خورد و روی موزاییک های سیاه راهرو افتاد؛ مثل حلبی های تو خالی صدا کرد. با لکنت گفت:" آقا اجازه! من الان نمی تونم." آقای محمودی روی شانه های باریک محسن دست گذاشت. روبرویش ایستاد. به محسن خیره شد:" وحیدی نگام کن." محسن سرش را آرام بالا برد. جرئت نگاه کردن به چشمان کشیده و سیاه معلمش را نداشت. با تکرار نگاهم کن او به چشمانش نگاه کرد. به دنبال پیدا کردن چیزی چشم هایش را کاوید و گفت:" باورم نمیشه پسری با سر و زبون داری تو از جمع ترسیده باشه. چند دقیقه پیشم همینو ثابت کردی. معلما، مدیرا، داورا و مسئولای آموزش پرورش همه منتظرند؛ پس هر چیزی که باعث این ترست شده رو بذار کنار. نگران هیچیم نباش من کنارتم. فقط درباره ابتکارت بگو." شانه محسن را فشرد. بازوی محسن را گرفت و به سمت سالن دیگر هدایتش کرد.
هیچ راه فراری برای محسن باقی نمانده بود. دیدن جمعیت از دور، قلبش را به درد آورد. لحظه ی جلوی جمع قرار گرفتنش را تصور کرد. همه به او نگاه می کردند. انگشتان اشاره شان را به سمتش گرفته بودند. بلند بلند به او می خندیدند. لرزش گرفت. دستش را تکان داد تا از دست آقای محمودی جدا شود. ولی آقای محمودی مثل پلیس هایی که مجرم گرفته اند به او چسبیده بود. فهمید هیچ راه فراری ندارد. ایستاد. آقای محمودی هم ایستاد. ابروهایش را درهم کرد. سرش را به چپ و راست تکان داد. قبل از اینکه حرفی بزند، محسن گفت:" من درستش نکردم."
محسن شل شدن دست آقای محمودی را حس کرد. فرصت را غنیمت شمرد تا فرار کند؛ اما آقای محمودی با یک فشار، مانع گریختنش شد. سرش را پایین آورد تا هم قد محسن کلاس پنجمی شود. از چشم هایش شراره های آتش می بارید :" تو الان چی گفتی؟"
محسن سرش را پایین انداخت تا چشمان معلم را نبیند. با صدای آرامی گفت:" یِ مهندس برام درستش کرده." آقای محمودی تمام وجودش در آتش سوخت. صورتش سرخ شد. سرش روی گردنش سنگینی کرد. با صدایی که سعی می کرد بلند نشود، گفت:" با این کلک و دروغت به چی می خواستی برسی؟ وای وای آبرومون رفت. می فهمی ابروی مدرسه رفت." دست محسن را رها کرد:" از جلوی چشمام دور شو تا یِ جوری جلسه را لغوش کنم و بعد قضیه را به مسئولا بگم."
محسن در این یکسال عصبانیت آقای محمودی را ندیده بود. نبض رگ های شقیقه آقای محمودی تند تند شروع به زدن کرد. محسن خواست حرفی بزند؛ اما نگاه آقای محمودی که شبیه شیر زخمی بود، باعث شد سرش را زیر بیاندازد. دو قدم دور شد. صدای خش دار آقای محمودی را شنید:" کاپ و جایزه رو بده باید تحویل بدم." محسن سر به زیر آنها را به معلم تحویل داد. برگشت. روبرویش احمد ایستاده بود. کسی که برای برنده نشدنش دست به این کار زده بود.
🖊 #به_قلم_صبح_طلوع
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
#حساب ما را به خاطر #اعمال زشتی که انجام دادیم، مورد #دقت قرار نده و رازمان را #آشکار نکن.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
🏃 #اشتغال
✨ قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : مَنِ اِشْتَغَلَ بِمَا لاَ يُعْنِيهِ فَاتَهُ مَا يُعْنِيهِ.
✨ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:هر كس به امور بيهوده بپردازد، امور سودمند را از دست بدهد.
📚 غرر الحکم و درر الکلم , جلد۱ , صفحه۶۲۰
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید محمد احمدی:ای امت شهید پرور ایران، تنها شرط پیروزی و عبور از گردنه های سخت اطاعت بی قید و شرط از ولی فقیه و رهبر انقلاب است. با عزمی استوار در این راه قدم بردارید. از هیچ نهراسید که سرانجامش رسیدن به حق تعالی است و آزمایشی است از سوی پروردگار که تنها یاران صدیق و مؤمن می توانند سربلند بیرون آیند.
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار محمد احمدی قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار محمد احمدی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
349.mp3
1.75M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار محمد احمدی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
📜 #داستانک
🌹 #رحمت_الهی
دستش را گذاشت تو دست مادر. با هم وارد خانه سادات خانم شدند. داخل اتاق شلوغ بود. به بالا سرش نگاه کرد. سادات خانم جلو آمد. با تک تک خانم ها دیده بوسی کرد. زهرا وسط قدهای بلند و چادرهای بهم پیچیده گم شد. دوست داشت سادات خانم با او هم روبوسی کند. با خودش گفت:چرا با من روبوسی نمی کنه؟ منم می خوام بهش زیارت قبولی بگم. یعنی ما بچه ها آدم نیستیم؟
مادر، زهرا را جلو برد؛ زهرا، جلو مادر و مقابل سادات خانم ایستاد. مادر به صورت گل انداخته زهرا نگاه کرد. رو به سادات خانم گفت:گل دختر منم اومده به شما زیارت قبولی بگه.
سادات خانم با لبخند یک قدم به زهرا نزدیک شد. مقابلش نشست. او را در آغوش فشرد. صورت گل انداخته او را بوسید. زهرا هم با او دیده بوسی کرد و زیارت قبول گفت. سادات خانم بلند شد. سینی روی طاقچه را برداشت. جلو زهرا گرفت: اینم سوغات شما. بفرمایید.
زهرا کتابچه ای از داخل سینی برداشت. وسط کتابچه پارچه سبزی قرار داشت. مادر زهرا به سادات خانم گفت: راضی به زحمت تون نبودیم.
-زحمتی نیست. حضور بچه ها تو اینجور مراسما رحمته. ما هم باید قدر نزول این رحمتای الهی رو بدونیم.
لبخند روی لبان زهرا نشست. کتابچه را به سینه چسباند. دنبال مادر به راه افتاد.
🖊 #به_قلم_صدف
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
#نیرومندترین نیرویت را زمانی که #درمانده و #خسته شدیم نصیبمان فرما و ما را به #سستی و #کسالت از بندگیت مبتلا نکن.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
✅ #احترام
🔹🔹 قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : إِنَّ مَكْرُمَةً صَنَعْتَهَا إِلَى أَحَدٍ مِنَ اَلنَّاسِ إِنَّمَا أَكْرَمْتَ بِهَا نَفْسَكَ وَ زَيَّنْتَ بِهَا عِرْضَكَ فَلاَ تَطْلُبْ مِنْ غَيْرِكَ شُكْرَ مَا صَنَعْتَ إِلَى نَفْسِكَ.
🔷 امام على عليه السلام فرمود: اگر كسى را گرامى بدارى، در حقيقت خودت را گرامى داشته اى و حيثيت خويش را با آن آراسته اى. بنا بر اين به خاطر خوبى و احترامى كه به خودت كرده اى، از ديگرى انتظار سپاسگزارى نداشته باش.
📚 ميزان الحكمه ,جلد دهم,محمّد محمّدی ری شهری,صفحه 103؛ غرر الحکم و درر الکلم , جلد۱ , صفحه۲۳۲
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید سید مصطفی صادقی:به همه دوستانم، توصیه کنید تا در گسترش نسل اسلام کوشا باشند و به فرامین رهبر عزیز امام خامنهای روحی له الفدا گوش بسپارند و حداقل چهار فرزند برای گسترش اسلام تربیت کنند.
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار سید مصطفی صادقی قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
🌷 به نیت شهید بزرگوار سید مصطفی صادقی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
350.mp3
1.94M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار سید مصطفی صادقی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#خدایا
#صحت و #سلامتی که در #عبادت مصرف شود، #آسایش و #فراغتی که در فضای #زهد به کارم آید و #دانش و معرفتی که در #عمل به کار گرفته شود و #پارسایی و تقوایی که از #افراط و #تفریط دور باشد #روزی ما بفرما.
#اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم 🌹
❤️ #مناجات
📝 @sahel_aramesh
⛔ #منت_گذاری
🔻 قَالَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ: إِنْ كَانَتْ لَكَ يَدٌ عِنْدَ إِنْسَانٍ فَلاَ تُفْسِدْهَا بِكَثْرَةِ اَلْمِنَنِ وَ اَلذِّكْرِ لَهَا وَ لَكِنِ أَتْبِعْهَا بِأَفْضَلَ مِنْهَا فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْمَلُ بِكَ فِي أَخْلاَقِكَ وَ أَوْجَبَ لِلثَّوَابِ فِي آخِرَتِكَ
.
🔺 امام صادق عليه السلام فرمود:اگر به كسى خوبى كردى، آن را با منّت گذاشتن زياد و به رُخ كشيدن تباه مساز، بلكه با خوبىِ بهترى ادامه اش بده؛ زيرا اين كار براى اخلاق تو زيبنده تر است و پاداش آخرتت را واجبتر مى گرداند.
📚 بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام , جلد۷۵ , صفحه۲۷۹ و جلد78، صفحه283
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید سعید شهبازی:هر آنکه جهاد در راه خدا را به همراه امام عدل را ترک کند لباس خواری و ذلت پوشیده و در زندگی تنگدست و نیازمند گردد و دینش از بین برود .
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار سعید شهبازی قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh