1_207200494.mp3
5.93M
❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧
🎤 دعای عهد
👌چه خوب است که هر روز صبح دعای عهد بخوانیم،
🎧 یا حداقل گوش دهیم
مدت قرائت این دعا ۶ دقیقه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_زمان
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
ziarat_jomeh.mp3
948.5K
✅ زیارت مخصوص امام زمان علیه السلام در روز #جمعه روزیتان
🎤 با صدای #محسن_فرهمند_آزاد
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
زیارت عاشورا فرهمند.mp3
1.95M
▪️هر روز ، در ماه #محرم مهمان امام حسین علیه السلام باشیم با زمزمه #زیارت_عاشورا
🎤 #محسن_فرهمند
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
✅ #بخشنده_ترین_مردم
🔹 قَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : إِنَّ أَجْوَدَ اَلنَّاسِ مَنْ أَعْطَى مَنْ لاَ يَرْجُوهُ
🔷 امام حسين عليه السلام فرمود : بخشنده ترين مردم ، كسى است كه به آن كه به او چشم اميد نبسته بخشش كند.
📚 ميزان الحكمه ,جلد دوّم,محمّد محمّدی ری شهری,صفحه 390؛ کشف الغمة في معرفة الأئمة , جلد۲ , صفحه۲۹
❤ #از_معصوم_بیاموزیم
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید حسن رضا ماژانی :قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى؛ بگو: «من فقط به شما يك اندرز مىدهم كه: دو دو و به تنهايى براى خدا به پا خيزيد.»(سبأ،آیه46)
خدايا، چهارده معصوم را شفيع قرار مىدهم و معصومين كمك خواستن و توسل جستن به شما اگر نباشد چگونه مىشود اين همه بار سنگين گناهان را تحمل نمود گرچه من در حق شما ظلمها كردم، در بسيارى از مكانها و جاهايى كه موجب شادى قلب شما نمىشد حاضر مىشدم، واى بر من كه زنده بودم و فرزند شما زهر نوشيد، واى بر من كه زنده بودم و آنچه كه خواست شما بود عمل نمىشد.
🍀 با ذکر صلوات صفحه قرآن امروز را به نیت شهید بزرگوار حسن رضا ماژانی قرائت خواهیم کرد.
🌹 #اللهم_صلی_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
🌷 به نیت شهید بزرگوار حسن رضا ماژانی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
262.mp3
1.68M
📼 قرائت صفحه قرآن با صدای استاد پرهیزکار است.
🌷 به نیت شهید بزرگوار حسن رضا ماژانی قرائت بفرمایید.
❤ #در_محضر_قرآن
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
✅ #صبح_جمعه از خداوند متعال خواستارم #دعای_ندبه را روزی همه بزرگواران قرار دهد.
🤲 #دعا برای #سلامتی و #فرج امام #زمان را به خاطر بسپارید.
🍀 اللهم عجل لولیک الفرج 🍀
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
Shab9Moharram1392[11].mp3
6.25M
😔 مانده حسرت به دلم، آه چه کنم ندیدمت آقا
😰 عمرم رفت و خجلم، آه چه کنم غم فراقت را
🏴 #روضه
🤲 #جمعه_انتظار
🎤 #میثم_مطیعی
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😡 به پیامبر ما توهین می کنید؟!
✊ ما منسجم تر از هر زمان میشیم
👊 #رجز_خوانی
🎙 #سیدحسن_نصرالله
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
📄 #داستانک
😴 #آرامش_شبانه
🌌 آسمان ، چادر سیاه نگین دارش را روی سر کشید. شب، لالایی می خواند و مردم را به خاموشی ، سکوت و آرامش دعوت می کرد. اما کسانی که شب را به جای روز اشتباه گرفته بودند ، دنبال آرامش شبانه نمی گشتند. از خیابان صدای رفت و آمد ماشین ها و از داخل کوچه صدای بحث و جدل بچه ها بلند بود.
🏠 سمیه پنجره اتاقش را باز کرد تا خنکای باد کولر از اتاق او به بیرون برود و او در مسیر جریان نسیم سازه بشر آرام گیرد. بالش و روانداز را برداشت، درگاهی ورودی اتاق را برای آرمیدن انتخاب کرد. لامپ اتاق او همیشه قبل از همه خاموش می شد.
🙇♀سمیه سرش را روی بالش گذاشت. روانداز را رویش کشید. چشم هایش را بست. لالایی شب بین صدای بازی بچه ها گم شد. نور پذیرایی چشمان او را می آزرد. سمیه با صدایی کش دار گفت: بابا نمی خوای بخوابی؟
📺 پدر محو تلویزیون شده بود. چشم از آن برنداشت. بدون اینکه حرفی بزند، بلند شد و لامپ اتاق را خاموش کرد.
👂 صدای تلویزیون گوش های سمیه را می آزرد. با صدایی خواب آلود گفت: بابا صدای تلویزیون نمیذاره بخوابم. من فردا صبح زود می خوام بلند شم و درسامو بخونم. بعدشم برم دانشگاه. بابا ...
🔇 پدر صدای تلویزیون را بست. نور صفحه تلویزیون تاریکی پذیرایی را می شکافت و از درگاه اتاق به چشم سمیه می رسید. سمیه روانداز را روی سرش کشید. اما نور مانیتور سمج تر از آن بود که سمیه بتواند حریفش شود. سمیه سرش را از زیر روانداز بیرون آورد. قیافه نحیف پدر را روی زیرانداز مقابل تلویزیون در پرتو نور مانیتور دید. بیشتر دقت کرد، پدر آرنجش را روی بالش تکیه داده و به مانیتور چشم دوخته بود. سمیه با تعجب پرسید: بابا چی می بینی؟
🙄 پدر سرش را به طرف سمیه برگرداند و گفت: تو هنوز بیداری؟ عکساشو می بینم.
😁 سمیه با خنده ای تمسخرآمیز گفت: مگه عکساشم دیدن داره؟ اصلا چیزیم متوجه می شی بابا؟
😌 پدر خیره به مانیتور گفت: تو گفتی صداش نمیذاره بخوابی ، منم عکساشو می بینم.
😔 سمیه با حالت نذار گفت: آخه بابا نورشم اذیتم می کنه و نمیذاره بخوابم.
🤲 پدر تلویزیون را خاموش کرد. سرش را روی بالش گذاشت. به سوی آسمان چشم دوخت و زیر لب گفت: خدایا بچه شو دادی ... شکر، صبرشم بده.
🖊 #به_قلم_صدف
📝 @sahel_aramesh
۲۱ شهریور ۱۳۹۹
۲۱ شهریور ۱۳۹۹