فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیسی اگـر
مریض زیادی دهـد شـفا
در نسخه اش
جمال علی را کشیده است...♡
📱| #استوری
🌿| #امام_علی
|@saheleroman|
هدایت شده از ساحل رمان
°
خیلی همچین پیامی سمت ما میاد
درحالیکه شما میتونید با هزینه خیلی کم مابقی رمان رو بخونید و دیگه منتظر نباشید😃😌
فقط کافیه به این آیدی پیام بدید:
@sahele_roman💌
|@saheleroman|
ساحل رمان
🧡🍃|•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° #حال خوب👆 🤲دعا همیشه حال خراب رو آباد میکنه، به نیت فرج حضرت ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روح و جسمت یک نوازشِ
درست و حسابی طلب میکند... :)🌊
🎞| #کلیپ
🌿| #امام_علی
📚| #کتاب_پدر
|@saheleroman|
کتاب پدر... .pdf
1.38M
◇ •°• ◆ | 🌿 | ◆ •°• ◇
علی
پدرِ زن نمونهی کربلاست...
📚| #کتاب_پدر
✨| #امام_علی
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
|@saheleroman|
°
کلیپ و pdf بالا رو برا دوستاتون بفرستید و حال خوب بهشون هدیه بدید😍🌸🍃
🎈|#عیدتون_مبارک
|@saheleroman|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°
هر کی تا حالا عیدی نگرفته😍
|@saheleroman|
میگم جوونای باحال ببینید😉
ساحل رمان
🧡🍃|•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° #حال خوب👆 🤲دعا همیشه حال خراب رو آباد میکنه، به نیت فرج حضرت ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••• ﴾ 🥀 ﴿ •••
حقا که هیچ زنی در جهان،
فاطمیتر از شما نیست...
🏴| #حضرت_زینب
|@saheleroman|
🕯🌑🕯🌑🕯🌑
🌑🕯🌑🕯🌑
🕯🌑🕯🌑
🌑🕯🌑
🕯🌑
🌑
من پروانه بودم دور وجود پدرم علی!
دخترها پدریاند؛
میآمد، استقبالکنندۀ کوچکش من بودم.
"
مینشست، در آغوشش جای من بود،
صورتم را میان دستانش میگرفت و باران بوسههای من بود که بر صورت و دستانش مینشست.
"
دستان شمشیر زن و کارگری پدرم نرم نبود؛ اما هوای نَفَسهای من را عوض میکرد!
"
آن روز در آغوشش که رفتم مرا نشاند روی پاهایش، خوشصحبت بود و
خندهرو؛
به من فرمودند:
"
ُ- دخترکم، بگو یک!
بار اول نبود که مرا کلمهای، داستانی، شعری، آیهای میآموخت؛
"
اما آنبار، بار اول بود که فرمود بگویم یک. دستش را بوسیدم و گفتم:
- یک!
برای من قبلا زمزمه کرده بود که قل هوالله احد! بگو خدا یکتاست!
که دومی ندارد. اما حالا تنها عدد را میگفت!
بعد از زمزمۀ من گفتند:
"
- بگو دو!
با انگشتانش بازی کردم و هیچ نگفتم. سکوتم را که دید گفت:
"
- تکلمی یا قره عینی، نور چشمم سخن بگو!
"
دوست داشتم صفتهایی که برایم به کار میبرد، نور چشم او بودن
آرزوی هر دختری بود؛
"
اما دیگر نمیتوانستم سکوت کنم، شیرینزبانی دخترانه هم لذت پدرم بود که آن را آمیختم با معرفتی که یادم داده بود و گفتم:
"
- پدرجان، نمیتوانم با زبانی که نام واحد را جاری نمود، کلمه دو را جاری کنم...!
"
لبخند نرم پدرم و همۀ محبتش و تحسین کلامش برای من تمامی نداشت و همین بود که ما هیچگاه محتاج غیر نبودیم و غیر برای ما معنایی جز جدایی از او نداشت.
✨| #حضرت_زینب
📖| #کتاب_خواهر
🌱| #نرجس_شکوریان_فرد
|@saheleroman|
ا🌑
ا🕯🌑
ا🌑🕯🌑
ا🕯🌑🕯🌑
ا🌑🕯🌑🕯🌑
ا🕯🌑🕯🌑🕯🌑
°
این قسمت رو دو سه بار بخونید🙃✨
برای ادامه هم میتونید به آیدی ارتباط پیام بدید🌿
@sahele_roman💌
ساحل رمان
🧡🍃|•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•° #حال خوب👆 🤲دعا همیشه حال خراب رو آباد میکنه، به نیت فرج حضرت ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🥀🍁🥀🍁
🥀🍁🥀🍁
🍁🥀🍁
🥀🍁
🍁
حسن برادر من بود؛ آرام بود و مهربان!
یک تکیهگاه و محبت خاصی به مادرم داشت.
همراه کارهای خانه و بیرون خانۀ مادر،
حسن بود.
حتی روزهایی که خانۀ ما آشوب بود، مثل مرد همراهی میکرد.
•
همراه پدر میرفت تا مسجد، همراه رسولخدا نماز میگذارد و پای سخنان او که مینشست و دیر که میآمد، ما میدانستیم که وقتی بیاید او میشود سخنران و مادر شنونده!
•
من یکی از لذتهایم نشستن روی پای مادر و چشم دوختن به صورت زیبای برادرم بود.
دستانش خیلی وقتها جای دستان مادر، دستاس میچرخاند، جارو میکرد.
•
خیلی وقتها کنار پدر کار میکرد و یاری میرساند. همیشه با حسین همراه بود؛ برای من، سرپرست!
کودکیهایم با حسن پر از آرامش و شکوه دخترانه بود!
•
حسین را مادرم طوری صدا میزد که همیشه همراه صدای مادر چشمان من میگشت دنبال نگاهش.
در خانه هرجا که حسین بود، همانجا
کنارش من را میدیدید نشستهام.
سخن میگفت، نگاهش میکردم؛
•
کار انجام میداد، کنارش من را میدیدید؛ میخوابید و بعد من میخوابیدم.
بیرون از خانه که میرفت تا پای در میرفتم و با دستان کوچکم دستش
را میفشردم و میخواستم که به سلامت برود و بیاید!
•
حسین مظلومیت خاصی داشت.
رحمت نگاهش، دل را دنبال خودش
میکشاند!
•
خواهرها اگر یک جان داشته باشند، آن یک جان را فدای برادرشان میکنند.
اگر هزار جان داشته باشند، باز هم آنها را فدای برادرشان میکنند!
•
نگاه خواهرها را اگر بخواهند تفسیر کنند، یک معنا دارد و مفسرها را
متحیر میکند:
•
- جان من است!
•
هرچند برادرها هم یک حرف را بیان میکنند؛ که برادری در لطف نگاه خواهر معنا پیدا میکند!
غیرت برادر مثالی است که فقط رذلها از آن سوءاستفاده میکنند؛
•
و الا که همه میدانند برادرها از همان نوزادی که دست خواهرشان را
میفشارند، شأن و شخصیت پیدا میکنند!
•
برادر من حسن بود، برادر من حسین بود!
من در دریای غیرت و مدد برادرانم قد کشیدم و شدم خواهری که کلماتش مدح آن دو بود و مَشی و مرامش برگرفته از آنها!
✨| #حضرت_زینب
📖| #کتاب_خواهر
✍| #نرجس_شکوریان_فرد
|@saheleroman|
ا🍁
ا🥀🍁
ا🍁🥀🍁
ا🥀🍁🥀🍁
ا🍁🥀🍁🥀🍁
هدایت شده از نمکتاب
[✨🌱]
فقط یه خواهر،
اینو میفهمه..!
هیچکس نمیتونه محبت خواهر برادری رو درک کنه، جز خواهر♡
خرید از طریق👇🏻
@ketab98_99
سفارش از سایت👇🏻
http://namaktab.ir
#آلبوم
#خواهر
#اهل_بیت
[@namaktab_ir]