° از وقتی مبتلا شدم هرروز حالم خراب‌تر از دیروز بود، در ذهنم اخبار مرگ و میر کرونا تداعی می‌شد و نفسم را تنگ‌تر می‌کرد... تا این‌که یک روز ناامیدی امانم را برید؛ مرگ را یک قدمی خودم تصور کردم و با صدای ضعیفی دخترم را صدا زدم، کنارم که نشست برایش وصیت کردم... بغض کرد و بغض کردم... دلم شکست و دلش گرفت... به سرفه افتادم. دخترم هراسان رفت تا آبی بیاورد. دراین حین، نگاهم گره خورد به قاب عکس روی طاقچه... _ حاج قاسم! غریبی‌ام را میبینی؟ دیگر امیدی نمانده... این چندروز هیچ‌کس لااقل حرف دلگرم کننده‌ای به من نرسانده، چه برسد به یک وعده دارو یا... وضع مالی‌مان هم به این تقویت‌های غذایی و دارویی قد نمی‌دهد.. این درد و دل کمی تسکینم داد... اندکی بعد زنگ در را زدند. دخترم در را باز کرد. خودم را به سختی به آستانه در رساندم، صدای یک بانو را شنیدم که با مهربانی احوال دخترم را جویا شد. - شما در منزل مریض مبتلا به کرونا دارید؟! +بله، مادرم. - نگران نباشید، ان‌شالله سلامت میشن. این آش نذری درمانی مخصوص مبتلایان کروناست، میل کنن؛ این هم عسل و گلاب و... حرف‌های دل گرم کننده‌اش را که شنیدم، واسطه امیدی که خدا برایم رسانده بود، مهربانی‌ای که هنوز بین مردم جاری بود؛ دل مُرده‌ام را زنده کرد. همان‌جا نیت کردم هرموقع سلامت شدم، اندک پول‌های جمع شده‌ام درطی یک ماه را،( و البته اندک ) به این گروه جهادی بدهم تا من هم در این دل‌گرمی دادن به خانه‌های کم نور شده مبتلایان کرونایی سهیم باشم. به بستر برگشتم که نگاهم به طاقچه افتاد؛ لبخند حاج قاسم عمیق‌تر شده بود :) #ارسالی_مخاطبین ✨ 💖💖💖 ادمین نوشت: این کار جهادی ما با کمک دوستان بود. البته همچنان هم ادامه دارد. مثلا فقط همین امروز هم برای ۱۶خانواده درگیر کرونا دارو تهیه کردیم و برای دویست خانواده عسل و گلاب. شما هم میتونید سهیم باشید...😊 شماره کارت نذری‌ها ۵۰۴۱۷۲۱۰۳۹۹۳۳۲۷۱ نرجس شکوریان فرد https://eitaa.com/joinchat/1299841067Cf9aa36c49c

•☀️• همه جا یه نشونی از محبتت داره🙃 💌¦ #ارسالی_مخاطبین 🌪¦ #راز_تنهایی 📖¦#رمان ✨@saheleroman✨

•💫• می خوای غمگین نباشی؟ بیا! 📩¦ #ارسالی_مخاطبین 🌪¦ #راز_تنهایی 📖¦#رمان [@saheleroman]

•💫• می خوای غمگین نباشی؟ بیا! 📩¦ #ارسالی_مخاطبین 🌪¦ #راز_تنهایی 📖¦#رمان [@saheleroman]