eitaa logo
کانال مطالبه گری شهرستان قروه کردستان
466 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
26 فایل
در همه‌ی اینها میتوان مطالبه‌گری کرد، مثل مسئله‌ی عدالت اقتصادی، مسئله‌ی فرهنگ، ‌مسئله‌ی سبک زندگی؛ اینها همه مسائلی است که میتوان در مورد اینها واقعاً مطالبه‌گری کرد و درخواست عمل جدّی کرد؛ ‌میتوان از مسئولین خواست @hrf1368
مشاهده در ایتا
دانلود
•.  🖇🌸 حتما تاآخــــــربخونید خیلی قشنگه *سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردمو خیری برای خانواده‌ام نداشتم* *همش با رفقای ناباب و اینترنت و ...* *شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب* *زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم* *و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند *تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند *رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم * دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند *و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود:* *"می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔* *ناخودآگاه اشکم سرازیر شددلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز *از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم *دلم به هیچ کاری نمیرفت* *حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم *تصمیم گرفتم برای اولین بار برم * *اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔* *از امام جماعت خواستم کمکم کنه* *ایشان هم مثل یه پدر مهربان* *همه چیز به من یاد می‌داد* *نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و...* *کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️* *توی محله معروف شدم* *و احترام ویژه‌ای کسب کردم* *توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم* *نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟* *پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود!* *من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔* *اشکم سرازیر شد* *قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊* *هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔* *پس از برگشت تصمیم گرفتم برم * *که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼* *حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفته* *در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم *یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکننمنم* *گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه!* *گفتم بابا چی شده؟* *گفت پسرم ازت ممنونم* *گفتم برای چی؟* *گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم *تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼* *👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی *پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم* *میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی* *به ما هم یاد بدی* *منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند *چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍* *یه روز توی خونشون* * دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد *👈این همون عکسی بود که تو بود👉* *خانمم تعجب کرد و گفت:* *سعیدجان چیزی شده؟* *مگه صاحب این عکس و میشناسی؟* *و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم✋🏼* *خودش و حتی مادرش هم گریه کردند* *مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟* *گفتم: نه* *گفت: این * *منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم* *مگه میشه؟ *آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔* *چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای مدافعان_حرم اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم* *خانمم باردار بود و با گریه گفت:* *وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟* *همان جمله شهید یادم اومد و گفتم:* *میرم تا حیاوغیرت جوانان ایران بماند...✌️🏼 💕 🌸 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••✾•✨⁦🌹🕊⁩✨•✾••┈┈• ‌ ‌ ┏━━━━━━━━━♡┓ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ @sahidrzwan ‌ ‌ ‌┗━━━━━━━━━♡┛
هدایت شده از ثامن خواهران البرز
🔰جمعه؛ آغاز پیروزیِ «رعب شهادت‌طلبانه» بر «جنون تکنولوژیک» 🚩طوفان‌الاقصی به تعبیر رهبری، جبهه مقاومت و جبهه استکبار را وارد وضعیت «مرگ و زندگی» کرد. «عملیات شهادت‌طلبانه‌ی زمینی» بود که حیثیت نظامی و اطلاعاتی صهیونیست‌ها را بر باد داد. اسرائیل تلاش کرد با کشتار مردم غزه از هوا و جنگ با حماس در زمین، به زندگی برگردد اما کافی نبود. 🚩پس به توانمندی‌های تکنولوژیک خودش و امریکا و ناتو تکیه کرد و موج وحشت در لبنان به راه انداخت. از انفجار پیجرها و زخمی‌کردن چند هزار افسر حزب‌الله در یک روز تا زدن نوک‌نیزه و رأس‌الحربه‌ی مقاومت سید حسن نصرالله با ۸۵ بمب سنگرشکن در چند دقیقه. مسئول اسرائیلی گفت: پیام این عملیات آن است که اسرائیل دیوانه شده. اسم عملیاتش را «نظم جدید» اعلام کرد تا بگوید با این دیوانگیِ فناورانه می‌خواهد کل وضعیت را تغییر دهد. 🚩جبهه دشمن می‌خواست «جنون تکنولوژیک» خودش را به رخ بکشد و ورق را برگرداند و روحیه غاصبان را زنده کند و اراده مقاومت را بشکند. کار به جایی رسید که بالاخره بعد از مدتها، نتانیاهو به صدر نظرسنجی‌ها در اسرائیل برگشت و رهبر مخالفان سیاسی‌ش، از او حمایت کرد. 🚩 ایران، وعده‌ی صادق۲ را در چشم اسرائیل فرو کرد تا سرمستی دشمن، به هشیاری تبدیل شود اما این ضربه، همه‌ی راه‌حل نیست. به کار بردن امکانات عادی و مادّی در برابر دشمنی که اگر امکاناتی بیش از ما نداشته باشد، قطعاً از ما کمتر ندارد، نمی‌تواند او را در «جنگ اراده‌ها» متوقف کند و دیوانه را به زنجیر بکشد. 🚩 مادی‌گرایان فقط موقعی دست از وحشی‌گری می‌کشند که خطر قطع ارتباط با معشوق‌شان یعنی «دنیا» را حس کنند و در معرض مرگ قرار بگیرند. «شهادت‌طلبی» و آمادگی درافتادن با دشمن تا سرحدّ مرگ، وقتی از یک حالت فردی به یک خصلت جمعی و سازمانی تبدیل شود، بدجور ترمز اهل‌دنیا را می‌کشد. 🚩پس درست در شرایطی که امکان افزایش چندپله‌ایِ تنش در قلب تهران می‌رفت و نیم‌نگاه اسرائیل به عملیات در انتهای «خیابان کشوردوست» در بیانیه‌های رسمی‌شان هم دیده می‌شد، سیّد علی خامنه‌ای با سینه‌ای ستبر، دیدار رسمی برگزار کرد و خود را در معرض قرار داد. 🚩درست مثل پیامی که پس از پذیرش قطعنامه در ۶۷/۵/۲ و در مقابله با تجاوز صدام نوشت و به سوی جبهه‌ها رهسپار شد: «اینجانب با درک عمیق از اهمّیّت زمان... تن و جان ناقابل خود را به جبهه‌ی حق برده، در معرض تکلیف و قضای الهی میگذارم و از شما [ائمه جمعه‌ی سراسر کشور] نیز همراهی و همگامی میطلبم. من کان فی الله باذلا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل و یلحق.» و موجی از حضور ائمه جمعه و مردم در جبهه را به راه انداخت که مسئولین حتی به فکر ردّ قطعنامه و ادامه جنگ افتادند. 🚩 امروز هم سیّد علی خامنه‌ای کارزار نمازجمعه را به راه انداخته و خودش جلو افتاده و مردم را دعوت کرده تا شجاعت چهارشنبه‌اش‌، این بار در قد و قواره‌ی «یک ملّت» و در مقیاس چندمیلیونی به نمایش گذاشته شود و «رعب شهادت‌طلبانه» در برابر «جنون تکنولوژیک» به حداکثر برسد و معلوم شود کدام طرف دعوا زودتر کنار می‌کشد. 🚩صاحب «بحار الانوار» در تفسیر «ساُلقی فی قلوب الذین کفرو الرعب» می‌گوید رعب و ترسی که خدا در دل کفار می‌اندازد، همان «وحشت از اولیاء الهی» است. هر شخص و گروهی که برای رعب دشمن، پا به میدان «ابراز شهادت‌طلبیِ دسته‌جمعی» بگذارد و به مصلای تهران برود، می‌تواند از «اولیاء الهی» قرار بگیرد. 🚩از همین لحظه، هر فعال و هر پرمخاطب و هر و هر عنصر پرطرفدار و و و... می‌تواند سردسته‌ی یک جمع شود و به سمت تهران حرکت کند و مصلّای آن را میلیونی در آغوش بگیرد و حتی بعد از نماز، راهپیمایی و زنجیره انسانی تا بیت رهبری ایجاد کند. 🚩🚩 خوب گوش کنید! صدای رجزهای علی است که می‌آید: «هوشیار باشید که شیطان حزبش را گرد آورده، و سوار و پیاده اش را فرا خوانده [ولی] بصیرتم همراه من است. نه اشتباه می‌کنم و نه کسی مرا به اشتباه انداخته. به خدا قسم حوضی‌ از جنگ برایشان پُر کنم که آبکِش آن جز خودم نباشد، نه بتوانند از آن بیرون بیایند و نه بتوانند به آن برگردند.. کوهها فرو می‌ریزند اما تو پابرجا باش. دندان بر دندان بفشار. سر خود را به خداوند بسپار. قدم‌هایت را بر زمین میخ‌کوب کن. دیده به آخر لشگر دشمن بینداز. به وقت حمله چشم فروگیر و یقین کن که پیـروزی‌ از جانب خدای‌ سـبحان است.» ✍ حسینیه اندیشه