✳️ ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این چنین با همه درساخته ای یعنی چه
شاه خوبانی و منظور گدایان شدهای
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه
نه سر زلف خود اول تو به دستم دادی
بازم از پای درانداخته ای یعنی چه
سخنت رمز دهان گفت و کمر سر میان
و از میان تیغ به ما آخته ای یعنی چه
هر کس از مهره مهر تو به نقشی مشغول
عاقبت با همه کج باخته ای یعنی چه
حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار
خانه از غیر نپرداخته ای یعنی چه
🔅 برنامه ی روزانه #حافظ_خوانی
👈بزرگی می گفت این شعر خطاب به خداست از زبان یک عاشق دلشکسته . خدایی که زلفش در دست همه هست ، قدرخود نشناخته وزلف خود را به موجوداتی داده که اصلاً قابل مقایسه با خودش نیستند، به همه مهره مهر خودش را داده و …
یادمه ایشان یک مثال جالب زد و گفت اگر شما توی یک مسیر در حال عبور باشید و ناگهان یک قورباغه ای بگه به شما که خیلی مخلصیم به شما خیلی بر می خوره و به قورباغه خواهید گفت برو بابا من کجا تو کجا عمو؟ دیگه نبینم مزاحم بشی .
حکایت ما و خدا هم مثل همان قورباغه است و سلام عرض کردنش …
#حافظ_غزل_420
◀️ کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2