⚫️ #داستان_رسول_ترک
#خاطره_34
جناب آقای محمد تقی ثبوتی سال ها در بازار همسایه دیوار به دیوارِ رسول ترک بوده است.
ایشان تعریف می کرد: سال ها پیش در زمان حیات حاج رسول، سرای جمهوری سرایداری داشت به نام جعفر آقای منظوری. این جعفر آقا یک رابطه خوب و دوستانه ای با حاج رسول داشت. یک روز حاج رسول که ظاهراً به کمک احتیاج داشته است این جعفر آقا را صدا می کند و به او می گوید: اگر کاری نداری بیا با هم به جایی می رویم و برمی گردیم.
بعدها مرحوم جعفر آقای منظوری خودش برای من (ثبوتی) تعریف کرد و گفت:
آن روز با حاج رسول به یکی از محلّه های تهران رفتیم. کوچه به کوچه رفتیم تا بالاخره حاج رسول در جلوی خانه ای ایستاد و شروع به در زدن کرد. لحظاتی بعد خانمی در را باز کرد. آن زن مانند کسانی که در انتظار باشند در را باز گذاشت و به داخل خانه بازگشت.
حاج رسول یک بفرمایی به من گفت و سپس ما نیز پشت سر آن زن داخل خانه شدیم. وقتی وارد اتاق شدیم من دیدم چند تا بچه کوچک و قدّ و نیم قدّ در داخل آن اتاق مشغول بازی هستند. از سر و روی آنها پیدا بود که یتیم و بی سرپناه هستند و در فقر و تنگدستی زندگی می کنند. من آن روز از رفتار و برخوردهایی که حاج رسول با آنها داشت فهمیدم که او همیشه و هر چند وقت یک بار به آنها سر می زند و به آنها کمک و رسیدگی می نماید.
در همین رابطه آقای حاج حمید واحدی یکی از دوستان و رفقای رسول ترک که مغازه اش نیز در نزدیکی های حجره و مغازه او بوده است مطالبی را نقل می کرد. حاج حمید واحدی می گفت: زمانی که حاج رسول رحلت کرد و از دنیا رفت، بسیاری از آدم های بی بضاعت و فقیر، به آشنایان و نزدیکان حاج رسول مراجعه کردند و بیان داشتند که حاج رسول به آنها رسیدگی و کمک می کرده است.
حتی بسیاری از آنها گفته بودند که او به صورت ماهیانه و یا هفته به هفته به آنها کمک های مالی می نموده است. حتی من خودم نیز در همان روزها و هفته های اولی که حاج رسول از دنیا رفته بود چند مورد را با چشم های خودم دیدم که چند تا از این خانواده های گرفتار و فقیر که تازه از فوت حاج رسول باخبر شده بودند، با بچه های خردسالشان به جلوی مغازه حاج رسول آمده بودند و ابراز تأسف و اندوه می کردند. آنها خودشان اظهار می داشتند که حاج رسول به طور مرتّب و ثابت به آنها کمک می کرده است.
🙏لطفا با ما خواننده ی این سلسله نوشته ها باشید
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2