برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_خطبه_3 (#شقشقیه )
قسمت 1
خلافت #ابوبکر
✳️ أمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ [ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ] وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى، يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ، فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ، يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا، أَرَى تُرَاثِي نَهْباً.
👈حضرت علی که درود خدا بر او باد در این خطبه فرمودند:
1. شكوه از ابا بكر و #غصب خلافت
آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند. او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد.
پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد.
پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند.
👌 شرح این حکمت نورانی را در لینک زیر بخوانید: 👇
👈 خطبه در يك نگاه
📚 #کتاب «پس از پیامبر» نوشته ی استاد محمدعلی #انصاری در #طاقچه (لینک زیر)
https://taaghche.com/book/7088
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_خطبه_3 (#شقشقیه )
قسمت 2
خلافت #عمر
✳️ ️ حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ. ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى: «شَتَّانَ مَا يَوْمِي عَلَى كُورِهَا ، وَ يَوْمُ حَيَّانَ أَخِي جَابِرِ»؛ فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ، لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا، فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا، فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ، فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ، فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ.
👈حضرت علی که درود خدا بر او باد در ادامه ی این خطبه فرمودند:
شكوه از ابابكر و #غصب خلافت
2. بازى ابابكر با خلافت:
تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد: «مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)
شگفتا ابا بكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند.
3. شكوه ی از عمر و ماجراى خلافت:
سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود. زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند.
سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم.
👌 شرح این حکمت نورانی را در لینک زیر بخوانید: 👇
👈 دوران خليفه دوّم
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_خطبه_162
*️⃣ وَ مِنْ كَلَامٍ لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ لبعض أصحابه و قد سأله: كيف دفعكم قومكم عن هذا المقام. و أنتم أحق به؟
از سخنان امام عليه السلام است در پاسخ بعضى از يارانش كه از آن حضرت پرسيد: چگونه قوم شما، شما را از اين مقام (خلافت) كنار زدند، در حالى كه شما سزاوارتريد؟
👈 این خطبه نورانی در 2 بخش می آید :
✳️ بخش اول: علت اصلی #غصب خلافت
*️⃣ يَا أَخَا بَنِي أَسَدٍ، إِنَّكَ لَقَلِقُ الْوَضِينِ، تُرْسِلُ فِي غَيْر سَدَدٍ، وَ لَكَ بَعْدُ ذِمَامَةُ الصِّهْرِ وَ حَقُّ الْمَسْأَلَةِ، وَ قَدِ اسْتَعْلَمْتَ فَاعْلَمْ: أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ -وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ (صلی الله علیه وآله) نَوْطاً- فَإِنَّهَا كَانَتْ أَثَرَةً شَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ آخَرِينَ؛ وَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الْمَعْوَدُ إِلَيْهِ يَوْمُ الْقِيَامَةِ.
✳️ 1. علل و عوامل غصب امامت:
*️⃣ اى برادر بنى اسدى تو مردى پريشان و مضطربى كه نابجا پرسش مى كنى، ليكن تو را حق خويشاوندى است،(1) و حقّى كه در پرسيدن دارى و بى گمان طالب دانستنى. پس بدان كه:
آن #ظلم و خود كامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحميل شد، در حالى كه ما را نسب برتر و پيوند خويشاوندى با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استوارتر بود، جز خودخواهى و انحصار طلبى چيز ديگرى نبود كه:
گروهى بخيلانه به كرسى خلافت چسبيدند، و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشيدند، داور خداست، و بازگشت همه ما به روز قيامت است.
___________________________________________
(1). زينب دختر جحش، يكى از همسران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از قبيله بنى اسد بود.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح این خطبه ی نورانی را " اینجا " بخوانید
*خطبه در يك نگاه
*چرا خلافت علوى غصب شد؟
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_خطبه_172
*️⃣ (مطالب اين خطبه، بخشى از نوشته هاى افشاگرانه اى است كه در سال 40 هجرى براى روشن شدن واقعيّت هاى تاريخ اسلام به دستور امام نوشته شد).
👈 این خطبه نورانی در 2 بخش می آید :
✳️ بخش اول: #غصب خلافت در شورای خلافت
*️⃣ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَا تُوَارِي عَنْهُ سَمَاءٌ سَمَاءً وَ لَا أَرْضٌ أَرْضاً
وَ قَدْ قَالَ قَائِلٌ إِنَّكَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ! فَقُلْتُ بَلْ أَنْتُمْ وَ اللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ، وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّاً لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ؛ فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي الْمَلَإِ الْحَاضِرِينَ، هَبَّ كَأَنَّهُ بُهِتَ لَا يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِهِ.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ، فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْراً هُوَ لِي،
ثُمَّ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي الْحَقِّ أَنْ تَتْرُكَهُ.
✳️ 1. گفتگو در روز شورا
*️⃣ #الحمدلله ، ستايش خداوندى را سزاست كه نه آسمانى مانع آگاهى او از آسمان ديگر، و نه زمينى مانع او از زمين ديگر مى شود.
شخصى در روز شورا به من گفت «اى فرزند ابو طالب نسبت به خلافت حريص مى باشى!!!».(1)
در پاسخ او گفتم :
به خدا سوگند شما با اينكه از پيامبر اسلام دورتريد، حريص تر مى باشيد، امّا من شايسته تر و نزديكتر به پيامبر اسلامم، همانا من تنها حق خود را مطالبه مى كنم كه شما بين من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينه ام زديد.
پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب كردم، درمانده و سرگردان شد و نمى دانست در پاسخم چه بگويد.
✳️ 2. شكوه از قريش:
*️⃣ بار خدايا، از قريش و از تمامى آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مى كنم، زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند، و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند، و در غصب حق من، با يكديگر هم داستان شدند،
سپس فرمودند: برخى از حق را بايد گرفت و برخى را بايد رها كرد (يعنى خلافت حقّى است كه بايد رهايش كنى).
______________________________________________
(1). آن شخص، سعد بن ابى وقّاص بود با اينكه حديث منزلت «انت منّى بمنزلة هارون من موسى» را همين سعد از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در باره حضرت امير المؤمنين عليه السّلام شنيده و بارها نقل كرده بود، امّا راه انحراف پيمود و ولايت آن حضرت را سر انجام انكار كرد.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* خطبه در يك نگاه
* کارشکنى هاى قريش در امر خلافت
* چشم بستن در برابر واقعيات
*آيا بخشى از حق را بايد رها کرد؟
🖋کانال انس با صحیفه سجادیه
🆔 @sahife2
برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_خطبه_217
*️⃣ ومِن كلامٍ لَهُ عَليهِ السَلامُ فِي التَّظَلُّمِ وَالتَّشَكّي مِنْ قُرَيْشٍ.
از سخنان امام عليه السلام است كه در شكايت از #قريش بيان كرده است.
👈 این خطبه در یک بخش می آید :
✳️ شکایت از #غصب خلافت
*️⃣ *️⃣ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ، فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِي وَ أَكْفَئُوا إِنَائِي وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي حَقّاً كُنْتُ أَوْلَى بِهِ مِنْ غَيْرِي،
وَ قَالُوا أَلَا إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ وَ فِي الْحَقِّ أَنْ تُمْنَعَهُ، فَاصْبِرْ مَغْمُوماً أَوْ مُتْ مُتَأَسِّفاً.
فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي رَافِدٌ وَ لَا ذَابٌّ وَ لَا مُسَاعِدٌ إِلَّا أَهْلَ بَيْتِي، فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِيَّةِ؛
فَأَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ جَرِعْتُ رِيقِي عَلَى الشَّجَا، وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ الشِّفَارِ.
✳️ شكوه از قريش :
*️⃣ خداوندا من از قريش و کسانى که آنها را يارى کردند (تا خلافت را از مسير اصلى منحرف سازند) به تو شکايت مى آورم، آنها پيوند خويشاونديم را قطع کردند و پيمانه حقم را واژگون ساختند و همگى براى مبارزه با من در مورد حقى که از همه به آن سزاوارتر بودم، همدست شدند
و گفتند: «(اى على! بدان پاره اى از حقوق را بايد بگيرى و پاره اى ديگر را بايد از آن محروم شوى (و حق خلافت از نوع دوم است) اکنون يا با غم و اندوه بساز يا با تأسف بمير».
من نگاه کردم (و جوانب کار را بررسى نمودم) ديدم نه پشتيبانى دارم نه مدافعى و نه ياورى جز اهل بيتم که راضى نبودم جانشان را به خطر بيفکنم.
لذا چشمان پر از خاشاک خود را بر هم نهادم و همچون کسى که استخوان در گلويش گير کرده باشد آب دهان فرو بردم و با خويشتن دارى و فروبردن خشم در برابر چيزى که از حنظل تلخ تر و از تيزى تيغ و خنجر بر قلب دردناک تر بود شکيبايى کردم.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* خطبه در يك نگاه:
اين خطبه و #نهج_البلاغه_خطبه_172 و #نهج_البلاغه_خطبه_26 در قسمتهاى مختلف با هم مشتركند و به نظر مى رسد بخشهايى از نامه اى باشد كه امام عليه السلام در اواخر دوران حكومت خود در پاسخ سؤال جمعى از دوستانش مرقوم داشت، زيرا گروهى اصرار داشتند كه آن حضرت نظر خود را درباره حوادث بعد از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و دوران خلفا بيان فرمايد. امام عليه السلام با اصرار آنها اين نامه را نوشت و دستور داد براى مردم بخوانند تا مخالفان نتوانند حقايق را لوث كنند و تاريخ را تحريف نمايند.
امام عليه السلام در اين خطبه عمدتاً به دو نكته اشاره مى كند: نخست اينكه به خداوند از قريش شكايت مى برد كه آنها در پايمال كردن حقوق آن حضرت، متّفق شدند و با صراحت گفتند: بايد از حق خود در امر خلافت چشم پوشى كنى!
ديگر اينكه امام عليه السلام علّت عدم قيام خود را براى گرفتن حق، شرح مى دهد كه من يار و ياورانى براى اين امر نيافتم و جان خانواده خودم را در خطر ديدم.
*سخن امام(عليه السلام) ناظر به کدام زمان است; آيا اشاره به داستان سقيفه و حوادث بعد از رحلت پيامبر است يا زمان شوراى شش نفرى عمر، يا دوران پيمان شکنى طلحه و زبير و برافروختن آتش جنگ جمل است؟
* انواع ناملايمات را تحمل کردم
#مظلومیت علی علیه السلام
🆔 @sahife2