✳️ حکایت #عارف_و_خرش
قسمت دوم
🌺 گذشتن از امیال نفسانی
🔴 کی گذارد آنک رشک روشنیست
تا بگویم آنچ فرض و گفتنیست
بحر کف پیش آرد و سدی کند
جر کند وز بعد جر مدی کند
این زمان بشنو چه مانع شد مگر
مستمع را رفت دل جای دگر
خاطرش شد سوی صوفی قنق
اندر آن سودا فرو شد تا عنق
لازم آمد باز رفتن زین مقال
سوی آن افسانه بهر وصف حال
صوفی آن صورت مپندار ای عزیز
همچو طفلان تا کی از جوز و مویز
جسم ما جوز و مویزست ای پسر
گر تو مردی زین دو چیز اندر گذر
ور تو اندر نگذری اکرام حق
بگذراند مر ترا از نه طبق
بشنو اکنون صورت افسانه را
لیک هین از که جداکن دانه را
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_7
برنامه ی #مثنوی_خوانی
#مولوی - #مثنوی_معنوی
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2
انس با صحیفه سجادیه
✳️ حکایت #عارف_و_خرش قسمت دوم 🌺 گذشتن از امیال نفسانی 🔴 کی گذارد آنک رشک روشنیست تا بگویم آنچ فرض
👌چه کنم؟ چگونه سخن گویم؟ آن که رشک نور و روشنى است کى مىگذارد آن چه را که گفتنى است بگویم .
کنون دریا کف بر لب آورده و سدى مىسازد سد را کشیده و مىگسترد.
اکنون مىگویم و بشنو که چه چیز مانع گفتار من گردید؟ مانع این بود که شنونده فکرش متوجه جاى دیگر گردید.
حواسش پیش صوفى مهمان رفته تا گلو گاه غرق فکر او گردید.
از این جهت لازم شد که از آن چه مىگفتم منصرف شده و سراغ همان افسانه برویم.
اما تو ای عارف و سالک الی الله ما مىگوییم مثل طفلى که متوجه جوز و مویز است متوجه صورت مشو.
جسم و تن ما همانا جوز و مویز است اگر تو از بچگى ترقى کرده و مرد هستى از این جوز و مویز بگذر.
اگر تو هم نگذرى اکرام خداوندى تو را از جسم که سهل است از نه طبق افلاک خواهد گذرانید.
اکنون صورت افسانه را بشنو ولى دانه را از کاه جدا کرده اصل مقصود را دریاب.
مولانا بارها این سخن را پیش آورده است که مردان حق، ظاهری چون دیگران دارند، اما وجود حقیقی آنها باطن و روح خداجوی آنهاست. اگر تو به ظاهر آنها توجه کنی، مانند کودکی هستی که گردو و کشمش دوست داری. جسم ما در مَثل مانند گردو و کشمش است. اگر تو به راستی مردی، از این دو درگذر. انسان کودک منش به جسم و شهوت و امیال نفسانی علاقهمند است. تا از این علاقهها درنگذری از مرحلهْ کودکی برون نخواهی شد. اگر تو توان گذشتن از این امیال را نداشته باشی و قید صورت و جسم را نزنی، به طور قطع احسان حق تعالی تو را از نه طبقه آسمان میگذراند و تو را از زندگی مادی و عالم ماده فراتر میبرد و به معرفت حق میرساند و این سعادت را باید مشیت پروردگار به بنده بدانی.
به گفته یک از اساتید : حقیقت درون دل در خروش است و مجاز همچون کف و خاشاک بر روى آب در جوش. او در پى بیان حقیقت و پند است و خاطر شنونده سر گرم افسانه و ترفند. پس وسیلت جلب توجه او را آماده باید ساخت و از حقیقت به افسانه باید پرداخت. مقصود نه صوفى است و نه مهمانى و نه سپردن خر به تیمارگر آن چنانى.
داستان صوفى و مهمان شدن او و مشغول گردیدن شنونده به ظاهر داستان همچون جوز و مویز است و سر گرم کردن کودک بىتمیز، و گر نه سخن از روح است و دیرینه بودن و مقید گشتن آن به تن. آنان که به دنیا وابستهاند و تن را مىپرورانند همچون کودکاند که به بازى با جوز و خوردن مویز مشغول است، و آنان که در پى تربیت روحاند به جسم و پرورش آن نمىنگرند. عارف حقیقى کسى است که از صورت بگذرد و معنى، یعنى روح، را پرورد. و سرانجام مىگوید که هر چند بنده ناقص سر گرم پرورش جسم ماند، رحمت پروردگار او را دریابد و به سر منزلى که بایدش رساند.
#مثنوی_معنوی_دفتر_دوم_7
🙏کانال انس با #صحیفه_سجادیه
🆔 @sahife2