برنامه ی #نهج_البلاغه_خوانی
#نهج_البلاغه_نامه_6
*️⃣ و من كتاب له (علیه السلام) إلى معاوية :
از نامه هاى امام(عليه السلام) است که به معاويه نگاشته
👈 این نامه در یک بخش می آید :
✳️ استدلال برای مشروعیت خلافت :
*️⃣ إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ، فَلَمْ يَكُنْ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَخْتَارَ وَ لَا لِلْغَائِبِ أَنْ يَرُدَّ؛ وَ إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا، فَإِنْ خَرَجَ عَنْ أَمْرِهِمْ خَارِجٌ بِطَعْنٍ أَوْ بِدْعَةٍ رَدُّوهُ إِلَى مَا خَرَجَ مِنْهُ، فَإِنْ أَبَى قَاتَلُوهُ عَلَى اتِّبَاعِهِ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَلَّاهُ اللَّهُ مَا تَوَلَّى؛ وَ لَعَمْرِي يَا مُعَاوِيَةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِكَ دُونَ هَوَاكَ لَتَجِدَنِّي أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ، وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّي كُنْتُ فِي عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّى، فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَكَ، وَ السَّلَام.
✳️ علل مشروعيّت حكومت امام عليه السّلام:
*️⃣ همانا كسانى با من بيعت كرده اند كه با ابا بكر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت كردند، پس آن كه در بيعت حضور داشت نمى تواند خليفه اى ديگر انتخاب كند، و آن كس كه غايب بود نمى تواند بيعت مردم را نپذيرد. همانا شوراى مسلمين از آن مهاجرين و انصار است، پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند، و او را امام خود خواندند، خشنودى خدا هم در آن است، حال اگر كسى كار آنان را نكوهش كند يا بدعتى پديد آورد، او را به جايگاه بيعت قانونى باز مى گردانند، اگر سرباز زد با او پيكار مى كنند، زيرا كه به راه مسلمانان در نيامده، خدا هم او را در گمراهى اش رها مى كند.
به جانم سوگند اى معاويه اگر دور از هواى نفس، به ديده عقل بنگرى، خواهى ديد كه من نسبت به خون عثمان پاك ترين افرادم، و مى دانى كه من از آن ماجرا دور بوده ام، جز اينكه از راه خيانت مرا متّهم كنى، و حق آشكارى را بپوشانى. با درود.
http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه
👌 شرح فقرات نورانی فوق را " اینجا " بخوانید
* نامه در یک نگاه
بخشى از يک نامه مفصل تر است که امام(عليه السلام) بعد از واقعه جمل به همراه جرير بن عبدالله بجلى که از مشاهير صحابه بود براى معاويه فرستاد. #نهج_البلاغه_نامه_29
معاويه مى توانست با انکار کردن از کنار آن بگذرد. ولى مسأله خلافت خلفاى پيشين چيزى نبود که بتواند آن را انکار کند. در واقع استدلال امام(عليه السلام) يک استدلال به اصطلاح جدلى است که مسلمات طرف مقابل را مى گيرد و با آن بر ضد وى استدلال مى کند و در اينجا معاويه که خود را از طرفداران حکومت خلفاى پيشين (ابوبکر، عمر، عثمان) مى دانست، نمى توانست چگونگى گزينش آنها را براى خلافت انکار کند و اين در حالى بود که اين گزينش به صورت بسيار کامل ترى در مورد حکومت على(عليه السلام) واقع شده بود.
* چرا استدلال به شورا و بيعت؟
🆔 @sahife2