در آغاز لازم است
اولا غيبت را بشناسيم
و ثانيا بدانيم آيا غيبت فقط به زبان آوردن چيزى است كه غيبت شده از گفتن آن ناراضى است و كراهت دارد يا با غير زبان نيز اين گناه تحقق مىيابد.
تعریف غيبت:
غيبت عبارت از اين است كه ديگرى را به صفتى ياد كنيد كه اگر خبر گفته ى شما به او برسد با كراهت و بىميلى آن را تلقى مىنمايد،
خواه اين گفته دربارهى نقائص ساختمان طبيعى او باشد
يا راجع به اخلاق و گفتار و رفتار دينى و دنيويش سخن گفته باشيد،
رسول اكرم فرمود: آيا مىدانيد غيبت چيست؟ گفتند: خداوند و رسول خدا آگاهاند. فرمود غيبت عبارت از اين است كه برادرت را به چيزى كه از آن كراهت دارد ياد كنى. عرض كردند: اگر چه آن صفت در او باشد؟ فرمود: اگر سخنى بگويى كه در او هست غيبت است و اگر چيزى بگويى كه در وى نباشد به او بهتان زدهاى و نسبت دروغ دادهاى.
غيبت فقط با گفتن به زبان نيست،
بلكه با اشاره ى چشم و ابرو،
يا دست و پا،
و يا ديگر وسايلى كه از صفتى حكايت مىكند كه صاحب آن صفت از آن كراهت دارد آن نيز غيبت است،
از عايشه میگوید: زنى بر ما وارد شد. وقتى روى گرداند كه برود من با دستم اشاره نمودم كه او كوتاه قد است. رسول اكرم به من فرمود: با اين عمل از او غيبت نمودى.
جرم غيبت در روايات اسلامى بسيار مهم معرفى شده :
رسول اكرم فرموده: هر كس از مومنى غيبت نمايد همانند اين است كه عمدا كسى را كشته باشد.
رسول اكرم به ابوذر غفارى فرمود: بپرهيز از غيبت كه گناه غيبت شديدتر از گناه زناست. عرض كرد يا رسول الله! چرا چنين است؟ فرمود: زناكار از گناه خود توبه مىكند و خداوند او را مىآمرزد و غيبتكننده از گناه خود توبه مىكند ولى بخشيده نمىشود تا آنكه غيبت شده از او راضى گردد و او را ببخشد.
يكى از نتايج زيانبار غيبت اين است كه عبادات و طاعات غيبت كننده بر اثر غيبت، مقبول درگاه باريتعالى نمىشود، مگر آنكه شخص غيبت شده او را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد.
رسول اكرم فرمود: اگر كسى از مرد يا زن مسلمانى غيبت كند خداوند چهل روز نماز و روزهى او را قبول نمىكند مگر آنكه صاحب غيبت او را ببخشد.
در جايى كه غيبت با زبان و از راه سخن باشد شنونده ى غيبت نيز مرتكب گناه غيبت شده و عبادت او هم تا چهل روز مقبول درگاه باريتعالى نخواهد بود :
رسول اكرم فرمود: كسى كه غيبت را استماع مىكند يكى از دو غيبتكننده به حساب مىآيد.
گرفتارى و مصيبت بزرگ براى غيبتكنندگان در عرصهى قيامت است. در موقعى كه سرنوشت قطعى افراد با رسيدگى به پروندهى اعمالشان روشن مىشود و غيبتكنندگان در آن روز به ضرر و زيان غيبتهايى كه در دنيا نمودهاند واقف مىگردند و از عمل خويش سخت نادم مىشوند و در آن موقع ندامت سودى نخواهد داشت.
رسول اكرم مىفرمود: شخصى را در قيامت مىآورند و او را در محكمهى عدل الهى متوقف مىكنند و نامهى عملش را به دستش مىدهند. مشاهده مىكند حسناتى را كه در دنيا انجام داده در نامهى عملش نمىبيند. عرض مىكند بار الها! اين كتاب عمل من نيست چه آنكه در اين كتاب حسنات خود را نمىبينم. به او گفته مىشود: خداوندت منزه از خطا و فراموشى است، اعمال خوبت بر اثر غيبت مردم از ميان رفت. شخص دگرى را در محضر الهى مىآورند و نامهى عملش را به وى مىدهند. در آن نامه طاعات بسيار مىبيند. عرض مىكند بار الها! اين نامهى عمل من نيست و من در دنيا چنين اعمالى را انجام ندادهام. به او گفته مىشود: فلانى از تو غيبت نموده و حسنات او به نامهى عمل تو منتقل شده و در حساب تو آمده است.
چقدر براى آدمى دردناك و رنجآور است كه ببيند اعمالى را در دنيا انجام داده و اميدوار بوده كه در روز جزا آن اعمال موجب نجاتش گردد، اينك به دگرى منتقل شده براى آنكه در دنيا از او غيبت نموده است.
علل و عواملى كه موجب غيبت كردن مردم از يكديگر مىشود متعدد است،
گاهى حسد، آدمى را به غيبت وامىدارد زيرا محسود كه از عز و بزرگى يا محبوبيت اجتماعى برخوردار است حسود بر او رشك مىبرد و براى آنكه ناراحتى درونى خويشتن را تسكين بخشد زبان به غيبت او مىگشايد تا او را در جامعه موهون كند و ارزش او را از ميان ببرد.
گاهى خشم و حس انتقامجويى آدمى را به غيبت وامىدارد،
گاهى محيط مجلس انس زمينه را براى غيبت اين و آن فراهم مىآورد،
و گاه كسى خود داراى عيوب و نقائصى است و براى اينكه وانمود نمايد كه اين نقائص منحصر به او نيست از نقائص دگران سخن مىگويد و عيب آنان را نشر مىدهد،
و على عليهالسلام دربارهى اين گروه فرموده است: كسانى كه داراى عيوبى هستند دوست دارند كه عيوب دگران را شايع نمايند تا عذر عيوب خودشان وسعت يابد.
كسانى كه زبان به غيبت ديگران مىگشايند بايد بدانند كه غيبت كردن آنان از ديگران موجب مىشود كه غيبت شدگان تحريك شوند تا عيوب آنان را به دست آورند و غيبتشان را با غيبت تلافى نمايند.
امام صادق (ع) فرموده: غيبت مكن كه در معرض غيبت قرار مىگيرى و براى برادرت گودالى حفر مكن كه خودت در آن فرومىافتى.
علی علیه السلام : بپرهيز از اينكه زبانت را در غيبت نمودن برادرانت مركب خود قرار دهى يا آنكه چيزى بگويى كه بر ضررت حجت باشد يا در بدى نسبت به تو علت.
اگر كسى به خطر بزرگى كه از گناه غيبت در دنيا و آخرت دامنگير غيبتكننده مىشود متوجه گردد و تصميم بگيرد كه از اين پس پيرامون آن گناه بزرگ نگردد چه كند كه غيبتهاى گذشته اش تصفيه شود و لكه هاى آن گناه از نامه ى عملش محو گردد.
مىدانيم كه در گناه غيبت دو حق وجود دارد:
يكى حق خالق
و آن ديگر، حق مخلوق.
نسبت به حق خالق و گناهى كه مرتكب شده است بايد توبه كند و خداوند مهربان كسانى را كه از گناه خود نادم و پشيمان مىشوند و از صميم قلب توبه مىكنند و به خدا باز مىگردند مشمول عفو خود قرار مىدهد و آنان را مىآمرزد.
اما نسبت به حق مخلوق يعنى آن كس كه مورد غيبت واقع شده:
اگر از دنيا رفته يا در جايى سكونت دارد كه به او دسترسى نيست غيبتكننده مىتواند براى حل مشكل خود براى او زياد استغفار كند و مكرر در مكرر از خداوند براى وى طلب آمرزش نمايد. اين استغفارها در نامهى حسنات غيبت شده ثبت مىشود و موجب مىگردد كه در قيامت رضاى او جلب شود و غيبتكننده را مورد عفو و اغماض قرار دهد.