eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5.1هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
متاسفانه واپس زدن هواى نفس و تضعيف قدرت آن، به كار انداختن نيروى خرد، و تقويت حكومتش در كشور تن، كارى است بس دشوار و مشكل. اولياى گرامى اسلام براى آنكه وضع عقل را در مقابل هواى نفس بيان نمايند و پيروان خود را از اين امر مهم آگاه سازند ضمن تشبيهات متعددى اين حقيقت را توضيح داده‏اند. امام صادق (ع) مى‏فرمايد: هواى نفس بيدار است و عقل در خواب. على (ع) فرموده: چه بسا عقلى كه در مقابل هواى نفس فرمانروا و مطاع، اسير و گرفتار است.
بزرگترين عامل وحدت انسانها كلمه ‏ى توحيد و ايمان به خداى يگانه است و معبودهاى متفرقه منشاء تفرقه افكار و در نتيجه، موجب اختلاف و پراكندگى افراد است. به فرموده‏ى حضرت يوسف صديق: اارباب متفرقهون خير ام الله الواحد القهار؟
دعوت به توحيد و يكتاپرستى سخت‏ ترين مراحل ماموريت پيمبران الهى بوده، چه نيل به اين هدف مقدس مستلزم آن است كه عقلهاى خفته بيدار شود، مردم فكر كنند، و بر اثر تعقل به آفريدگار جهان ايمان بياورند و بت‏پرستى را ترك گويند. ولى بيشتر مردم حاضر نبودند از تقليد پدران خود چشم‏پوشى كنند و از تعصب خانوادگى دست بردارند. ابراهيم خليل (ع) براى آنكه قوم خود را متنبه كند و به تعقل وادارشان سازد به آنان فرمود: ما هذه التماثيل التى انتم لها عاكفون؟ اين بتهاى جماد چيست كه عمرى در كنارشان معتكفيد و آنها را مى‏پرستيد؟ به جاى آنكه فكر كنند و به قبح عمل خويش واقف گردند از تقليد كوركورانه‏ى پدران سخن گفتند و بر اساس تعصب جاهلانه كه سرچشمه‏ى آن هواى نفس است پاسخ دادند: قالوا وجدنا آباءنا لها عابدين. ما پدران خود را يافته‏ايم كه اين بتها را پرستش مى‏كردند. ابراهيم (ع) كه از اين پاسخ ضد عقل سخت ناراحت شده بود گفت: لقد كنتم انتم و آباوكم فى ضلال مبين. بيگمان خود شما و پدرانتان همه در گمراهى آشكارا بوده و هستيد. سرانجام ابراهيم (ع) به آنان گفت: اف لكم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون. اف بر شما و بر آنچه كه غير خداوند است مى‏پرستيد، آيا تعقل نمى‏كنيد و انديشه‏ى خويشتن را به كار نمى‏بنديد.
امام سجاد (ع) در قسمت اول سخن خود در پيشگاه الهى گفته بود: «و ضم اهل الفرقه»: بار الها! موفقم بدار تا بين مردم متفرقه و از هم جدا رابطه‏ ى دوستى برقرار نمايم. براى آنكه حضرت زين‏العابدين (ع) به مقصود خويش دست يابد و به اين مهم نايل گردد : بايد مردم را از اطاعت هواى نفس و پيروى از تمايلات ناروا برحذر دارد، آنان را به تعقل و تفكر بخواند تا خوب را از بد و صلاح را از فساد تميز دهند، به صراط سعادت گرايش يابند، و از راههاى انحرافى كه منشاء فساد و تباهى است دورى گزينند. البته انجام چنين كارى بسيار مشكل است ولى امام براى رسيدن به اين مقصود مقدس از سختيها نمى‏هراسد و براى آنكه با توفيق الهى به خواسته‏ى درونى خويشتن جامه‏ى تحقق بپوشاند ناملايمات را تحمل مى‏كند و به قدر توان خود مجاهده مى‏نمايد.
نمى‏دانيم حضرت زين‏العابدين (ع) در راه مبارزه با تفرقه و اختلاف مردم پراكنده چقدر سخن گفته و چه اندازه عملا كوشش نموده است. اما در اينجا به ذكر يك نامه از آن حضرت اشاره مى‏شود: محمد بن مسلم زهرى مردى بود تحصيلكرده و عالم. او قسمت زيادى از قرآن شريف و احاديث رسول گرامى را حافظ بود و از فقه اسلام نيز آگاهى داشت. بدبختانه حب رياست و دنياطلبى وى را به دربار بنى‏مروان، طاغوتهاى زمان، كشاند و هشام بن عبدالملك كه يكى از مروانيان بود او را معلم فرزندان خود قرار داد. كتب رجال در ترجمه حال وى مطالب متفاوت نوشته‏اند و بعضى گفته‏اند او از راه على (ع) و فرزندان معصومش منحرف گرديد و به باطل گرايش يافت، تمايلش به آل مروان موجب شد كه عده‏ى زيادى از مردم حتى افراد درس خوانده گمراه شدند و بر اثر تمايل او به آل مروان به راه خلفاى جور كشيده شدند و در نتيجه بين آنان و دوستداران اهل‏بيت شكاف و خلاف به وجود آمد. امام سجاد (ع) كه از انحراف منحرفين و اختلافى كه بين آنان با رهروان صراط مستقيم پديد آمده بود رنج مى‏برد، نامه‏اى به محمد بن مسلم زهرى نوشت، خطاهاى او را تذكر داد، مسئوليتش را در پيشگاه بارى‏تعالى خاطرنشان نمود و از او خواست كه در وضع خود بينديشد، از راه باطلى كه در پيش گرفته بازگردد و به پاكان و صلحا بپيوندد. اگر نامه‏ى امام در وى اثر بگذارد، او را به خود آورد و از راهى كه در پيش گرفته بازگردد نه تنها خودش از عذاب الهى رهايى مى‏يابد بلكه گمراه‏شدگان و كسانى كه به پيروى از او از پاكان و نيكان جدا شده‏اند به خود مى‏آيند، از گمراهان فاصله مى‏گيرند، به اهل حق مى‏پيوندند و تفرقه اى كه از اين راه بين عده‏اى از مسلمانان پديد آمده است برطرف مى‏گردد. در اينجا چند قطعه از نامه‏ ى امام سجاد (ع) و ترجمه‏ ى آن به عرض شما مى‏رسم . *حضرت در اول نامه‏ ى خود نوشته است: كفانا الله و اياك من الفتن و رحمك من النار فقد اصبحت بحال ينبغى لمن عرفك بها ان يرحمك فقد اثقلتك نعم الله بما اصح من بدنك و اطال من عمرك و قامت عليك حجج الله بما حملك من كتابه و فقهك فيه من دينه و عرفك من سنه نبيه محمد صلى الله عليه و آله. خداوند ما را و تو را از فتنه‏ ها و آزمايشها كفايت فرمايد و از آتش خود مورد رحمت قرار دهد ، در حالتى صبح نموده ‏اى كه شايسته است آن كس كه تو را به آن حال مى‏شناسد رحمت نمايد. نعمتهاى خداوند بر دوشت بار سنگينى گذارده است از اينكه بدنت را سالم داشته، عمرت را طولانى نموده، حجتهاى خداوند را بر تو اقامه كرده، قسمتى از كتاب او را به حفظت سپرده، در دين فقيهت ساخته و تو را از سنت حضرت محمد صلى الله عليه و آله آگاه نموده است. *در قطعه‏ى ديگر نامه نوشته است: و اعلم ان ادنى ما كتمت و اخف ما احتملت ان آنست وحشه الظالم و سهلت له طريق الغى بدنوك منه حين دنوت و اجابتك له حين دعيت فما اخوفنى ان تكون تبوء باثمك غدا مع الخونه و ان تسال عما اخذت باعانتك على ظلم الظلمه. بدان! كمترين امرى كه نهان داشته ‏اى و خفيف ترين مسئوليتى را كه به عهده گرفته‏ اى اين است كه وحشت ظالم را از ستمكارى به انس مبدل ساخته‏اى و راه تعدى و تجاوز را بر وى هموار نموده‏اى و منشاء اين نارواييها آن بود كه تو به خليفه‏ى جور نزديك شدى و اجابتش نمودى موقعى كه خوانده شدى. آنچه مايه‏ى نگرانيم گرديده اين است كه در قيامت علاوه بر گناهان خودت، گرفتار گناهان خيانتكاران باشى و از اينكه به ظلم ظالم اعانت نمودى مورد مواخذه و مسئوليت قرار گيرى. *در قطعه‏ى ديگر نامه‏ى امام سجاد (ع) آمده است: او ليس بدعائه اياك حين دعاك جعلوك قطبا اداروا بك رحى مظالمهم و جسرا يعبرون عليك الى بلاياهم و سلما الى ضلالتهم، داعيا الى غيهم، سالكا سبيلهم، يدخلون بك الشك على العلماء و يقتادون بك قلوب الجهال اليهم. آيا نه اين است كه با خواندنت تو را قطبى قرار دادند تا آسياب ظلمهاى خويش را به گردش درآورند. تو را چون پلى ساختند تا با عبور از تو به بلاياى مورد نظرشان برسند، تو را چون نردبانى بپا داشتند تا به ظلمهايى كه مى‏خواهند دست يابند، تو را دعوت‏كننده به گمراهى خود و طى‏كننده‏ى راه خويش قرار دادند، به وسيله‏ى تو در قلوب درس‏خوانده‏ها شك و ترديد وارد نمودند و به وسيله‏ى تو دلهاى جهال به آنان اقتدا كردند. *در قطعه‏ى ديگر نامه‏ى امام سجاد (ع) آمده است: و لا تحسب انى اردت توبيخك و تعنيفك و تعييرك، لكنى اردت ان ينعش الله تعالى ما قد فات من رايك و يرد اليك ما عزب من دينك و ذكرت قول الله تعالى فى كتابه: و ذكر فان الذكرى تنفع المومنين.
گمان مبر كه من از گفته‏هايم قصد توبيخ و سرزنش و ملامت تو را داشته‏ام، بلكه مى‏خواستم موجباتى فراهم آيد كه خداوند فوت ‏شده‏هاى رايت را جبران نمايد و آنچه از دينت دور افتاده به تو برگرداند، به ياد فرموده‏ى خدا در كتاب مجيد افتادم كه به پيمبر دستور داده: به ياد مردم بياور كه يادآورى و تذكر ، براى اهل ايمان مفيد و ثمربخش است. *حضرت در اواخر نامه نوشته است: اما بعد، فاعرض عن كل ما انت فيه حتى تلحق بالصالحين الذين دفنوا فى اسمالهم لا صقه بطونهم بظهورهم ليس بينهم و بين الله حجاب و لا تفتنهم الدنيا و لا يفتنون بها. از آنچه در آن هستى اعراض كن و روى گردان تا به افراد صالح و نيكوكار ملحق شوى، آنان كه در لباس كهنه‏ى خود به خاك سپرده شده‏اند، شكمشان به پشتشان چسبيده بود، بين آنان و خداوند پرده‏اى وجود نداشت، نه دنيا توانست آنان را گمراه نمايد و نه خودشان بر اثر جاذبه‏ ى دنيا گرايش يافتند.
امام سجاد (ع) در قسمت اول كلام خود: «و ضم اهل الفرقه»، از پيشگاه خداوند درخواست توفيق مى‏كند كه براى حفظ عدل اجتماعى تا جايى كه ممكن است با پراكندگى و اختلاف مبارزه كند و نامه‏اى را كه براى زهرى مرقوم فرموده نمونه‏اى از مبارزه‏ى اساسى آن حضرت با اختلاف و پراكندگى است. در قسمت دوم كلام خود از پيشگاه خداوند درخواست مى‏كند: و اصلاح ذات‏البين: بار الها! موفقم بدار تا اختلاف دوستان، برادران، خانواده‏ها را از ميان بردارم و بين آنان ، صلح و سازش برقرار نمايم.
يكى از اعمال بسيار مقدس و شريف در آيين اسلام و ‏ و پايان دادن به اختلاف دو يا چند نفر مسلمان است. رسول اكرم (ص) فرموده: آيا به شما خبر ندهم به چيزى كه درجه‏ ى آن برتر و بالاتر از نماز و روزه و صدقه است؟ آن اصلاح ذات‏البين است. امام صادق (ع) فرموده: صدقه‏اى كه خداوند آن را دوست دارد اصلاح بين مردم است زمانى كه به فساد گراييده‏اند و نزديك نمودن آنان به هم است زمانى كه از يكدگر دورى گزيده‏اند.
علل و عوامل متعددى مى‏تواند مايه ‏ى اختلاف شود و دو نفر را از هم جدا كند. گاهى جدايى بر اثر عدم رعايت حدود و حقوق اخلاقى دوستان است و گاهى منشاء اختلاف، امر مالى است، و گاه عوامل ديگر. كسى كه مى‏خواهد اصلاح ذات‏البين نمايد بايد بكوشد كه ماده‏ ى اختلاف را از ميان بردارد و ائمه ‏ى معصومين عليهم‏السلام اين مهم را به هر شكلى كه بود بين اصحاب و دوستان خويش حل مى‏كردند. ابوحنيفه كه عهده‏دار امور حاج بود مى‏گويد: مفضل بر ما گذر كرد در حالى كه من با يكى از بستگانم در ميراثى مشاجره مى‏كرديم. او ساعتى توقف كرد، سپس به ما گفت: برويم منزل. با او به منزلش رفتيم. اختلاف ما را با چهارصد درهم حل نمود و آن مبلغ را از خود پرداخت كرد و اختلاف حل شد. سپس گفت: اين مبلغ از مال من نيست، امام صادق (ع) به من امر فرموده هر وقت ديدى دو نفر از دوستان ما در چيزى نزاع دارند آنها را اصلاح ده و از مال من پرداخت كن و اين پول از امام صادق (ع) بود كه به شما دادم.
نكته‏اى كه لازم است در بحث اصلاح ذات‏البين مورد توجه قرار گيرد اين است كه در بعضى از روايات كلمه‏ ى «اصلاح» به كار برده شده و در كلام امام سجاد (ع) نيز در قطعه‏ ى دعاى مورد بحث امروز و اصلاح ذات‏البين آمده است، ولى در بعضى از روايات به جاى كلمه‏ى «اصلاح» كلمه‏ى «صلاح» به كار رفته است. على (ع) در وصيتنامه‏ ى خود به دو فرزند بزرگوارش فرموده: اوصيكما و جميع ولدى و اهلى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم امركم و صلاح ذات بينكم، فانى سمعت جد كما صلى الله عليه و آله و سلم يقول: صلاح ذات البين افضل من عامه الصلاه و الصيام. به شما دو نفر و به جميع فرزندانم و خانواده‏ام و تمام كسانى كه وصيتنامه‏ى من به آنها برسد سفارش مى‏كنم به تقوى و نظم امورتان و صلاح بين خودتان چه از رسول گرامى (ص) شنيدم كه فرمود: صلاح ذات‏البين افضل و برتر است از عموم نمازها و روزه‏ها. عن على عليه‏السلام قال: من كمال السعاده السعى فى صلاح الجمهور. على (ع) فرموده: از كمال سعادت آدمى سعى و كوشش در صلاح امور اجتماع است.
نتيجه‏ ى صلاح و اصلاح تحكيم روابط مسلمين و تقويت علائق آنان نسبت به يكديگر است با اين تفاوت كه در زمينه‏ى «صلاح» وجود اختلاف و تفرقه لازم نيست ولى «اصلاح» در موردى گفته مى‏شود كه اختلاف و جدائى آمده باشد همانطور كه امام صادق (ع) در حديثى كه ذكر شد فرموده: اصلاح بين مردم در وقتى كه دچار فساد شده باشند و نزديك كردن آنان به يكديگر موقعى كه از هم دورى گزيده باشند.
مى‏توان گفت فرق «صلاح» و «اصلاح» در سلامت معنوى جامعه همانند تفاوت «پيشگيرى» و «درمان» است در طب و حفظ سلامت بدن مردم، متخصصين بهداشت شرايط محيط زندگى مردم را به گونه‏اى پايه‏گذارى مى‏كنند كه افراد جامعه بيمار نشوند و مرض در وجودشان راه نيابد، اما اگر كسانى از پيشگيرى بهره نبردند و به بيمارى مبتلا شدند طبيب متخصص آنان را درمان مى‏نمايد و بدنشان را دوباره از نعمت سلامت برخوردار مى‏سازد. خيرخواهانى كه در صلاح افراد يا جامعه مى‏كوشند همانند متخصصين بهداشت از بيمارى تفرقه و پراكندگى جلوگيرى مى‏كنند و نمى‏گذارند محيط اسلامى گرفتار اختلاف و جدايى گردد، اما كسانى كه در اصلاح بين مردم مى‏كوشند همانند پزشكان درمان‏كننده‏اند كه مرض پديد آمده را علاج مى‏كنند و مريض را از خطر مى‏رهانند.