#دعا_بیستم_9
و ان اشكر الحسنه و اغضى عن السيئه.
امام سجاد عليهالسلام در پيشگاه خداوند عرض مىكند:
بار الها! به من توفيق عنايت فرما كه
خوبيها را شكرگزار باشم
و از بديها چشمپوشى نمايم.
یکبار از بزرگی شنیدم که فرمود،روایتی هست که آیهٔ«ربنا آتنافی الدنیا حسنة وفی الاخرة حسنة» راتفسیر میکند؛منظور از«حسنه» خداوند است.یعنی خداوندا در دنیا وآخرت خودت را به من بده.(از خدا، خدا خواستن)از آن به بعد ،همواره دعایم همین است؛خدایا کاری کن در دنیا با تو باشم،درآخرت باتوباشم،همه جای زندگیم توباشی،روزنه ای برای غیر خودت دروجودم نگذار....
بااین عبارت دعای مکارم الاخلاق ،ازخداوند می خواهم شکرگزار این نعمت باشم،اینجا هم حسنه ،خداوند وغیر او سیئه است.
شکر این «حسنه»یعنی، از تو،تورا خواستن، وچشم پوشی ازغیرتو.
یاری ام کن....
...اللهم فرغ قلبی لمحبتک واشغله بذکرک....
خدایا قلبم را از محبت خود لبریز کن وآن را به ذکر خود مشغول دار....
#دعا_بیست_یکم_10
معناى شكر :
الشكر ثلاثه اضرب: شكر القلب و هو تصور النعمه، و شكر اللسان و هو الثناء على المنعم، و شكر سائر الجوارح و هو مكافاه النعمه بقدر استحقاقه.
راغب مىگويد شكر سه گونه است: يكى شكر قلب است و آن تصور نعمت است، آن ديگر شكر زبان است و آن ثنا گفتن و حمد نمودن منعم است، و سوم شكر جوارح و آن به كار بردن عضو است در استفاده از نعمت.
شكر قلب، يعنى تصور نعمت، مهمتر از شكر زبان و شكر جوارح است، زيرا قلب كانون اراده و مركز تصميم است، زبان و ديگر جوارح به فرمان مركز فرماندهى است. وقتى آدمى در دل باور داشته باشد كه هر چه نعمت در اختيار اوست از خداوند است، طبعا زبان و جوارح تحت تاثير شكر قلب قرار دارند و انسان با تمام وجود شكرگزار خدا خواهد بود.
امام صادق (ع) فرموده: كسى كه خداوند به وى نعمتى را عطا مىفرمايد و دل او عارف است كه آن نعمت عطيهى الهى است، با همان معرفت قلبى شكر نعمت را به جاى آورده است.
روايت شده كه حضرت موسى بن عمران در #مناجات خود به پيشگاه خداوند عرض كرد:
بار الها! آدم را به دست خودت آفريدى، در بهشت خودت او را جاى دادى، حوا را به همسريش گزيدى، او چگونه ترا شكر نمود؟
خداوند فرمود: آدم دانست كه همهى آن نعمتها از من است و او با اين معرفت، شكر مرا به جاى آورد.
كسى كه در دل باور دارد تمام نعمتها از خداوند است و با اين باور عاليترين شكر را به جاى آورده و اداى وظيفه ى قلبى را نموده است،
او بايد مراقبت نمايد كه در مقام عمل نيز شكرگزار نعمتهاى الهى باشد و هر نعمت در جائى صرف شود كه مرضى صاحب نعمت است، يعنى با هيچ يك از عطاياى الهى مرتكب گناه نشود، خواه آن عطايا جوارح و اعضاى بدن باشد كه به اختيار ارادهى او به كار مىرود و خواه نعمتهاى خارج از وجود انسان باشد، مانند مال، مقام، محبوبيت، نفوذ كلام، و ديگر نعمتهايى از اين قبيل، و شكر جامع، به كار بردن نعمت بر وفق رضاى الهى و اجتناب از گناهان است.
امام صادق (ع) فرمود: شكر نعمتها پرهيز از گناهان است و شكر تمام و كامل اين است كه بندهى خدا بگويد: الحمد لله رب العالمين.- بنابراين اگر انسانى با دست و زبانش، با قلم و قدمش، با مال و ثروتش، و با جاه و مقامش اعمالى را انجام دهد كه مرضى خدا باشد، او با عمل پاك و منزه خود شكر نعمت را به جاى آورده است، و اگر با يكى از آن نعمتها مرتكب گناه گردد ، با آن عمل كفران نعمت نموده است. شكر نعمت دست، رفع نيازهاى زندگى يا دست افتاده گرفتن است و كفران نعمت دست، دزدى كردن و يا بر سر مظلوم كوبيدن است. شكر نعمت مقام، حمايت مظلوم و كوتاه كردن دست ظالم است، و كفران نعمت مقام، بىاعتنايى به ضعفا و يارى كردن به ستمكاران و زورگويان است.
على (ع) با نظاميان خود به منزل ذىقار رسيد، در آنجا توقف نمود. امام (ع) نعلين پارهى خود را تعمير مىنمود. عبدالله بن عباس به حضورش آمد. به وى فرمود: قيمت نعلين من چيست؟ عرض كرد: قيمتى ندارد:
فرمود: قسم به خدا اين نعلين بى ارزش نزد من محبوبتر است از حكومت بر شما، مگر آنكه بتوانم از سنگر حكومت استفادهى معنوى و الهى بنمايم، حقى را بر پا دارم يا باطلى را دفع نمايم.
شكر نعمت در پيشگاه خداوند اجر عبادت دارد و صاحبان نعمت با انجام اين وظيفهى مقدس از پاداش بزرگ خداوند برخوردار مىگردند و اين بشارت ضمن روايتى از رسول گرامى (ص) به شكرگزاران اعلام گرديده است:
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده است: آن كس كه غذا مىخورد و سپاسگزار خداوند است، اجر او همانند پاداش كسى است كه براى خدا و به منظور نيل به ثواب الهى روزه گرفته است، كسى كه سالم است و خدا را بر نعمت سلامت شكر مىكند، اجر او همانند اجر بيمار باايمانى است كه براى خداوند در بيمارى صبر مىكند، كسى كه از نعمت خداوند برخوردار است و به دگران اعطا مىنمايد، اجر او همانند اجر تهيدست محرومى است كه براى خدا قانع است و مضيقهى زندگى را تحمل مىنمايد.
گاهى دنيا به كام افراد گناهكار مىگردد و پى در پى از نعمتهاى گوناگون برخوردار مىشوند و تراكم نعمتها را براى خود سعادت مىپندارند، غافل از آنكه آن نعمتها غفلتشان را افزايش مىدهد و با گذراندن ايام حيات گناهآلودشان، منازل سقوط را تدريجا مىپيمايند.
قرآن کریم فرموده:
و الذين كذبوا بآياتنا سنستدرجهم من حيث لا يعلمون.
كسانى كه آيات ما را تكذيب مىكنند، آنان را به نعمتهاى خود متنعم مىسازيم و همان نعمتها مايهى افزايش غفلتشان مىشود و بدون اينكه خودشان بدانند مدارج هلاكت و تباهى را مىپيمايند.
از امام صادق (ع) دربارهى اين آيه سئوال شد، فرمود: او بندهاى است كه گناه مىكند و نعمت بر وى تجديد مىشود و همان تجديد نعمت، او را غافل مىكند و از استغفارش بازمىدارد.
سنان بن طريف مىگويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: من خائفم از اينكه مستدرج باشم. فرمود: براى چه؟ گفتم از خدا خواستم به من خانهاى بدهد خانه داد، خواستم به من هزار درهم بدهد هزار درهم داد، خواستم به من خادمى بدهد خادم داد. فرمود: در اجابت اين درخواستها چه مىگويى؟ عرض كرد مىگويم: الحمدلله. فرمود: عطيهى حمدت از آن نعمتهايى كه به تو عطا شده برتر و بالاتر است.- يعنى با توجه به حضرت حق و حمد بارى تعالى تو از مستدرجان نيستى، از خدا غفلت ندارى، و به حساب آن گروه گناهكار و غافل نمىآيى.
جهانى كه در آن زيست مىكنيم عالم وسايل و اسباب است و براى پيدايش هر موجودى در نظام آفرينش راه و مجراى خاصى مقرر گرديده كه بايد از آن راه و بدان وسيله جامه ى تحقق بپوشد و به وجود آيد.
نعمتهاى حضرت بارى تعالى نيز از مجارى و طرقى كه قضاى الهى بر آن تعلق گرفته است به مردم مىرسد، با اين تفاوت كه مجراى بعضى از نعمتها فقط علل تكوينى و شرايط خاصى است كه در نظام خلقت مقرر گرديده و دست انسان در پيدايش آنها مداخله ندارد،
مانند نعمت آفتاب و تابش نور آن كه حيات انسانى و حيات نبات و حيوان وابسته به آن است و نعمتهاى بسيارى از اين جرم بزرگ كيهانى عايد بشر مىگردد
و همچنين نعمت باران كه بر اثر تبخير آب، توليد ابر و شرايط جوى باران مىبارد و آدمى از وجود آب كه مايهى حيات او و ديگر موجودات زنده است بهرهمند مىشود.
براى اداى شكر اين قبيل نعمتها بايد حضرت آفريدگار را كه معطى نعمت است در دل و زبان حمد نمود و از پيشگاه مقدسش درخواست ادامه ى نعمت داشت.
بعضى از نعمتهاست كه مجارى اعطاى آنها كسانى از افراد بشرند و به شكلهاى مختلف آن نعمتها به وسيله ى آنان به ما مىرسد.
در اين قبيل موارد شرع مقدس دستور داده كه علاوه بر شكر خداوند كه خالق و معطى اصل نعمت است بايد راه وصول به آن نعمت را كه انسانها هستند شكر نمود و مراتب حق شناسى را در مقابل آنان ابراز داشت.
حضرت على بن الحسين عليهماالسلام در اين باره فرموده است:
و اما حق ذى المعروف عليك فان تشكره و تذكر معروفه و تنشر له المقاله الحسنه و تخلص له الدعاء فيما بينك و بين الله سبحانه فانك اذا فعلت ذلك كنت قد شكرته سرا و علانيه ثم ان امكن مكافاته بالفعل كافاته و الا كنت مرصدا له موطنا نفسك عليها.
در #رساله_حقوق امام سجاد (ع) چنين آمده است: اما حق كسى كه درباره ات معروفى را انجام نموده و به تو نعمتى داده اين است كه او را شكر نمايى و خوبى او را در ياد داشته باشى و آن را بگويى و نشر دهى و دربارهى او بين خود و خداوند دعا نمايى و اگر چنين كردى شكر او را در نهان و آشكار بجا آوردهاى، سپس اگر مىتوانى نعمت او را تلافى كن و اگر قدرت ندارى و نمىتوانى منتظر فرصت باش و دل را براى تلافى كردن آن نعمت آماده و مهيا ساز.
در اسلام، شكر كسى كه واسطه ى وصول نعمت به ما باشد بسيار مهم شناخته شده و در كنار شكر خداوند كه صاحب نعمت است بايد واسطه ى وصول نعمت را نيز شكر نمود و حق خدمت او را بجا آورد
قال على بن موسى الرضا عليهماالسلام : من لم يشكر المنعم من المخلوقين لم يشكر الله عز و جل.
حضرت على بن موسى الرضا عليهماالسلام فرموده: كسى كه شكر نعمت مخلوق خدا را ادا نكند شكر خداوند خالق را ادا ننموده و بجا نياورده است.
نعمت حيات و قوايى كه براى ادامه آن لازم است بزرگترين نعمت خداوند براى ماست و بايد شكر اين نعمت بزرگ را بجا آوريم.
ولى مىدانيم كه اين نعمت گرانقدر به وسيله ى #پدر و #مادر به ما اعطا شده است و اگر آن دو نمىبودند ما به وجود نمىآمديم.
بنابراين طبق دستور اسلام، وظيفه داريم در نعمت زندگى، خداوند را شكرگزار باشيم و همچنين پدر و مادر را كه مجراى اين فيض بزرگ بودهاند شكر نمائيم.
خداوند در قرآن شريف به انسان توصيه نموده است:
ان اشكرلى و لوالديك.
مرا و پدر و مادرت را شكرگزار باش.
علم نيز فيضى است از طرف بارى تعالى و بايد او را در اعطاى اين نعمت، سپاسگزار باشيم
ولى مىدانيم كه مجراى فيض علم، #معلم است،
اوست كه در مدارج مختلف علمى دست محصل را مىگيرد و قدم به قدم به پيش رويش موفق مىدارد.
بنابراين تمام افراد تحصيل كرده بايد آموزگاران، دبيران، مدرسين و استادان خود را در هر مرتبه و مقامى كه باشند شكر نمايند:
على عليهالسلام فرموده: مهمانت را احترام كن اگر چه او از نظر شخصيت اجتماعى ارزش بزرگ ندارد و همچنين به احترام پدر و معلمت قيام كن و برپا خيز اگر چه فرمانرواى جامعه باشى.
رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: بندهاى را در قيامت به پيشگاه الهى مىآورند و خداوند دربارهى او فرمان عذاب مىدهد. عرض مىكند بار الها! دربارهام امر به دوزخ فرمودى با آنكه من در دنيا مسلمان و قارى قرآن بودم. خداوند مىفرمايد: بندهى من! نعمتهايى را به تو دادم و شكر آنها را بجاى نياوردى. عرض مىكند: بار الها! فلان نعمت را دادى تو را شكر كردم، فلان نعمت را دادى تو را شكر نمودم، يك به يك نعمتها را مىشمرد و از شكرها نام مىبرد. خداوند مىفرمايد: بندهى من! راست مىگويى، جز آنكه كسى را كه من به دست او نعمت خود را به تو رساندم شكر نكردى، و من با خود عهد نمودهام شكر نعمتهايى را كه به بندهاى دادهام نپذيرم تا شكر كند كسى را كه نعمت من توسط او به وى رسيده است.
شكر واسطه ى نعمت علاوه بر اينكه اطاعت از خالق و حقشناسى از مخلوق است، داراى اثر روانى است و شكرگزار، خود از آن اثر منتفع مىگردد.
على (ع) فرموده: آن كس كه به تو نعمت مىدهد و شكرش را ادا مىكنى اگر قلبا از تو راضى باشد، شكرت بر خشنودى و وفايش مىافزايد و اگر بر تو خشمگين باشد، شكر تو موجب صلاح ضمير و عطوفتش مىگردد.
امام سجاد (ع) در در پيشگاه خداوند عرض مىكند:
و ان اشكر الحسنه،
بار الها! موفقم بدار كه خوبى را شكر نمايم.
امام (ع) به گونه اى سخن گفته كه شامل تمام نعمتها مىشود،
خواه نعمتهايى كه آفريدگار بدون واسطه به او اعطا فرموده
و خواه نعمتهايى كه با واسطه ى دست بشر به وى رسيده است.
خلاصه، شكر نعمت به معناى وسيع خود از وظايف قطعى افراد متنعم است
و به صريح قرآن شريف شكر نعمت موجب افزايش آن مىگردد و كفران نعمت، عذاب شديد الهى را در پى دارد.
شكرگزارى در زمينه ى اعطاى نعمت، بجا و صحيح است،
اما اگر كسى بدون دريافت نعمت زبان به شكرت بگشايد مىتوانى عمل او را نوعى اعلام خطر تلقى كنى،
زيرا كسى كه روزى بىحساب تو را شكر مىكند ممكن است روزى بىحساب به ذم و بدگوييت زبان بگشايد
و اين مطلب را حضرت على (ع) در عبارت كوتاهى خاطرنشان فرموده است:
من شكر على غير احسان ذم على غير اساءه.
كسى كه بدون احسان تو را شكر مىگويد، بدون بدى نيز تو را مذمت مىكند.
امام سجاد (ع) در ادامه به پيشگاه خداوند عرض مىكند:
و اغضى عن السيئه:
بار الها! به من توفيق عنايت فرما كه از بديها چشم پوشى نمايم.
يكى از برنامههاى انسان سازى در مكتب آسمانى پيغمبران اين بود كه به پيروان خود درس حسننظر مىدادند، به آنان مىگفتند: جهان و جهانيان را از ديدگاه خوشبينى بنگريد و از #عيب جويى و سوءنظر اجتناب نماييد .
حضرت عيسى بن مريم در رهگذر با حواريون از كنار سگ مرده اى عبور كردند. حواريون از تعفن و بوى بد آن لاشه سخن گفتند، اما حضرت عيسى (ع) فرمود: چقدر دندانهايش سفيد است.
از جملهى صفات حضرت بارى تعالى آشكار نمودن خوبيها و پوشاندن بديها است:
يا من اظهر الجميل و ستر القبيح:
اگر انسانى بتواند اين دو صفت بزرگ را تمرين كند و خويشتن را به آن دو متخلق سازد، او به كامل مطلق يعنى ذات اقدس الهى تشبه يافته است و اميرالمومنين (ع) از اين مزيت و كمال، برخوردار بود:
على (ع) فرمود: اگر مومنى را در حال گناه مشاهده كنم او را با لباس خود مىپوشانم، يا آنكه فرموده است با لباس خودش مىپوشانم.
اولياى گرامى اسلام درباره ى حسنات يا كارهاى خوب و همچنين دربارهى سيئات يا كارهاى بد از ابعاد مختلف سخن گفته و در هر بعدى وظيفه ى اسلامى و انسانى پيروان خود را بيان نموده است.
در جايى كه ديگرى به شما نيكى كند وظيفه ى شما شكرگزارى اوست و اين همان جمله ى اول دعاى امام سجاد (ع) است: و ان اشكر الحسنه.
در جايى كه ديگرى به شما بد كند وظيفه ى كرامت خلق شما چشمپوشى و ناديده گرفتن بدى اوست و اين دستور، همان جمله ى دوم دعاى امام سجاد (ع) است: و ان اغضى عن السيئه.
در جايى كه شما موفق شديد به دگرى احسان نماييد، خداوند را بر اين موفقيت حمد كنيد و شكر او را در كار نيكى كه انجام دادهايد بجاى آوريد.
در جايى كه شما دچار لغزش گرديديد و نسبت به دگرى بد كرديد، استغفار كنيد و از پيشگاه خداوند طلب آمرزش نماييد،
امام صادق (ع): در جايى كه از دگرى به شما نعمتى رسيده آن را همواره به خاطر داشته باشيد و از ياد نبريد، جايى كه شما به دگرى خدمت نمودهايد و به وى نعمتى دادهايد آن را فراموش كنيد مبادا موقعى بر سرش منت بگذاريد و اجر خود را در پيشگاه پروردگار عالم از ميان ببريد
اميرالمومنين (ع): در جايى كه شما به دگرى احسان مىكنيد و او را از عطاى خويش برخوردار مىسازيد، بكوشيد در كيفيت احسان، نكاتى را كه حضرت صادق (ع) ضمن حديثى تذكر داده است رعايت كنيد و بدين وسيله عمل نيك خود را در پيشگاه حضرت بارىتعالى گرانقدر نماييد.
امام صادق (ع) فرموده: صلاح و شايستگى عمل معروف را وابسته به سه چيز مىبينم: كوچك شمردن، پنهان داشتن، و تعجيل در انجام آن. چه وقتى عطاى خود را كوچك شمردى آن را در نظر گيرندهى عطا بزرگ نمودهاى، وقتى خدمت خود را پنهان داشتى نعمت را تتميم و تكميل كردهاى، و چون در انجام خدمت عجله نمايى آن را بر گيرندهى نعمت گوارا ساختهاى.
شكر حسنات
و چشم پوشى از سيئات
داراى فوايد روانى و آثار عملى است ، شكر نعمت مايه ى تشويق منعم است، در وى اثر روحى مىگذارد و او را با علاقه و رغبت بيشترى به خدمات اجتماعى وا مىدارد،
به علاوه، دگران را نيز به راه نيكوكارى سوق مىدهد و بر تعداد خدمتگزاران مىافزايد و در نتيجه، جامعه از تعاون و رفاه بيشترى برخوردار مىگردد.
بر عكس، بى تفاوتى در مقابل احسان و خوددارى از شكر منعم مايه ى دلسردى و ياس مىشود و خدمتگزاران را در ادامهى خدمت بىرغبت مىنمايد.
اثر مفيد تشويق منحصر در شكر منعم و خدمتگزارى اهل احسان نيست، بلكه تشويق مىتواند محصل خردسال و جوان را در رشته ى درس خواندن، كارمند دولت را در وظايف ادارى و نيروهاى مسلح را در دفاع از كشور، بيش از پيش دلگرم نمايد و آنان را با جديت زيادترى در ادامهى كار وادار سازد.
حضرت اميرالمومنين (ع) ضمن عهدنامه ى خود تشويق نظاميان خدمتگزار و نام بردن از خدمات آنان را اكيدا به مالك اشتر، والى مصر، توصيه فرموده:
و واصل فى حسن الثناء عليهم و تعديد ما ابلى ذو و البلاء منهم، فان كثره الذكر لحسن افعالهم تهز الشجاع و تحرض الناكل.
همواره از نظاميان خدمتگزار به نيكى ياد كن و كارهاى بزرگى را كه انجام دادهاند به شمار آور، چه زياد نام بردن از كارهاى نيك آنان افراد شجاع را تحريك مىكند و اشخاص سست را ترغيب مىنمايد و به تحرك و فعاليت وادار مىسازد.
گكفران نعمت :
امام صادق (ع) فرموده : خدا لعنت كند كسى را كه قطع راه معروف مىنمايد و مانع احسان نيكوكار مىگردد، او مردى است حقناشناس، به وى احسان مىشود، نعمت منعم را كفران مىنمايد و بر اثر اين عمل ناروا راه خير را سد مىكند و مانع آن مىگردد كه نيكوكار در مورد شخص دگرى قدم بردارد و كار معروفى را دربارهى او انجام دهد.
چشمپوشى از سيئه مانند شكر حسنه داراى اثر مفيد روانى و اجتماعى است،
شكر حسنه، اهل معروف را در راه خير تشويق مىكند و كسانى را كه اهل معروف نيستند به اين راه سوق مىدهد.
چشمپوشى از سيئه نيز مىتواند زمينه ى كرامت خلق شود و آدمى به سجيه ى عفو و اغماض گرايش يابد و اگر چشمپوشى نشود چه بسا پيگيرى از يك سيئه منشاء سيئات بسيار گردد، مايه ى مشاجره و اختلاف شود، و ممكن است در مواقعى كار مشاجره به مفاسد ندامت بار و غير قابل جبران منتهى گردد.