#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
🔹حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، خود با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید :
《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》
بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند.
من در پشت درب ایستاده بودم و آن ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی!
فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـوَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی
ناگهان #عمر تازیانه را از دست #قنفذ ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازوی من زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.
《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》
سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن راـ که بی گناه بود- سقط کردم.
فَهذِهِ اُمَّةٌ تُصَلِّی عَلَیَّ؟!!
وَ قَد تَبَرَّاَ اللهُ وَ رَسُولُهُ مِنهُم، وَ تَبَرَّاتُ مِنهُم
آیا این ها مردمانی هستند که می خواستند بر جنازه ی من نماز بخوانند؟!!
در حالی كه خداوند و فرستاده ی او از آنان بيزاری جسته اند، من نيز از آنان برائت می جويم.
📚بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
🔹حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، خود با وضعیت وخیم جسمی، درد بازو، صورت کبود شده، پهلو شکسته، چشمان کم سو، بدنی که دچار سوختگی شده و قلبی شکسته و پُر از غم، ماجرای هجوم و لطمات و صدمات وارده را، این گونه بیان می فرماید :
《..فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا، فَوَقَفتُ بِعِضادَةِ البابِ وَ ناشَدتُهُم بِاللهِ وَ بِأبِی أن یَکُفُّوا عَنّا وَ یَنصُرُونا》
بر درب خانه ی ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند تا خانه و ما را آتش بزنند.
من در پشت درب ایستاده بودم و آن ها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.
《فَأخَذَ عُمَرُ السَّوطَ مِن یَدِ قُنفُذٍ ـ مَولی أبِی بَکرٍـ فَضَرَبَ بِهِ عَضُدِی!
فَالتَوی السَوطُ عَلی عَضُدِی، حَتّی صارَ کَالدُملُجِ وَ رَکَلَ البابَ بِرِجلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَّ ـوَ أنا حامِلٌ ـ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》
ناگهان #عمر تازیانه را از دست #قنفذ ـ غلام ابوبکر ـ گرفت و با آن به بازوی من زد.
در این هنگام تازیانه دور بازوی من پیچید، به گونه ای که دور تا دور بازویم وَرَم کرد و مثل بازو بند شد و با پایش به درب لگد زد و درب را به روی من به عقب فشار داد و باز کرد ـ و من در آن هنگام باردار بودم ـ پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.
《فَضَرَبَنِی بِیَدِهِ حَتّی انتَثَرَ قُرطِی مِن اُذُنِی وَ جائَنِی المَخاضُ فَأسقَطتُ مُحْسِناً قَتِیلاً بِغَیرِ جُرمٍ!》
سپس عُمَر چنان به صورتم سيلی زد به طوری که گوشواره هایم تکّه تکّه شده از گوشم جدا شدند و درد زایمان به سراغم آمد و مُحسن راـ که بی گناه بود- سقط کردم.
📚بحارالأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۹
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
🔹 #عمر بن خطاب در طی نامه ای که به معاویه می نویسد، در آن نامه، جریان یورش وحشیانه خود و مهاجمین را به خانه امیرالمومنین(سلام الله علیه) و جسارت به حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) شرح می دهد.
عمر می گوید :
بعد از سخنانی که آن روز بین من و فاطمه(سلام الله علیها) زده شد، من خانه و اهلش را تهدید به آتش زدن کردم و گفتم :
《إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ》
اگر علی(سلام الله علیه) از خانه خارج نشود، چوب و هیزم فراوانی خواهم آورد و خانه و اهلش را به وسیلۀ آن می سوزانم یا آنکه علی(سلام الله علیه) برای بیعت به مسجد بیاید.
در این هنگام تازیانه را از دست قنفذ گرفتم و به خالد بن ولید گفتم :
《أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا》
تو و همراهانت به سرعت بروید و هیزم جمع کنید تا آن هیزمها را آتش بزنم.
آنگاه فاطمه(سلام الله علیها) از پشت در به من گفت :
《يَا عَدُوَّ اللَّهِ! وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ! وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ!
فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا》
ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا(صلی الله علیه واله) و دشمن امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)!
پس فاطمه(سلام الله علیها) دست خود را بر درب خانه گذاشت تا مرا از باز کردن درب، منع کند.
به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(سلام الله علیه) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد(صلی الله علیه واله) و سحرش افتادم؛ پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد.
در این هنگام فاطمه(سلام الله علیها) ناله زنان گفت :
《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
ای پدرم! ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله)!
این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
آه ای #فضه ! مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد.
《وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》
صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم.
در را باز کردم و داخل شدم، به من چنان رو کرد که چشم هایم تاریک شد.
از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشوارهها پاره شد و به زمین ریخت.
در این هنگام علی(سلام الله علیه) از خانه بیرون آمد. همین که چشمم به او افتاد، به سرعت از خانه خارج شده و فرار کردم به خالد و #قنفذ و همراهانشان گفتم : از گرفتاری بزرگی رها شدم.
📚بحار الأنوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
🔹ابان بن ابى عيّاش از سُليم بن قيس نقل می كند كه گفت :
نزد عبدالله بن عباس در خانه اش بودم، و گروهى از پيروان على(سلام الله علیه) با ما بودند، ابن عباس براى ما سخن مى گفت.
از جمله ماجرای هجوم را برای ما بازگو کرد.
او گفت :
《يَا إِخْوَتِي! تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله)، فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّى ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَى : يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ! افْتَحِ الْبَابَ!》
اى برادران! بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) #عمر به درب خانه حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) آمد و بر در كوبيد و فرياد زد : اى پسر ابوطالب! در را باز كن!
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) فرمود :
《يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَ لَكَ لَا تَدَعُنَا وَ مَا نَحْنُ فِيهِ!》
اى عمر! ما را به تو چه کار؟! ما را در مصيبتمان هم رها نمى كنى؟
عمر گفت :
《افْتَحِي الْبَابَ وَ إِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْكُمْ!》
در را باز كن وگر نه آن را بر سر شما به آتش مى كشيم.
حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) فرمود :
《يَا عُمَرُ! أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَى بَيْتِي وَ تَهْجُمُ عَلَى دَارِي؟》
اى عمر! از خدا نمى ترسى كه به سرايم درآمدى و به خانه ام يورش آوردى؟!
《فَأَبَى أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ ثُمَّ دَفَعَهُ عُمَر》
عمر برنگشت، سپس آتش خواست، و درب خانه را آتش زد و در آتش گرفت.(۱)
عمر هیزم ها را شعله ور می ساخت و خالد بن ولید، #مغیره و ابوعبیده بن جراح و #قنفذ هم در حال جمع آوری هیزم بودند.
و با شعله گرفتن هیزم ها آتش به در خانه سرایت کرد و دود وارد خانه شد، در حالی که حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) پشت در نشسته بود!
در این حال، قنفذ سعی می کرد در را باز کند تا به داخل خانه هجوم بیاورند.
حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) برخاست و دو دست خود را بر دو طرف چهار چوب در گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد.
کم کم آتش به سوی در خانه رسید، در حالی که شعله می کشید و حرارت آن بر بدن و صورت حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) می خورد.
در آن لحظه ناگهان عمر چنان با لگد به در نیم سوخته زد که درب خانه باز شد.
پیش از آنکه حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) بتواند خود را کنار بکشد، در با تمام سنگینی بر آن حضرت(سلاماللهعلیها) برخورد کرد و حضرت(سلاماللهعلیها) بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن حضرت(سلاماللهعلیها) آسیب رسید.
در این هنگام حضرت(سلاماللهعلیها) بر روی زمین افتاد و آتش همچنان شعله ورتر می شد و مهاجمین در این هنگام وارد خانه شدند.
فشار در، بر بدن حضرت(سلاماللهعلیها) به حدی بود که در همان لحظه حضرت محسن(سلام الله علیه) در رحم مادر به شهادت رسید.
حضرت(سلاماللهعلیها) در این هنگام صیحه ای زد و ناله زنان فرمود :
《يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله)! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ؟》
ای پدرم! ای رسول خدا(صلی الله علیه وآله)! این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!
سپس ناله زد:
《آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ》
آه ای #فضه ! مرا دریاب! به خدا قسم فرزندی را که در رحم داشتم، کشته شد!(۲)
ابن حجر عسقلانی می نویسد :
《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ فاطِمَةَ(سلاماللهعلیها) حَتَّي أسقَطَت بمُحسِن(سلام الله علیه)》
در این هنگام عمر به فاطمه(سلاماللهعلیها) لگد زد که سبب سقط محسن(سلام الله علیه) گرديد.(۳)
سپس حضرت(سلام الله علیها) عاملین این کار را نفرین کرد.
سپس از زمین برخاست وخود را به زحمت بلند کرد و از شدت جراحات و ضربات، بر دیوار تکیه داد.
عمر خود می گوید :
به طرف در رفتم، او استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
《فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ(سلام الله علیه) وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ》
نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(سلام الله علیه) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم و ناگهان پشت در افتاد.
📚۱)کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۸۶۴
📚۲)بحار الانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
📚۳)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/joinchat/2268332106C5fd4ea9b05
#مصائب_حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها
✅برخی از آنچه در کتب شیعه و اهل سنت درباره لطمات و صدمات وارده بر حضرت در طی حمله مهاجمین به خانه ایشان آمده است، عبارت است از :
1⃣ضرب #تازیانه :👇🏻
🔹بر پهلوها و پشت :
نقل شده است :
▪️《فَمَاتَت وَ آثَارُ السِّیَاطِ بِجَنبِهَا》
🔺حضرت فاطمه(س) از دنیا رفت، در حالی که آثار تازیانه بر پهلوی او بود.(۱)
و در روایتی :
▪️《ضَرَبَ قُنفُذُ فَاطِمَهَ(س) بِالسَّوطِ عَلَی ظَهرِهَا وَ جَنبَیهَا》
🔺 #قنفذ با تازیانه بر دو طرف پهلوی فاطمه(س) زد.(۲)
🔹بر دست :
نقل شده است :
▪️《وَ ضَرَبَ یَدَ الصِّدِّیقَةِ الکُبرَی فَاطِمَةِ(س) بِالسَّوْطِ》
🔺و آن ملعون دست صدیقه کبری(س) را با تازیانه زد.(۳)
✳️در روایتی خود عمر می گوید :
▪️《فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا》
🔺با تازیانه بر دستانش زدم و او از آن ضربه من درد کشید.(۴)
🔹بر بازو :
در روایتی از خود حضرت فاطمه(س) نقل شده است :
▪️《فَالتَوَی السَّوطَ عَلَی عَضُدِی، حَتَّی صَارَ کَالدُّملُجِ》
🔺عُمَر با تازیانه به بازوی من زد و مانند دستبندی سیاه، کبود شد.(۵)
2⃣شکستن شدن پهلو :👇🏻
نقل شده است که :
▪️《وَ کُسِرَت جَنبُهَا》
🔺و پهلویش شکسته شده است.(۶)
در روایتی دیگر :
▪️《فَدَفَعَها فَکَسَرَ ضِلعَاً مِن جَنبِها》
🔺 #قنفذ بانو را به سمتی از خانهاش پرت کرد و استخوان دنده پهلویش را شکست.(۷)
3⃣لگد خوردن :👇🏻
نقل شده است :
▪️《إنَّ عُمَرَ رَفَسَ (بِرِجلِهِ) فَاطِمَةَ(س) حَتَّی أسْقَطَتْ بِمُحْسِنٍ(ع)》
🔺عُمر لگدی بر فاطمه(س) زد، در نتیجه، فاطمه(س) فرزندی که در رحم داشت، سقط شد.(۸)
در روایتی دیگر :
▪️《لَکَزَهَا قُنفُذُ》
🔺 #قنفذ با لگد به سینه فاطمه زهرا(س) زد.(۹)
4⃣ضربه با غلاف شمشیر :👇🏻
نقل شده است :
▪️《فَرَفَعَ عُمَرُ السَّیفَ وَ هُوَ فِی غِمدِهِ فَوَجَاَ بِهِ جَنبَهَا》
🔺سپس عمر شمشير را بلند کرد، در حالی که در غلاف بود، پهلو های فاطمه(س) را مجروح ساخت.(۱۰)
5⃣فشار بین در و دیوار :👇🏻
نقل شده است :
▪️《وَ ضَغَطُوا سَیِّدَةَ النِّسَاءِ بِالبَابِ》
🔺سرور زنان را با درب مورد فشار قرار دادند.(۱۱)
در روایتی دیگر :
▪️《ضَغَطَ عُمَرُ لَهَا بَینَ البَابِ وَ الحَائِطِ》
🔺عُمر، فاطمه(س) را بین در و دیوار فشار داد.(۱۲)
در روایتی دیگر :
▪️《أنـَّهُ حَصَرَ فاطِمَةَ(س) فِی الْبابِ حَتّی أسْقَطَتْ مُحْسِناً》
🔺عمر، فاطمه(س) را چنان در میان در فشرد که محسن را سقط کرد.(۱۳)
و در روایتی دیگر :
▪️《عَصَرَ عُمَرُ فَاطِمَةَ(س) خَلفَ البَابِ》
🔺 #عمر ؛ فاطمه(س) را پشت در فشرد.(۱۴)
6⃣سیلی به صورت :👇🏻
نقل شده است :
▪️《لَطَمَ وَجَهَ الزَّکِیَّةِ》
🔺عمر به صورت فاطمه زکیه(س) سیلی زد.(۱۵)
در روایتی، خود عمر می گوید :
▪️《فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ》
🔺از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشوارهها پاره شد و به زمین ریخت.(۱۶)
در روایتی دیگر :
▪️《لَطَمَهَا حَتَّی خَرَّت لِوَجهِهَا وَ جَبِینِهَا》
🔺#عمر با سیلی فاطمه(س) را زد و او با صورت و پیشانی بر زمین آمد.(۱۷)
در روایتی دیگر :
▪️《ثُمَّ لَطَمَهَا فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى قُرْطٍ فِي أُذُنِهَا حِينَ نُقِفَتْ》
🔺سپس عمر، سیلی به صورت ایشان زد، که گویا میبینم که بر اثر سیلی او گوشواره از گوشش بر زمین افتاد.(۱۸)
7⃣زخمی شدن سینه توسط میخ در :👇🏻
نقل شده است :
▪️《وَ نَبَتَ مِسمَارُ البَابِ فِی صَدرِهَا》
🔺میخ در، به سینه فاطمه(س) فرو رفت.(۱۹)
8⃣سوختن صورت :👇🏻
از حضرت فاطمه(س) نقل شده است که :
▪️《وَ فَسَقَطتُ لِوَجهِی وَ النَّارُ تَسعَرُ وَ تَسفَعُ وَجهِی》
🔺پس با صورت بر زمین افتادم، در حالی که آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند.(۲۰)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
😭😭😭😭😭😭😭😭
📚منابع :
۱)الهجوم عبدالزهراء، ص۲۷۹
۲)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰
۳)بحارالانوار مجلسی، ج۵۳، ص۱۴
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۳
۵)الهدایه الکبری خصیبی، ص۱۷۹
۶)نوادر الاخبار فیض کاشانی، ص۱۶۳
۷)الاحتجاج طبرسی، ج۱، ص۸۳
۸)لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج۱، ص۴۰۶
۹)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰
۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۹۷
۱۱)اثبات الوصیه مسعودی، ص۱۴۶
۱۲)الصواعق المحرقه هیثمی، ص۵۱
۱۳)اثبات الهداة حرّ عاملی، ج۳، ص۳۹۸
۱۴)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۴۴
۱۵)بحارالانوار مجلسی، ج۳۱، ص۱۲۶
۱۶)بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴
۱۷)الهجوم عبدالزهراء، ص۳۳۶
۱۸)الاختصاص شیخ مفید، ص۱۸۵
۱۹)الهجوم عبدالزهراء، ص۳۱۷
۲۰)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۵۸۰
#فاطمیه
#محسنیه
#حضرت_فاطمه_س_شهادت
#شکستن_پهلوی_فاطمه_س
#سیلی_زدن_به_فاطمه_س
#دلیل_شهادت_فاطمه_س
#لگد_زدن_به_فاطمه_س
#تازیانه_زدن_عمر
#تازیانه_زدن_قنفذ
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/sahife_fatemieh
✅#بیعت_اجباری
🔹نگاهی دیگر به چگونگی #بیعت_علی_و_حمایت_فاطمه(س)
🔸(فیلسوف محقّق، فیض کاشانی) در کتاب عِلْمُ الْیَقین از کتاب «التهاب نیران الاحزان» دربارهی چگونگی هجوم به خانهی علی (ع) چنین نقل میکند:
🔸عمر، جمعی از بردگان آزاد شده و منافقان را به گرد خود آورد و با آنها به خانهی علی(ع) رهسپار شدند، دیدند در خانه بسته است، فریاد زدند:
🔹«ای علی! از خانه بیرون بیا، زیرا خلیفهی رسول خدا (ص) تو را به حضور میخواند».
حضرت علی (ع) در را باز نکرد، آنها هیزم آوردند و کنار در خانه گذاشتند، و آتش آوردند تا در خانه را بسوزانند، عمر فریاد زد: «سوگند به خدا اگر در را باز نکنید، خانه را به آتش میکشم».
🔸هنگامی که فاطمه (س) فهمید که آنها میخواهند خانهاش را به آتش بکشند، برخاست و در را گشود، جمعیّت بیآنکه مهلت بدهند تا فاطمه (س) خود را بپوشاند در را فشار دادند، فاطمه (س) برای اینکه در برابر نگاه نامحرمان نباشد، به پشت در رفت، عمر در را فشار داد، فاطمه(س) بین فشار در و دیوار قرار گرفت، سپس عمر و همراهان به خانه هجوم بردند، حضرت علی (ع) روی فرش خود نشسته بود، آن قوم آن حضرت را احاطه کردند و اطراف دامن و گریبانش را گرفتند و او را #با_اجبار_به_طرف_مسجد_بردند.
🔸فاطمه (س) به میان جمعیّت آمد و بین آنها و علی (ع) قرار گرفت، و فرمود: 🔸«سوگند به خدا نمیگذارم پسر عمویم را از روی ظلم به سوی مسجد بکشید، وای بر شما چقدر زود به خدا و رسولش خیانت نمودید، و به خانوادهاش ستم کردید، با اینکه رسول خدا(ص) پیروی از ما و دوستی با ما را به شما سفارش کرده بود و فرموده بود که در امور به خاندان من تمسّک کنید، و خداوند فرمود:
🔹قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی القُرْبی.
🔸«ای پیامبر! به مردم بگو از شما پاداش رسالت نمیخواهم جز اینکه با خویشان من دوستی نمائید». (شوری- 23)
روایتکننده میگوید: این گفتار فاطمه (س) باعث شد که بسیاری از مردم متفرّق شدند، عمر با جمعی در آنجا ماندند، عمر به پسر عمویش قُنفذ گفت: 🔸«با تازیانه فاطمه (س) را بزن».
قنفذ با تازیانه به پشت و پهلوی حضرت زهرا (س) زد که آثار آن در بدن زهرا (س) پدیدار شد، و همین ضربت قویترین اثر را در سقط جنین آن حضرت نمود، که ✳️پیامبر (ص) آن جنین را «مُحْسِنْ» نامیده بود، آن قوم، امیر مؤمنان علی (ع) را کشان کشان به سوی مسجد بردند، و در برابر ابوبکر قرار دادند، در همین هنگام فاطمه (س) سراسیمه به مسجد آمد، تا علی (ع) را از دست آنها بگیرد و نجات دهد، ولی نتوانست، از آنجا به سوی قبر پدرش رفت، و با سوز دل و آه جانکاه گریه میکرد و این اشعار را میخواند:
نَفْسِی عَلی زَفَراتِها مَحْبُوسَةٌ
یا لَیْتَها خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَراتِ
لا خَیْرَ بَعْدَکَ فِی الْحَیاةِ وَ انَّما
اَبْکِی مَخافَةَ اَنْ تَطُولَ حَیاتِی
🔹«پدر جان! جانم با آنهمه اندوه و غصّه در سینهام حبس شده است، ای کاش با همان اندوهها از بدنم خارج میشد.
پدر جان! بعد از تو هیچ خیر و نیکی در زندگی نیست، گریه میکنم از بیم آنکه (مبادا) بعد از تو زیاد زنده بمانم».
سپس فرمود:
«پدر جان! دریغ و آه از فراق تو، و ای فغان از جدائی حبیب تو ابوالحسن امیر مؤمنان؛ پدر دو سبط تو حسن و حسین (ع)، آنکس که تو او را در کودکی تربیت کردی، و وقتی که بزرگ شد، او را برادر خود خواندی، و او بزرگترین دوستان و محبوبترین اصحاب تو در حضورت بود، او که از همه در قبول اسلام پیشی گرفت، و به سوی تو هجرت کرد، ای پدر بزرگوار و ای بهترین خلائق!
🔹فَها هُوَ یُساقُ فِی الْاسرِ کَما یُقادُ الْبَعِیرَ.
«اکنون او را اسیرگونه میکشند، چنانکه شتر را میکشند».
سپس نالهی جانسوزی از دل داغدارش برکشید و گفت:
وا مُحَمَّداهُ! وا حَبِیباهُ! وا اَباهُ! وا اَبَا الْقاسِماهُ! وا اَحْمَداهُ، وا قِلَّةَ ناصِراهُ وا غَوْثاهُ، واطُولَ کُرْبَتاهُ، وا حُزْناهُ، وا مُصیبَتاهُ! وا سوءَ صَباحاهُ!!
«فریاد، یا محمّدا، فریاد ای دوست، ای پدر، ای اباالقاسم، ای احمد، آه و فغان از کمی یاور!، و مصیبت و اندوه بسیار، و آه از این روزگار تلخ!!».
✳️فاطمه (س) بعد از این گفتار، صیحه زد و بیهوش به روی زمین افتاد، مردم از گریه او گریستند و صدا به ناله بلند کردند، و مسجد پیامبر (ص) ماتمسرا گردید.
سپس علی (ع) را در پیش ابوبکر متوقّف ساختند، و به او گفتند: دستت را دراز کرده و بیعت کن!!
حضرت علی (ع) فرمود:✳️سوگند به خدا بیعت نمیکنم، زیرا بیعت من به گردن شما ثابت است (شما با من در غدیر خم بیعت کردید و باید بر آن وفادار بمانید).
📘#بیت_الاحزان #شیخ_عباس_قمی(ره)
#حضرت_فاطمه_س_شهادت
#تازیانه_زدن_قنفذ
#هجوم_به_بیت_ولایت
#عمر
#قنفذ
#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/sahife_fatemieh
✅ #تشکر_از_قنفذ
🔹مؤلّف گوید: نیز از #سُلَیم_بن_قیس نقل شده: که عمر بن خطاب در یکسال نصف حقوق همهی کارگزارانش را به عنوان غرامت (و کمبود بودجه و مالیات) برداشت، ولی حقوق #قنفذ را به طور کامل پرداخت، سُلَیم میگوید به مسجد رسول خدا (ص) رفتم گروهی را دیدم در گوشهای نشستهاند، همهی آنها از بنیهاشم بودند، جز #سلمان و #ابوذر و #مقداد و #محمد_بن_ابیبکر و عمر بن ابیسلمه و قیس بن سعد بن عُباده، در این جلسه، عباس (عموی پیامبر) به علی (ع) گفت:
🔸«چرا عمر مانند همهی کارگزارانش، از حقوق «قُنفذ» چیزی نکاست؟!»
🔸حضرت علی (ع) به اطراف خود نگاه کرد و سپس قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد، آنگاه در پاسخ عباس فرمود:
🔹شَکَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوْطِ فَماتَتْ وَ فی عَضُدِها اَثَرهُ کَاَنَّهُ الدُّمْلُجْ.
: «حقوق قفنذ را کم نکرد، تا از او تشکّر نماید بخاطر ضربت تازیانهای که او بر فاطمه (س) نواخته بود، که وقتی فاطمه (س) از دنیا رفت، اثر آن تازیانه در بازوی او وجود داشت و همانند بازوبند، نمایان بود».
--------------------------------------------------
📘 #بیت_الاحزان شیخ عباس قمی(ره)
#قنفذ
#تازیانه_زدن_قنفذ
#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/sahife_fatemieh
ق، ص465؛ طبرسی، 1386 ق، ج1، ص 98 تا 105؛ سید بن طاووس، 1413ق، ص341؛ عاملی، بی تا، ص442 به بعد)
📚[81] (طبرسی، 1386ق، ج1، ص 104)
📚[82] (صدوق، 1403ق، ص465)
📚[83] (طبرسی، الاحتجاج، 1386ق، ج1، ص 98105؛ صدوق، 1403ق، ص 465)
📚[84] (صدوق، 1403ق، ص 465)
▪️ج) بیعت خواهی مجدد ابوبکر از امیرالمؤمنین (ع) و یاری خواهی مجدد حضرت علی (ع) از صحابه
🔹سلیم بن قیس به نقل از سلمان، اولین بیعت خواهی ابوبکر را پس از رفتن امیرمؤمنان (ع) و حضرت صدیقه طاهره (س) به در خانه مهاجر و انصار و هنگام جمع قرآن دانسته است.
از ادامه این نقل، چنین بر می آید که پس از عرضه قرآن توسط امیرالمؤمنین (ع) و به تحریک #عمر، #ابوبکر کسی را برای بیعت خواهی به درِ خانه امام (ع) فرستاد.
✳️فرستاده ابوبکر طی دو نوبت به درِ خانه امام (ع) آمد و پیغام ابوبکر را رساند، اما با پاسخ منفی و قاطع امام (ع) مواجه شد. ازاین رو، غاصبان خلافت آن روز را صبر کردند.
🔸به گفته سلمان، هنگامی که شب فرارسید، امیرالمؤمنین (ع) حضرت فاطمه (س) را بر مرکبی سوار کردند و دست حسنین (ع) را گرفتند و به درِ خانه تمام اصحاب رسول خدا (ص) مراجعه کردند و یاری خواستند، اما باز همان معدود افرادِ طرفدارِ حضرت پاسخ مثبت دادند.[85]
✳️نکته قابل تأمل در این بخش از گزارش سلمان این است که به گفته وی، در این نوبت از یاری خواهی، حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه (س) به در خانه تمام صحابه رفتند، در حالی که در نوبت اول، تنها به در خانه بدریون مراجعه کرده بودند.
🔹در ادامه نقل سلیم از سلمان می خوانیم: امیرالمؤمنین (ع) پس از یاری خواهی و دریافت نکردن پاسخِ مناسب، ملازمِ خانه شدند و این بار نیز مجدداً با تحریکِ عمر، #قنفذ را برای بیعت خواهی به در خانه حضرت فاطمه (س) فرستادند. وی و گروه همراهش طی دو نوبت برای بیعت خواهی به در خانه حضرت فاطمه (س) آمدند، اما پاسخ مثبت دریافت نکردند، و برای سومین نوبت، خودِ عُمَر با هیزم آمد که به فاجعه بزرگ تاریخ منجر شد که در بخش بعد به آن می پردازیم.
🔸اما تاریخ این دو حادثه (بیعت خواهی و یاری خواهی مجدد) چه زمانی بوده است؟ در گزارش سلمان و هیچ گزارش دیگری به تاریخ دقیق این وقایع اشاره نشده است. اما با محاسبه زمان حرکت لشکر اسامه و طول زمان رفت و برگشت آنان، به نظر می رسد
✳️این اقدام قریب 50 روز پس از رحلت رسول خدا (ص) رخ داده باشد.
📚 [85] (سلیم بن قیس، 1405ق، ج2، ص581)
#مظلومیت_علی_ع
#طلب_یاری_از_انصار
#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/sahife_fatemieh
َانَ سَبَبُ وَفَاتِهَا أَنَّ قُنْفُذاً مَوْلَى عُمَرَ لَكَزَهَا بِنَعْلِ السَّیْفِ بِأَمْرِهِ فَأَسْقَطَتْ مُحَسِّناً وَ مَرِضَتْ مِنْ ذَلِكَ مَرَضاً شَدِیداً وَ لَمْ تَدَعْ أَحَداً مِمَّنْ آذَاهَا یَدْخُلُ عَلَیْهَ وَ كَانَ الرَّجُلَانِ مِنْ أَصْحَابِ النَّبِیِّ ص سَأَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ص أَنْ یَشْفَعَ لَهُمَا إِلَیْهَا فَسَأَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَلَمَّا دَخَلَا عَلَیْهَا قَالا لَهَا كَیْفَ أَنْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَتْ بِخَیْرٍ بِحَمْدِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَتْ لَهُمَا مَا سَمِعْتُمَا النَّبِیَّ یَقُولُ فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ قَالا بَلَى قَالَتْ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ آذَیْتُمَانِی قَالَ فَخَرَجَا مِنْ عِنْدِهَا ع وَ هِیَ سَاخِطَةٌ عَلَیْهِمَا قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ رُوِیَ أَنَّهَا قُبِضَتْ لِعَشْرٍ بَقِینَ مِنْ جُمَادَى الْآخِرَةِ وَ قَدْ كَمَلَ عُمُرُهَا یَوْمَ قُبِضَتْ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً وَ خَمْساً وَ ثَمَانِینَ یَوْماً بَعْدَ وَفَاةِ أَبِیهَا فَغَسَلَهَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ لَمْ یَحْضُرْهَا غَیْرُهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ زَیْنَبُ وَ أُمُّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةُ جَارِیَتُهَا وَ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ وَ أَخْرَجَهَا إِلَى الْبَقِیعِ فِی اللَّیْلِ وَ مَعَهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ صَلَّى عَلَیْهَا وَ لَمْ یَعْلَمْ بِهَا وَ لَا حَضَرَ وَفَاتَهَا وَ لَا صَلَّى عَلَیْهَا أَحَدٌ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ غَیْرُهُمْ وَ دَفَنَهَا بِالرَّوْضَةِ وَ عَمَّى مَوْضِعَ قَبْرِهَا وَ أَصْبَحَ الْبَقِیعُ لَیْلَةَ دُفِنَتْ وَ فِیهِ أَرْبَعُونَ قَبْراً جُدُداً وَ إِنَّ الْمُسْلِمِینَ لَمَّا عَلِمُوا وَفَاتَهَا جَاءُوا إِلَى الْبَقِیعِ فَوَجَدُوا فِیهِ أَرْبَعِینَ قَبْراً فَأَشْكَلَ عَلَیْهِمْ قَبْرُهَا مِنْ سَائِرِ الْقُبُورِ فَضَجَّ النَّاسُ وَ لَامَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ قَالُوا لَمْ یُخَلِّفْ نَبِیُّكُمْ فِیكُمْ إِلَّا بِنْتاً وَاحِدَةً تَمُوتُ وَ تُدْفَنُ وَ لَمْ تَحْضُرُوا وَفَاتَهَا وَ الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ لَا تَعْرِفُوا قَبْرَهَا ثُمَّ قَالَ وُلَاةُ الْأَمْرِ مِنْهُمْ هَاتُمْ مِنْ نِسَاءِ الْمُسْلِمِینَ مَنْ یَنْبُشُ هَذِهِ الْقُبُورَ حَتَّى نَجِدَهَا فَنُصَلِّیَ عَلَیْهَا وَ نَزُورَ قَبْرَهَا فَبَلَغَ ذَلِكَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ فَخَرَجَ مُغْضَباً قَدِ احْمَرَّتْ عَیْنَاهُ وَ دَرَّتْ أَوْدَاجُهُ وَ عَلَیْهِ قَبَاهُ الْأَصْفَرُ الَّذِی كَانَ یَلْبَسُهُ فِی كُلِّ كَرِیهَةٍ وَ هُوَ مُتَوَكِّئٌ عَلَى سَیْفِهِ ذِی الْفَقَارِ حَتَّى وَرَدَ الْبَقِیعَ فَسَارَ إِلَى النَّاسِ النَّذِیرُ وَ قَالُوا هَذَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ قَدْ أَقْبَلَ كَمَا تَرَوْنَهُ یُقْسِمُ بِاللَّهِ لَئِنْ حُوِّلَ مِنْ هَذِهِ الْقُبُورِ حَجَرٌ لَیَضَعَنَّ السَّیْفَ عَلَى غَابِرِ الْآخِرِ فَتَلَقَّاهُ عُمَرُ وَ مَنْ مَعَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ قَالَ لَهُ مَا لَكَ یَا أَبَا الْحَسَنِ وَ اللَّهِ لَنَنْبُشَنَّ قَبْرَهَا وَ لَنُصَلِّیَنَّ عَلَیْهَا فَضَرَبَ عَلِیٌّ ع بِیَدِهِ إِلَى جَوَامِعِ ثَوْبِهِ فَهَزَّهُ ثُمَّ ضَرَبَ بِهِ الْأَرْضَ وَ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ السَّوْدَاءِ أَمَّا حَقِّی فَقَدْ تَرَكْتُهُ مَخَافَةَ أَنْ یَرْتَدَّ النَّاسُ عَنْ دِینِهِمْ وَ أَمَّا قَبْرُ فَاطِمَةَ فَوَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَئِنْ رُمْتَ وَ أَصْحَابُكَ شَیْئاً مِنْ ذَلِكَ لَأَسْقِیَنَّ الْأَرْضَ مِنْ دِمَائِكُمْ فَإِنْ شِئْتَ فَاعْرِضْ یَا عُمَرُ فَتَلَقَّاهُ أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ یَا أَبَا الْحَسَنِ بِحَقِّ رَسُولِ اللَّهِ وَ بِحَقِّ مَنْ فَوْقَ الْعَرْشِ إِلَّا خَلَّیْتَ عَنْهُ فَإِنَّا غَیْرُ فَاعِلِینَ شَیْئاً تَكْرَهُهُ قَالَ فَخَلَّى عَنْهُ وَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ لَمْ یَعُودُوا إِلَى ذَلِكَ.
--------------------------------------------------
📘 دلائل الامامة، ص 45 و 46 و 47
#حضرت_محسن_بن_علی_ع
#لحظات_آخر_فاطمه_س
#مظلومیت_علی_ع
#عیادت_فاطمه_س
#غسل_فاطمه_س
#پنهان_کردن_قبر
#زینب_کبری_س
#ام_کلثوم_س
#دفن_شبانه
#حسنین_ع
#نبش_قبر
#ابوبکر
#فضه
#اسماء
#قنفذ
#عمر
#مصائب_حضرت_فاطمه سلام الله علیها
کانال "صحیفه فاطمیه" سلام الله علیها
https://eitaa.com/sahife_fatemieh