#داستانک
حقوق بگیری بعد از دریافت حقوق سوار اتوبوس شلوغی شد تا به منزل برود در اتوبوس دزدی بود که پولش را دزدید. 🧛♂️
هنگامیکه شاگرد اتوبوس پول بلیط از او خواست دست به جیب برد و چیزی نیافت. پس، از خجالت سرخ شد و به لکنت افتاد.😰🥵
شاگرد با مسخره به او گفت حیا کن خود را آدم مهم و باشخصیتی می دانی در حالی که پول بلیط را ندادی.
به غیرت دزد برخورد و به شاگرد گفت برادر کرایه استاد را من حساب میکنم .😜
مرد شریف با لبخند به دزد گفت درود برتو، خداوند امثال شما را زیاد کند و سپس مسافران شروع به ستایش دزد کردند.🤨
این ماجرا حکایت کسانی است که اروپائیان سرمایه های آنها را به تاراج برده اند و اکنون که واکسنی یا چیزی از سر صدقه به آنان می دهند، زبان
به تمجید آنها می گشایند.🤔
https://eitaa.com/nahadyazd
#یادمان_باشد ❗️
#داستانک
✍️مردی سراسیمه صبح، نزد قاضی شهر آمد و از همسایۀ خود شکایت کرد و گفت: دیروز در خانه نبودیم. دیشب خانه رسیدیم و دیدیم دزد هر چه داشتیم و نداشتیم با خود برده است. من میدانم کار همسایۀ من بوده که یک یهودی است.
قاضی گفت: از کجا چنین مطمئنی؟!
گفت: چون به من سلام نمیدهد، دوم اینکه نیازمند است و شبها دیدهام اکثرا گرسنه خوابیده است.
مرد شاکی گفت: آقای قاضی برخیز و مأموری به من بده تا او را دست ببندد و نزد تو آورند.
قاضی اهمیتی نداد. مرد شاکی در التماس خود شدت کرد و اشکی ریخت و گفت: به خدا قسم من مرد مسلمان مؤمنی هستم و همه در محل مرا به نیک نامی یاد میکنند. آیا تو هنوز در سخنان من شک داری؟؟!!!
قاضی گفت: در اینکه داشتههایت را آن یهودی برده باشد شک دارم، ولی در اینکه این چنین ندیده به او تهمت دزدی میزنی، در بردن نداشتههایت (ایمان، صداقت، خداترسی و....) هیچ شکی ندارم.
https://eitaa.com/nahadyazd
#داستانک
بابا داشت روزنامه ميخوند،
بچه گفت:
_بابا بيا بازى
بابا كه حوصله بازى نداشت،
يك تكه از روزنامه رو كه
نقشه دنيا بود رو تيكه تيكه كرد و گفت:
- فرض كن اين پازله، درستش كن!
چند دقيقه بعد درستش كرد
بابا با تعجّب پرسيد:
- تو كه نقشه دنيارو بلد نيستى،
چطور درستش كردى؟
+ آدماى پشت روزنامه رو درست كردم. دنيا خودش درست شد...!
آدماى دنيا كه درست بشن،
#دنيا هم درست ميشه ...👌❤️
https://eitaa.com/nahadyazd