eitaa logo
˒‌ سـٰاجدھ‌ ִֶָ 🇵🇸🇮🇷 ˓
10.8هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.1هزار ویدیو
142 فایل
بسم‌ ِاللّٰھ نزدیك‌ترین‌حال ِ‌بنده‌به‌خداوند‌،حالت ِ‌سجود‌ست 🤍. - — - رفیق؛ اگه نمازت رو محافظت نکنی، حتی میلیاردها قطره‌ اشك هم برای اهل‌بیت بریزی؛ درآخرت نجاتت نمیده . -[ اولویتت #خدا باشه . - تبلیغات ِچنل: @sajad110j_tb ⤷ *کپی‌مجاز‌ه‌به‌جزمحفل‌ها.
مشاهده در ایتا
دانلود
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽ روز بعد یڪ برخورد جدی با آن جوان هرزه ڪردمـ و حسابے او را تهدید ڪردمـ. آن جوان هرزه دیگر سمت بچه‌های مسجد نیامد. این نوجوان هم لا ما رفیق و مسجدی شد. البته خیلی برای هدایت او وقت گذاشتمـ . خدا را شڪر الان هم از جوانان مؤمن محله ماست.😇✋ مدتی بعد، دوستان من ڪه به دنبال استخدام در سپاه بودند حداقل شش ماه یا بیشتر درگیر مسائل گزینش شدند. اما ڪل زمان پیگیری استخدام بنده یڪ هفته بیشتر طول نڪشید.✌️🖐 تمامـ رفقای من فڪر ڪردند من پارتی داشتمـ اما..... آنجا به من گفتند: زحمتے ڪه برای رضای خدا ، برای آن نوجوان ڪشیدی، باعث شد در استخدام ڪمار اذیت شوی و ڪار شما زودتر هماهنگ شود. البته این پاداش دنیایی اش بود و پاداش آخرتی‌اش در نامه عمل شما محفوظ است. ✋✋ حتی به من گفتند این که ازدواجشما به آسانی صورت گرفت و زندگے خوبی داری نتیجه ڪارهای خیری استــ ڪه برای هدایت دیگران انجامـ دادی!!!☺️ من شنیدمـ ڪه مأمور بررسی اعمال گفت: ڪوچڪترین ڪاری ڪه برای رضای خدا و در راه ڪمڪ به بندگان خدا کشیده باشید آنقدر در پیشگاه خداوند ارزش پیدا مےڪند ڪه انسان حسرت ڪارهاے نڪرده را می خورد.😔😞 یڪ روز همسرمـ به من گفت: دختری را در راه مدرسه دیدامـ ڪه از لحاظ جسمی بسیار ضعیفــ استــ ، چندین بار از حال رفته و.....🙁🙁 من پیگیری ڪردمـ . او یڪ دختر یتیمـ و بی‌سرپرست استــ. بیا امروز به منزلشان برویمـ. آدرسشان را بلدمـ.😌😌 با هم راه افتادیمـ . در حاشیه شهر وارد یڪ منزل ڪوچڪ شدیمـ ڪه یڪ اتاق بیشتر نداشتــ. هیچ گونه امڪانات رفاهی وجود نداشتــ. یڪ یخچال و یڪ اجاق گاز در کنار دیوار وجود داشتـ. مادر و دو دختر در آن خانه زندگی مےڪردند. پدر آنها در سانحه رانندگے مرحوم شده بود. به بهانه آب‌خوردن به سر یخچال رفتمـ . هیچ چیزی در این یخچال نبود. سرم داغ شده بود!!! خدایا چه ڪنم؟؟🤲 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ 😌👌.•░از ڪسے‌ڪه ڪتاب نمےخونه بترس از اونے‌ڪه فڪر میڪنه خیلے ڪتاب خونده بیشتـــــر ヅ .
🌻||• °•🌨️🍓• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 گاهی به بهزیستی سرمی زد وکمک مالی می کرد. وقتی پول نداشت،نصف روز می رفت با بچه ها بازی می کرد😍😁 یک جا نمی رفت ، هردفعه مکان جدیدی.. برای من که جای خود داشت ، بهانه پیدا می کرد برای هدیه دادن😅 اگر در مناسبتی دستش تنگ بود ، می دیدی چند وقت بعد با کادو آمده و می گفت:((این به مناسبت فلان روز که برات هدیه نخریدم!))😁 یا مناسبت بعدی ، عیدی می داد در حد دوتا عیدی .سنگ تمام می گذاشت😍 اگر بخواهم مثال بزنم ، مثلا روز ازدواج حضرت فاطمه علیه السلام وحضرت علی علیه اسلام رفته بود عراق برای ماموریت. بعد که امد ، یک عطر وتکه ای از سنگ حرم امام حسین علیه السلام برایم آورده بود،گفت: ((این سنگ هم سوغاتی تو . عطر هم برای روز ازدواج حضرت فاطمه علیه اسلام وحضرت علی علیه اسلام!)) درهمان ماموریت خوشحال بود که همه عتبات عراق را دل سیر زیارت کرده است. درکاظمین ، محل اسکانش به قدری نزدیک حرم بوده که وقتی پنجره را باز می کرد ، گنبد را به راحتی می دید😍 شب جمعه ها که می رفتند کربلا،بهش می گفتم: ((خوش به حالت ، داری حال می کنی از این زیارت به اون زیارت!)) درماموریت ها دست به نقد تبریک می گفت😂❤️ گلی پیدامی کردو ازش عکس می گرفت وبرایم می فرستاد.😅😅 گاهی هم عکس سلفی اش را می فرستاد یا عکسی که قبلا باهم گرفته بودیم🙃 همه را نگه داشته ام ، به خصوص هدایای جلسه خواستگاری را: کفن و پلاک و تسبیح شهید. درکل چیزهایی را که از تفحص آورده بود ، یادگاری نگه داشته ام برای بچه ام😍😅 *╔═══❖•ೋ°⁦♥️⁩°ೋ•❖═══╗* . •||" هم عشق حسیݩ ، معنے زندگے اسـٺ هم گریہ بࢪ او ڪمال سازندگے اسـٺ🌱🥀••||⿻