eitaa logo
سجاد سبزعلی
138 دنبال‌کننده
130 عکس
46 ویدیو
3 فایل
طلبه جهادی حوزه علمیه امام خمینی ره شعبه۲ ارتباط با بنده: @sabzali313
مشاهده در ایتا
دانلود
رفته بود سپاه. سعی می کرد آن جا را سر و سامان بدهد. وقتی دیدمش، گفتم: اصلا معلوم هست کجایی ؟ گفت: ما باید بیش تر از این ها آواره باشیم. قبل از این که امام بیاید، گفته بود فکر می کنین اگه امام بیاد، کارتمومه ؟ نه خیر! تازه اول کاره. می گفتند: دنبال ریاسته. گفت: من دارم می رم کردستان. هرکی می آد، بسم الله. یادگاران، جلد 12 کتاب شهید بروجردی، ص 27 @sajad_S_313
هدایت شده از داود محمدی
🌹🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹 السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🔻برگزاری دسته عزاداری به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها از میدان رهبر 🌷🌷حضور خانوادگی باعث شکوه بیشتر این مراسم می شود.🌷🌷 📢 اطلاع رسانی وظیفه عمومی همه ما می باشد. ستاد مردمی برگزاری دسته های عزاداری 🌺تعجیل در امر فرج صلوات🌺
او هیچ وقت در مجالس حضرت زهرا به دیوار تکیه نمی زد وبه محض اینکه اسم حضرت زهرا(س)می آمد می زد زیر گریه. شهید دکتر مجید شهریاری کتاب شهید علم، جلد اول، ص123 @sajad_S_313
بعد از شام نشسته بودیم و داشتیم حرف می زدیم. صدایش بلند شد: «برادرا برای وقت های بی کاری شون هم برنامه داشته باشن. اصلاً قرارمون این باشه؛ هر شب بعد از شام یکی بیاد و دو تا حدیث برا بقیه بگه. نوبت امشب هم با من.» يادگاران، جلد 21 كتاب شهيد حسن رضوان خواه ، ص 60 @sajad_S_313
كم‌كم حساب كار دستش آمده بود كه یك زمین چقدر آب میخواهد و چه مدت لازم است تا زمین كاملاً سیراب شود. به من میگفت:« دقت كن آب زیادی توی باغت نره، آخرت باید جواب بدی. ». شهید مجید اخلاقی فرزند عبدالمحمد منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص270 @sajad_S_313
ای برادر و خواهر، تو که در جبهه ی علم و دانش تحصیل می کنی، سعی کن تا بتوانی به علم و دانش خود بیفزایی تا در آینده به مسلمین خدمت کنی. این را هم بدانید که تحصیل، نوعی عبادت است، پس بکوشید که علم و دانش را از هر کسی که باشد، بیاموزید و به دیگران هم یاد بدهید. شهید مجتبی آقایی منبع: کتاب سهمی از آفتاب جلد اول @sajad_S_313
خرید عقدمان یک حلقه ی نهصد تومانی بود برای من. همین و بس. بعد از عقد، رفیم حرم. بعدش گل زار شهدا. شب هم شام خانه ی ما. صبح زود مهدی برگشت جبهه. یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 15 @sajad_S_313
همین طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است. من هم اول که آمده بودم، باورم نشده بود. حسین آمد، نشست روبه رویش. گفت « آزادت می کنم بری. » به من گفت « بهش بگو. » ترجمه کردم. باز هم معلوم بود باورش نشده. حسین گفت « بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیس، تسلیم شن. بگه کاری باهاشون نداریم. اذیتشون نمی کنیم. » خودش بلند شد دست های او را باز کرد. افسر عراقی می آمد؛ پشت سرش هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می داند. یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید خرازی، ص 7 @sajad_S_313
ایشان وقتی که در قم بودند، حتی اگر کار واجبی داشتند، کارشان را رها می کردند و می رفتند به عبادتگاه و میعادگاه عاشقان حق. یاد ندارم جمعه ای با شد و او غسل جمعه و نماز جمعه را فراموش کرده باشد. ابوالفضل، ما و بقیه ی خانواده را نیز به انجام این فریضه الهی تشویق می کرد. شهید ابوالفضل تال منبع: کتاب سیرت شهیدان، صفحه:51
« کجا؟ هنوز که بازیمون تموم نشده.». می‌دانستم بی‌فایده است. پسر عمو بودیم و همبازی هم. بار اول نبود که این اتفاق می‌افتاد. گفت:«صدای اذون رو نمی‌شنوی؟ می‌رم نماز! ». شهید نور الله اختری منبع فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص251 @sajad_S_313
سرباز که بود، دو ماه صبح ها تاظهر آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود. یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 8 @sajad_S_313
یک روز قبل از اذان صبح رفتم وضو بگیرم. دیدم تنهایی دستشویی های مقر را می شست. گاه هم، دور از چشم همه، حیاط را آب و جارو می زد. یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 73 @sajad_S_313
هدایت شده از منتظرین قائم (عج)
💠 کلام شهید: شیعه به دنیا آمدیم تا در تحقق ظهور آقا مؤثر باشیم. ۲۹ دی ماه سالروز شهادت شهید محمود رضا بیضایی ، گرامی باد 🌹 عج عج 🆔 @p_montazerin
پدرش برای بچه ها بارانی خریده بود. علی نمی پوشید. هر کاری می کردم، نمی پوشید. می گفت: این پسره، بی چاره نداره. منم نمی پوشم. پسر هم سایه مان، پدرش رفتگر بود. نداشت برای بچه هایش بخرد. یادگاران، جلد 11 کتاب شهید صیاد، ص 5 @sajad_S_313
خرید عقدمان یک حلقه ی نهصد تومانی بود برای من. همین و بس. بعد از عقد، رفیم حرم. بعدش گل زار شهدا. شب هم شام خانه ی ما. صبح زود مهدی برگشت جبهه. یادگاران، جلد ده، کتاب شهید زین الدین، ص 15
فرمانده های تیپ ها بودند؛ خرازی، زین الدین، بقایی و.. .. حرف های آخر را زدند و شب حمله مشخص شد. حسن شروع کرد به نوحه خواندن. وقتی گفت « شهادت از عسل شیرین ترست» هق هقش بلند شد. نشست روی زمین و زار زد. از اول روضه رفته بود سجده. کف سنگر سه تا پتو انداخته بودند. سر که برداشت از اشک، تا پتوی سوم خیس شده بود. یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 95
فرمانده های تیپ ها بودند؛ خرازی، زین الدین، بقایی و.. .. حرف های آخر را زدند و شب حمله مشخص شد. حسن شروع کرد به نوحه خواندن. وقتی گفت « شهادت از عسل شیرین ترست» هق هقش بلند شد. نشست روی زمین و زار زد. از اول روضه رفته بود سجده. کف سنگر سه تا پتو انداخته بودند. سر که برداشت از اشک، تا پتوی سوم خیس شده بود. یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص 95
در را باز کرد آمد پایین حالا هر دو تایمان زیر باران خیس می شدیم. حرف هم می زدیم. در ماشین را باز کرد. گفت« بفرما بالا. » از بیمارستان برگشته بودم. با آن وضعم فقط جای یک نفر توی ماشین بود. من یا حاجی. فکر کردم «حالا یه جوری تا اردوگاه تحمل می کنیم دیگه. » سوار شدم. در را بست. به راننده گفت «ایشون رو ببر برسون. » راننده فقط گفت « چشم. » راه افتادیم. برگشتم نگاه کردم. دور می شدیم ازش. زیر باران خیس می شد و می آمد. یادگاران، جلد هفت، کتاب شهید خرازی، ص 48 @sajad_S_313
امسال به همراه رفقا داریم میریم به سمت زاهدان برای چی؟🤔 چه کار داریم؟ اردو جهادی؟😲😲 توی این اردو مخاطب ما دانش آموزان هستند. قرار است به مدارس برویم و محتوایی متناسب با این ایام را ارائه دهیم. ان شاءالله🌺. 📌ناامید نشوید همه جا،زمینه برای کار کردن وجود دارد فقط نیازمند اراده شماست. وَأَن لَّيسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ و اينكه براى انسان جز آنچه تلاش كرده [هيچ نصيب و بهره اى] نيست، @sajad_S_313
امروز صبح که رسیدیم به شهر تبلیغی،اول رفتیم اداره آموزش پرورش یک نکته خیلی نظرم رو جلب کرد همه جلویشان یک قران بود سوال کردم، داستان چیه؟🤔 گفتند:قبل از اینکه همه همکاران بیایند ما دسته جمعی دو صفحه قرآن با معنی میخوانیم و میگفت پنجشنبه یک ختم قرآن تمام شد. خیلی خوبه اما متاسفانه ما خیلی با قرآن مانوس نیستیم. @sajad_S_313
امروز توفیق شد سه تا کلاس ۹۰ دقیقه با کلاس دوازدهمی ها ودهمی ها داشته باشم. الحمدالله خیلی بچه ها خوب و حرف گوش کنی بودند. با هم رفیق شدیم بازی ایران🇮🇷🇮🇷 هم قرار گذاشتیم با هم توی خوابگاه دیدیم. @sajad_S_313
امشب مدیر آموزش و پرورش منطقه آمد که بهمون خوش آمد بگه. تعریف میکردن امروز رفتند روستا ها لب مرزی برای بازدید از مراسمات دهه فجر🇮🇷 خیلی لذت برده بودند😍. میگفتند مراسمات که اونجا برگزار میشد فکر نمیکنم توی تهران با این کیفیت برگزار بشه. یک کلیپ هم درست کرده بودند نشون دادن خدایی راست میگفتن خیلی زیبا بود گروه سرود قوی و تزئینات خوب و... @sajad_S_313
هر مدرسه هر روز یک جشن محوری 👑داخل سالن آموزش پرورش دارد، در یکی از جشن ها امروز بنده شرکت کردم واقعا زیبا بود بچه ها به مناسبت دهه فجر سرود آماده کرده بودند و کار دستی درست کرده بودند دو تا نمایش آماده کرده بودندو یکی دکلمه آماده کرده،مراسم مجللی و در شانی گرفته شد. تازه این بچه ها مقطع ابتدایی بودند. من که یادم نمی آید زمان مدرسه ما توی تهران با این حجم کار کرده باشم.اما در نزدیکی مرز چنین عشق و شور برای کشور عزیزمون ایران🇮🇷🇮🇷 داشتند. حتی اون مدرسه ای که در روستای دور افتاده از شهر بود هم برای این دهه💪💪 برنامه داشت. مشکل گوشی خوب نداشتن😔 همینه دیگه مجبور بدی یکی دیگه بگیره اونم برات میفرسته. @sajad_S_313
دهه فجر رو فوتبالش ما هم یکی از برنامه مون این بود توی خوابگاه دانش آموزی مسابقات دهه فجر برگزار کنیم دیروز مسابقه رو شروع کردیم یه مقداری ازش موند امروز قهرمان مسابقه معلوم شد خدایی هم خوب بازی میکردند،با فکر و تیمی بازی میکردند. البته به خاطر اینکه زیاد به خودشون غره نشوند گفتیم قهرمان بیاد با ما بازی کنه نیمه اول ۳ گل جلو افتادند نیم دوم یه دفعه کام بک زدیم و ۴_۳ بردیم 😉 @sajad_S_313
امشب بعد از نماز به همراه رئیس اموزش پرورش منطقه به سوی خوابگاه برای اتیش بازی و اهدای جوایز به تیم قهرمان👑👑 رفتیم. امشب شب اخری بود که میرفتیم خوابگاه لذا از بچه ها خداحافظی کردیم. بچه ها همه میگفتند حاج اقا کجا میری یه هفته دیگه پیشمون بود پنجشنبه جمعه بمون ببریمت جاهای دیدنی رو ببینی و... من به نظرم معجزه فوتبال بود توی کار تبلیغی و تربیتی فوتبال خیلی جواب هست چون میری توی فضای بچه ها، بچه ها یه نقطه مشترکی بین خودشون و شما میبیند و با شما دوست میشوند. و راه ارتباطی باز میشود. @sajad_S_313
🌺بلوچ مهمان نواز🌺 امروز روز آخر تبلیغ بود صبح رفتیم اداره آموزش و پرورش از مون تشکر کردند وقدردانی🎁🎁کردند.بعد رفتیم خونه یکی از اهالی برای صرف صبحانه انصافا سنگ تموم گذاشتند نان محلی و شیر چای و... بعد رفتیم مدرسه توی یکی از روستاها همه کلاس ها شو رفتیم خیلی بچه ها خوب و مودبی بودند،بعد کلاس ها رفتیم خونه مولوی شهر که کنار مدرسه بود انصافا سنگ تموم گذاشتند ازمون پذیرایی مفصل کردند تازه!! داشتیم میرفتیم هم چند بسته خرما برای مسیر مون دادند گفتند شما مسافرید تو راه بخورید. @sajad_S_313
چرا؟ به نظر من یک تیم منسجم ولو همه شاخص و قله نباشند بهتر است از سی نفر آدم پراکنده ولو همه ویژه و شاخص مجلس دهم را به خاطر بیاورید، همه قله و شاخص اما جلوی یک برجام را نتوانستند بگیرند، اکثریت بودند اما منسجم نبودند، سر و صدا شد، اما موفقیتی نداشت. اما مجلس یازدهم انصافا یکی از کم حاشیه ترین مجالس از حیث دعوا و اختلاف بین جریان اصول گرا بود و با هم افزایی و اتحاد بیش از چهل مصوبه تاثیرگذار داشتند و رضایت نسبی رهبر معظم را هم به دست آوردند. هر چند تا نقطه مطلوب فاصله داشت، اما اینگونه هم که بعضی تخریب می کنند، نبود. @hasanemoradi
سخنان دیروز رهبر معظم، نه نفی لیستی رای دادن بود و نه تایید آن، لطفا مجددا گوش بفرمایید اما صحبت های دیگری در مواقع دیگر دارند، که برخی را قرار می دهم من به ۳۱ نفر برای شورای شهر رأی دادم. البتّه بعضی از این حضرات را از نزدیک می‌شناختم، بعضی را هم نمی‌شناختم، لکن اعتماد کردم به همین فهرستهایی که پیشنهاد میکنند و میدهند؛ یکی از آنها را ما گرفتیم و به اعتماد آنها، بقیّه‌ی کسانی را که نمی‌شناختیم نامشان را نوشتیم گفت‌وگو مقام معظم رهبری با خبرنگاران صداوسیما پس از شرکت در انتخابات ۹۲/۳/۲۴ خود بنده هم وقتی این فهرستها را می‌آورند که بیایم رأی بدهم، بعضی از آدمهای این فهرستها را نمی‌شناسم امّا اعتماد میکنم به آن کسانی که [اینها را] معرّفی کرده‌اند، و نگاه میکنم ببینم آن کسانی که این فهرست را معرّفی کرده‌اند چه کسانی هستند؛ اگر دیدم اینها آدمهای متدیّن و مؤمن و انقلابی‌ای هستند، به حرفشان اعتماد میکنم و به [فهرست‌] آنها رأی میدهم؛ دیدار مقام معظم رهبری با مردم قم، ۹۴/۱۰/۱۹ @hasanemoradi