eitaa logo
سجاد روان مرد
737 دنبال‌کننده
381 عکس
187 ویدیو
3 فایل
❤️بسم الله الرحمن الرحیم❤️ انتشار اشعار آئینی با توجه به مناسبت ها انتشار اشعار و سبک های سروده شده در نهایت مفتخر به نوکری کردن... راه ارتباطی @Sajadravanmard
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم گذاشت پا به‌دهان رکاب باگریه حرم به بدرقه‌اش ریخت آب باگریه برای غربت ارباب در دل تاریخ نوشته‌اند هزاران کتاب باگریه میان روضه‌ی گودال، مادر ارباب به صورتش زده بااضطراب، باگریه هزار و نهصد و پنجاه و چند مصراع است؟ که زخم‌های تنش شد جواب باگریه کنار علقمه شد سرخ صورتش از شرم به یاد ماه حرم آفتاب باگریه به یاد دست علی، دور دست اهل حرم چقدر خورده گره هر طناب باگریه چنان به پای سر او گریستند همه که شد به کوفه‌وشام انقلاب باگریه نشست بر دل هر باغبان غمش، دیدم گرفت از گل چشمش گلاب باگریه چه‌حکمتی‌ست دراین اشک روضه‌های‌حسین که شد تمام گناهان ثواب باگریه خداکند وسط روضه‌ها، برای فرج دعایمان بشود مستجاب باگریه... @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم همین که میرود اصغر به خواب آهسته آهسته سخن در خیمه می آید از آب آهسته آهسته نیازی نیست بر شمشیر و تیر و نیزه و مرکب که میگیرند از گلها گلاب آهسته آهسته عطش بالا گرفت و ساقی از شرمندگی میشد کنار علقمه از غصه آب آهسته آهسته سه شعبه بر گلویش بوسه زد یک دفعه پر پر شد تمام آرزوهای رباب آهسته آهسته تمام غصه های عالم از صبح دهم تا شب به روی دوش زینب شد خراب آهسته آهسته چنان داغ است این داغ به دل مانده که با زینب شده جان و دل عالم کباب آهسته آهسته @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض همیشه آب خوردم لحظه‌ی افطار با گریه به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را به جای شانه ات بر شانه‌ی دیوار با گریه دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد چَکُش را می‌زند بر میخ در نجار با گریه @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض همیشه آب خوردم لحظه‌ی افطار با گریه به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را به جای شانه ات بر شانه‌ی دیوار با گریه دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد چَکُش را می‌زند بر میخ در نجار با گریه @sajad_ravanmard
بسم الله الرحمن الرحیم روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم شکسته سنگ غَمش شیشه‌ی دل ما را کشیده از لب دیده به گونه دریا را چه حکمتی‌ست که کوهی به کاه می‌بخشد؟ مگر که گریه دهد پاسخ معما را به نام نامی او فتح باب میگردد که باز کرده همیشه تمام درها را چنان برای غَمش گریه می‌کنیم امروز که آب می‌برد آخر تمام دنیا را چه کرده است نسیم محبتش در دیر که کرده است به مسجد بدل کلیسا را شفا گرفته جهان از دَم عزای حسین که زنده کرده دَمش روح صد مسیحا را برای روضه‌ی او خرج می‌کنیم امروز قبول می‌کند او هم حساب فردا را غلام خانه‌ی او در بهشت جا دارد که زیر نامه‌ی ما او زده است امضا را @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض همیشه آب خوردم لحظه‌ی افطار با گریه به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را به جای شانه ات بر شانه‌ی دیوار با گریه دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد چَکُش را می‌زند بر میخ در نجار با گریه @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم همین که میرود اصغر به خواب آهسته آهسته سخن در خیمه می آید از آب آهسته آهسته نیازی نیست بر شمشیر و تیر و نیزه و مرکب که میگیرند از گلها گلاب آهسته آهسته عطش بالا گرفت و ساقی از شرمندگی میشد کنار علقمه از غصه آب آهسته آهسته سه شعبه بر گلویش بوسه زد یک دفعه پر پر شد تمام آرزوهای رباب آهسته آهسته تمام غصه های عالم از صبح دهم تا شب به روی دوش زینب شد خراب آهسته آهسته چنان داغ است این داغ به دل مانده که با زینب شده جان و دل عالم کباب آهسته آهسته @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم همیشه باز خواهد شد گره از کار با گریه شفا میگیرد آخر آدم بیمار با گریه گرفتاری ندارد روز محشر آن که در روضه سلامی داده سمت تو فقط یک بار با گریه به یاد تشنگی ها و ترک های لبت با بغض همیشه آب خوردم لحظه‌ی افطار با گریه به یاد دخترت با دخترم دیروز با سرعت گذشتم از میان کوچه و بازار با گریه همیشه میگذارم در فراق صحن تو سر را به جای شانه ات بر شانه‌ی دیوار با گریه دوباره اسمی از دیوار آمد ناگهان در من نوای روضه های کوچه شد تکرار با گریه شنیدم از همان روزی که زهرا پشت در افتاد چَکُش را می‌زند بر میخ در نجار با گریه @sajad_ravanmard
هدایت شده از سجاد روان مرد
بسم الله الرحمن الرحیم روی ضریحت می‌گذارم تا سرم را انگار در آغوش خود دارم حرم را با گریه آمد هرکسی با خنده برگشت فهمیدم اینجا معنی جود و کرم را با دست خالی آمدم چیزی ندارم آورده‌ام با خود فقط چشم ترم را من رو به روی گنبد تو نذر کردم تنها النگوهای دست مادرم را مثل کبوتر های صحنت پهن کردم در زیر پای زائران بال و پرم را حالا که دقت میکنم صحنی نداری هرچند میگردم همه‌ دور و برم را با این خیالات دلم جای ضریحت باید به روی خاک بگذارم سرم را @sajad_ravanmard