فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بویگلوسوسنایاسمناید😍
__
خادم امام هشتم درروز 28 خرداد هشتمین روز دهه کرامت هشتمین رئیس جمهور ایران شد😍نوکر باید نشانی ازمولایش داشته باشد 😎✌🏻
#انتخابات_درست
رئیسی: اعتماد مردم را در دوران مسئولیتم جبران میکنم
🔹رئیسجمهور منتخب بعد از دیدار با روحانی: امیدوارم اعتمادی را که مردم به این طلبه خدمتگزار کردند در دوران مسئولیتم جبران کنم.
🔹ابتدا سپاس و تشکر خود را به مردم عزیز، بزرگوار و زمان شناس ایران ابراز می کنم و خدا را به سبب اعتمادی که مردم به این طلبه خدمتگزار داشتهاند، شاکر هستم.
🔹با همکاری که جناب آقای روحانی و دولت در این مدت خواهند داشت از ظرفیتها، تجربیات و گزارشهای آنان استفاده خواهم کرد و با آنان نشست خواهم داشت.
🔹از همه صاحبنظران و اندیشمندان میخواهم که ما را از دیدگاه های ارزشمند خود بهرهمند کنند.
🔹در دولت مردمی از همه دیدگاههای ارزشمند صاحب نظران، کارشناسان و مردم بهره خواهیم برد و امیدوارم وظیفه سنگینی را که مردم بر دوش ما گذاشتهاند به بهترین شکل انجام دهیم.
@Farsna
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبزه به ناز می آید، محرم راز می آیــد♥️
انشاءالله این دولت و حکومت انقلابی ب حکومت حضرت مهدی عجل الله میرسد♥️
#غیر_رسمی
👈نتایج آخرین شمارش آرا تا حالا
🔹آقای رئیسی: ۱۹/۲۳۶/۴۰۹
🔸باطله: ۴/۵۶۳/۲۱۰
🔹رضایی: ۳/۸۹۵۴/۵۶۳
🔸همتی:۲/۹۸۵/۹۸۵
🔹قاضی: ۱/۶۵۴/۳۴۵
⚜️⭕️برای نخستین بار در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، آرای باطله رتبه دوم نتایج آرای ریاستجمهوری را کسب کرد!
🇮🇷 صدای ایران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمده میدان مرد خطر😍
سید خوش سیمای دگر😉
بت شکن دیگری از نسل پیمبر🤩
آمده ابراهیم زمان😃
بهر فقیران دل نگران☺️
بهر نجات همه مردم ایران👌🤩
🌺بسم رب البراهیم 🌺
برخی شاخص های رئیس جمهور از نظر مقام معظم رهبری:
1- با کفایت و با ایمان
2- عدالتخواه و ضد فساد
3- دارای عملکرد انقلابی و جهادی
4- معتقد به جوانان بهعنوان پیشران حرکت عمومی کشور و امیدوار به آینده.
♡♡♡♡♡♡
۱شنبه ۳۰خرداد ۱۴۰۰🌼
۹ذی القعده ۱۴۴۲🌻
۲۰ژوئن ۲۰۲۱💛
#ذکر_روز
یا ذالجلال و الاکرام
۱۰۰مرتبه 🦋
التماس دعا🌺
توییت هوشمندانه سید حسن #نصرالله دبیرکل #حزبالله لبنان با انتشار تصویر سردار #قاآنی در کنار ایت الله #رییسی و اشاره به آیه
«وَعَهِدْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ...» : به ابراهیم و اسماعیل سفارش کردیم: «... خانهام را از هرچه رنگوبوی بتپرستی دارد، پاک کنید.» (بقره، ۱۲۵)
ابراهیم [رییسی]
اسماعیل [قاآنی] 😊😌
افتاد؟؟!!👎👎 😉😅
میلاد حضرت شمس الشموس حضرت امام رضا علیه السلام پیشاپیش خجسته باد 🌺
التماس دعا🌼
🌼🌼🌼🌼
معراجعاشقانه🇵🇸
#مردی_در_آینه #قسمت_پنجاه_دوم: نظامی سابق سکوت آزار دهنده اي توي اتاق بود ... اگر قبول نمي کرد
#مردی_در_آینه
#قسمت_پنجاه_سوم: نقشه بزرگ
2 ماه فرصت ... بدون اینکه اسم شاهدم رو بهشون بدم ... یا اينکه بگم از کجا حقيقت رو پيدا کرده بوديم ... فقط اسم الکس بولتر رو بهشون دادم ... و فرصتي که ازش به عنوان طعمه براي گير انداختن بقيه اعضاي اون باند استفاده کنن ...
بعد از اين مدت ... حتي اگه نتونسته باشن از اين فرصت استفاده کنن ... من از شاهدم استفاده مي کردم ... هر چقدر هم سخت يا حتي غير ممکن ... مجبورش مي کردم حرف بزنه و اون رو به جرم قتل به دادگاه مي کشيدم ... اما دلم نمي خواست به اين راحتي تموم بشه ... اون بايد تاوان تمام کارهايي رو که کرده بود پس مي داد ...
جلسه مشترک تموم شد ... به زحمت، خودم رو تا پشت ميزم رسوندم و نشستم ... کوين از گروه شون جدا شد و اومد سمتم ...
- مي خواستم ازت عذرخواهي کنم ... حرف هاي اون روزم خوب نبود ... که گفتم پليس خوبي نيستي ... و ...
تو واقعا پليس خوبي هستي ... در تمام اين سال ها بهترين بودي ...
نگاهم رو ازش گرفتم ... اوبران داشت به سمت مون مي اومد ... نمي خواستم جلوي اون حرفي زده بشه ...
شايد کوين داشت ازم عذرخواهي مي کرد ... ولي اتفاق 10 سال پيش ... چيزي نبود که هرگز از خاطرات من پاک بشه ... خاطره اي که امثال کوين ... هر چند وقت يک بار، با همه وجود ... دوباره برام زنده اش مي کردن ...
- فراموشش کن ...
اوبران ديگه کاملا بهمون نزديک شده بود ... کوين که متوجهش شد ... با لبخند سري براي لويد تکان داد و رفت ...
- پاشو ... بايد برگرديم بيمارستان ...
- داشتم پرونده جان پروياس رو نگاه مي کردم ... توش نوشتن چند سال پيش توي يه حادثه دختر 3 ساله اش کشته شده ... هر چند افسر پرونده ... اون رو حادثه عنوان کرده اما فکر کنم بايد دوباره اين پرونده باز بشه ...
پرونده رو کشيد سمت خودش ... و شروع به ورق زدن کرد ...
- فکر مي کني حادثه نبوده؟ ...
- اگه حادثه نبوده باشه چي؟ ... جان پروياس کسي بوده که با همه قوا جلوي اونها رو گرفته ... اگه حادثه، صحنه سازي بوده باشه ... و توي اون صحنه سازي به جاي خودش، دخترش کشته شده باشه چي؟ ... فکر مي کنم اين پرونده ارزشِ دوباره باز شدن رو داره ...
پرونده رو بست و گذاشت روي ميز خودش ...
- اينکه ارزش داره يا نه رو من پيگيري مي کنم ... و تو همين الان، يه راست برمي گردي بيمارستان ... با زبون خوش نري به خاطر عدم ثبات عقلي و رواني ... و به جرم خودآزادي و اقدام به خودکشي، بازداشتت مي کنم ...
رفت سمت میزش و کتش رو از روي پشتي صندليش برداشت ... ناخودآگاه خنده ام گرفت ...
- قبل از اينکه من رو ببري بيمارستان ... يه جاي ديگه هم هست که حتما بايد خودم برم ...
دستم رو گذاشتم روي ميز ... و به زحمت از جا بلند شد
#مردی_در_آینه
#قسمت_پنجاه_چهار: افتخار دردناک
در رو باز کرد ... بعد از ماه ها که از قتل پسرش مي گذشت ... و تجربه روزهايي سخت و بي جواب ... دوباره داشت، من رو پشت در خونه شون مي ديد ...
- کارآگاه منديپ؟! ... چي شده اومديد اینجا؟ ...
لبخند خاصي صورتم رو پر کرد ...
- قاتل پسرتون رو پيدا کرديم آقاي تادئو ...
اشک توي چشم هاش جمع شد ... پاهاش يه لحظه شل شد و دستش رو گذاشت روي چارچوب در ... نمي دونست بايد بخنده و شاد باشه ... يا دوباره به خاطر درد از دست دادن پسرش سوگواري کنه ...
- بفرماييد داخل ... بيايد تو ...
با سرعت رفت و همسرش رو صدا زد ... و من بدن بي حالم رو روي مبل رها کردم ...
- کي بود کارآگاه؟ ... کي پسر ما رو کشته؟ ... به خاطر چي؟ ...
مارتا تادئو ... زن پر دردي که بهش قول داده بودم تمام تلاشم رو انجام ميدم ... و حالا با افتخار مقابلش نشسته بودم ... هر چند براي پذيرش اين افتخار دردناک، هنوز زود بود ...
- تمام حرف هايي که قبلا در مورد علت قتل کريس ... و اينکه زندگي گذشته اش، زندگي آينده اش رو نابود کرده ... يا اينکه اون دوباره به همون زندگي قبل برگشته ... اشتباه بود...
کريس، نوجوان شجاعي بود که جانش رو براي کمک و حفظ زندگي ديگران از دست داد ... اون چيزهايي رو فهميده بود که مي تونست مثل خيلي ها بهشون بي توجه باشه و فقط به خودش فکر کنه ... به موفقيت خودش ... به آينده خودش ... به زندگي خودش ...
اما اون شجاعانه ترين تصميم رو گرفت ... با وجود سن کمي که داشت نتونست چشمش رو به روي اطرافيانش ببنده ... و تا آخرين لحظه براي نجات اونها و حمايت از انسان هايي که دوست شون داشت مبارزه کرد ...
و اين کاريه که من مي خوام بکنم ... نمي خوام اجازه بدم تلاش و فداکاري اون بي ثمر بمونه ... الان اگه چيز بيشتري بهتون بگم ... ممکنه همه چيز رو به خطر بندازم ... حتي جان شما رو ... اما مي تونم بگم ... همون طور که به قول دفعه قبلم عمل کردم ... اين بار همه تمام تلاشم رو مي کنم تا خون پسرتون پايمال نشه ... فقط تمام حرف هاي امشب بايد کاملا مثل يه راز باقي بمونه ... رازي که تا من نگفتم ... هرگز از اين اتاق خارج نميشه ...
از منزل اونها که خارج شديم ... هر دو ساکت بوديم ... من از شدت درد ... و اون ...
پاي ماشين که رسيدم ... سرماي عجيبي وجودم رو فرا گرفت ... نفسم سنگين و سخت شده بود ...
اوبران در و باز کرد و نشست پشت فرمون ... دستم رو بردم سمت دستگيره در ... که ... حس کردم چيزي توي بدنم پاره شد و پام خالي کرد ... افتادم روي زمين ...
سريع پياده شد و دويد سمتم ... در ماشين رو باز کرد ... زیر بغلم رو گرفت و من رو نشوند روي صندلي ...
اون تمام راه رو با سرعت مي رفت ... اما سرعت من در از حال رفتن ... خيلي بيشتر از رانندگي اون بود ...
#مردی_در_آینه
#قسمت_پنجاه_پنجم: آخرین پرونده
زمان به سرعت برق و باد گذشت ... و فرصتي که به دايره مواد داده بودم تموم شد ...
توي اين فاصله پرونده جان پروياس رو هم دوباره باز کرديم ... شک من بي دليل نبود ... هر چند توي اين پرونده ... الکس بولتر قاتل نبود ...
دادگاه تشکيل شد ... دادگاه آخرين پرونده من ... پرونده اي که ماه ها طول کشيد ...
به اتهام قتل نوجوان 16 ساله، کريس تادئو ... و اتهام پخش مواد و فروش کارت هاي شناسايي جعلي متهم شناخته شد ... قاضي راي نهايي رو صادر کرد ... و الکس بولتر 42 ساله ... به 30 سال زندان غير قابل بخشش محکوم شد ...
از جا بلند شدم و از در سالن رفتم بيرون ... دنيل ساندرز هم دنبالم ...
- کارآگاه منديپ ...
ايستادم و برگشتم سمتش ...
- مي خواستم ازتون به خاطر تمام زحماتي که کشيديد تشکر کنم ... هر چند، داغ اين پدر و مادر هرگز آروم نميشه ... اما زحمات شما براي پيدا کردن قاتل ... چيزي نيست که از خاطر اطرفيان و دوستان کريس پاک بشه ...
دستش رو آورد بالا ... باهام دست بده ... چند ثانيه به دستش نگاه کردم ... نه قدرت پذيرش اون کلمات رو داشتم ... نه دست دادن با دنيل ساندرز رو ...
بي تفاوت به دستي که به سوي من بلند شده بود ازش جدا شدم ... اونجا بودن من فقط يه دليل داشت ... نمي خواستم آخرين پرونده ام رو با خاطرات تلخ و افکار مبهم به بايگاني بفرستم ...
برگه استعفام رو علي رغم ناراحتي هاي اوبران پر کردم ... و وسائلم رو از روي ميز جمع کردم ... اين کار رو بايد خيلي زودتر از اينها انجام مي دادم ... قبل از اينکه يه روز کارم به اينجا بکشه ...
يه دائم الخمر ... يه عصبي ... يه عوضي ... کسي که تا جايي پيش رفته بود که نزدیک بود یه بچه رو با تیر بزنه ...
از جا که بلند شدم ... چشمم به اطلاعات پرونده کريس افتاد ... اطلاعاتي که قبل از دادگاه دوباره روي تخته نوشته بودم تا مرورشون کنم ... نمي خواستم وقتي وکيل مدافع قاتل مشغول پرسيدن سوال از منه ... اجازه بدم کوچک ترين اشتباهي ازم سر بزنه ... و راه رو براي فرار اون باز کنه ...
تخته پاک کن رو برداشتم و تمامش رو پاک کردم ... تصوير کريس رو از بين گيره هاي روي تخته بيرون کشيدم ...
چه چيز اينقدر من رو مجذوب اين پرونده کرده بود؟ ... من نوجواني درستي داشتم با آينده اي که نابودش کردم ... و اون نوجواني پر از اشتباهي داشت ... که داشت اونها رو درست مي کرد ...
- منديپ ...
صداي سروان، من رو به خودم آورد ... برگشتم سمتش ...
- يادم نمياد با استعفات موافقت کرده باشم ... و اجازه داده باشم بري که داري وسائلت رو جمع مي کني ..
Ali fani-Emam zamen 1-www.Baradmusic.ir.mp3
4.79M
#موسیقی
#علیفانی_ایمانزمانی
-----------------
آمدم بر درگهت ای شاه طوس..🌺
مهربان یار رئوف..🍃
آفتاب بی غروب..🥀
روشنی هر نگاه..🌼
ای پناه، ای غریب آشنا،🌸
بارش مهر خدا🌻
شمسی و مهرت چو ماه💐
یا رضا #گاهی نگاهی🌿
السلام علیک یا غریب الغربا🌹
🌿بسم الله الرحمن الرحیم🌿
رحمت خدا بر بنده اى که امر ما را زنده کند، دانش هاى ما را فرا گیرد و به مردم بیاموزد. اگر مردم زیبایى هاى سخنان ما را مى دانستند از ما پیروى مى کردند.
(معانى الأخبار، ص ۱۸۰، ح ۱)
🤩میلاد با سعادت حضرت امام رضا علیه السلام بر عاشقان حضرت مبارک باد🤩
________
۳شنبه ۱تیر ۱۴۰۰🌷
۱۱ذی القعده ۱۴۴۲🌷
۲۲ژوئن ۲۰۲۱🌷
#ذکر_روز
یا ارحم الراحمین
۱۰۰مرتبه🦋
التماس دعا🦋