- منطقی ترین نوشته و چیزی که خیلیا نیاز دارن بشنون رو روی ویترین یک کتابفروشی خوندم، نوشته بود :
[ همیشه دلخوری ها و نگرانی هایتان را بهموقع بگویید، حرف های خود را به یک دیگر با کلام مطرح کنید، نه با رفتار. چون از کلام همان برداشت میشود که شما میگویید ولی از رفتارتان هزاران برداشت . 🖇'🌱 ]
مادر بزرگم همیشه میگه: ‹ خدا بدون احوال پُرست نذاره. ›
ازش میپرسم حالا چرا این دعا؟
میگه: نمیدونی چقدر قشنگه که یکی توی سرشلوغیهای روزانهش به یادت باشه و با یه احوالپرسی ساده هم حال خودشو خوب کنه، هم حال تورو :))♥️✉️!'
- کیوان فیضی
ده خصلت آدم هاے موفق ؛🖐🏾
┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉
❤️⤶درگیر آدم هاے منفےنمیشوند!
💛⤶در مورد دیگران غیبت نمیکنند!
🧡⤶وقـت شناس هستند!
💚⤶بدون انتظار میبخشند!
💙⤶مثبت مـےاندیشند!
💜⤶خود بزرگ بینـے ندارند!
🤍⤶قدردان هستند!
🖤⤶مـودب هستند!
💖⤶بهانه تراشے نمیکنند!
🤎⤶بدون برنـٰامه ریزے مهربانند!
┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉ ┉
ایناجدیانتظاردارنفضایبازروشوفاژ
کشیکنن؟!
ایبابا،جمهوریاسلامیچراکنارپیادهروها
بخارینذاشته:/
چهبیرحمانهخنگی😂!
#بیشتر_بیاندیشیم🌱-!
سَجٰآدِھ
ایناجدیانتظاردارنفضایبازروشوفاژ کشیکنن؟! ایبابا،جمهوریاسلامیچراکنارپیادهروها بخارین
چرا جمهوری اسلامی فضای باز رو شوفاژ کشی نکرده؟!
چون آخوند و سپاهی داریم ...
{☃❄️}
•
•
#تلنگرانه
استاد قرائتی:
اگر💡 لامپی در یك خیابانی بزنند، افرادی بیایند این لامپ را بشکنند.🔨
لامپ 💡دوم را بزنند، لامپ دوم را هم بشکنند.⛏
لامپ 💡سوم را بزنند، لامپ سوم را هم بشکنن .🔨
اگر یازده لامپ بزنند و مردم نااهل بشکنند .⚒حکما عاقلی دیگر می گوید:
🔴لامپ دوازدهمین راوصل نکـن❌
💢 ایـن ها هنوز آدم نشده اند،لیاقت ندارند بگذار در تاریکی باشند.⚫️
🛑یازده امام آمد و یازده چراغ هدایت را شهید کردند .🕊💔🙂
🌿چراغ دوازدهمیـن را دیگر خداوند وصل نکرد.
🔴 مي گوید: «هر وقت آمادگی اش را داشتید،شماهنوزمتمدن نشده ای
#امام_زمان
خیـآلِدیدنـت
چـهدلپذیربـود..!
جوآنیاَمدرایـناُمیـدپیـرشُـد؛
نیامدۍدیـرشُـد!💔
اَللّٰھُمَّ؏َـجِّلَلِوَلِیِّڪَالفَࢪَج🌿
مامعتقدیمڪہعشق سرخواهدزد
برپشٺستمڪسیتبرخواهدزد
سوگندبہهرچهاردهآیہنور
سوگندبہزخمهاےسرشارغرور
آخرشبسردماسحرمیگردد
مهدےبہمیانشیعہبرمیگردد...🤲🏻✨
اَللّٰھُمَّ؏َـجِّلَلِوَلِیِّڪَالفَࢪَج🌿
https://harfeto.timefriend.net/16743298044900
سلام.
حرفی، درخواستی، سخنی، حدیثی، انتقادی، حرف دلی... درختمتتونم🌿
پیام هارو ارسال کنید، انشالله اگ عمری بود فردا میزارم(:
#ذِکـرروزیڪشَنـبِہ..👀✋🏻••
«یـٰاذَالجَـلالِوَالاِڪرآم'🔗📓'»
‹اۍصـٰاحِبشُڪوهوَبُزرگـوارۍ..'🖤🗞'›
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹♥️🔗›
. . . بــزࢪگٺࢪینسࢪمآیه . . .
. . . بآحࢪمشهمسآیه . . .
«. . . بهشمیگن،آقــــــا . . .🖐🏻»
«. . . عــــبــآعــــبــدالــلــہ . . .♥️🔗
بعضیا یه یهویی میان
کاملا اتفاقی و غیر منتظره
مهمون همیشگیه دلت میشن
میفتن وسط زندگیت!
رفیق ، همدم ، تکیهگاه ، و یا حتی عشق !
اسمش هرچی میخواد باشه !
از همونایی که محبتشون
تا ته قلب آدمی نفوذ میکنه (:
میخوام بدونی !
لبخند من گیر حال خوب دلته(:
آغوش تو مرهم دردامه جایی دنج برای حرفامه! برای وقتایی که حال خوبی نداشتم!
بمون برام تا همیشه ، که با بودنت دنیا جای قشنگ تری میشه! ♥️.
آجی جونم بابت هدیه قشنگت ممنونم
از راه رسیدم دیدم خواهر کوچولومون برامون هدیه فرستاده
خوشحالم که روز تولدم یادت بود 😍💋❤️
سَجٰآدِھ
___
___
در هیاهویِ شهره بی سروسامانِ شلوغ
در کنارهه ادمک های مترسکیه غریبه..
همچو پرستویِ بی قرار،به دنبال یاره باوفای خود بودم!
شب ها را به ناامیدوارانه تنهاتر از همیشه سپری میکردم و روزها را به امیده شنیدن صدایِ قدم های نیمه ی خودم ك هرلحظه به من نزدیک تر میشد..
افسوس که کَس نمیتوانست مرهمی برتن زخم خورده و بال و پرخونینم باشد...
اندک سویی در چشمان بلوطیِ کهکشانی ام بود و دیگر توانی نبود؛
ظاهرهه زیبایی داشتم
اما
ژولیده و ترک خورده..
سال ها بود که ایام زندگی برایم تنها به تلخیِ قهوه و زهربود و بروفق مراد دل نبود🚶♀
شده بودم پایبندترين به دقایق و ثانیه های ساعت!
دیگر لالایه شبانگاهم صدایِ تیکـ تٱکـه دلخراش ساعت بود..
در فراق میسوختم و در اتشِ عشقِ بی رحمانه اش جلز و ولز میکردم
بی رحم شده بود!
بی رحم تر از غروبه نحصه روزهای جمعه..
انقد بی رحم شده بود که لحظه ای دیدنش را نصیبه خاطرم نکرد💔
سالها انتظار کشیدم و رده پاها را دنبال کردم...
هیچ یک جان من نبودند
ناتوان تر از همیشه کـ شدم!
اریـ زمانی که در حال شمارشِ اخرین ثانیه های عمره بی یاره خود بودم..
گرمای قلبه کسـی جان تازه ای در بدن مملوء از درده من شد
آغوش کوچکه کسی؛
مرهمی بر زخمان عمیق برتنم شد🔗
وجوده کسی
تنها علتهـ تپشِ دوباره ی قلب کوچکم شد>>>
صدای نفس های پیچیده در تارهای صوتی ام دلیل ارامشم شد....
و در اخر،
رقصه دستانِ کسی درمیانه پیچ و خمه ابریشم های بوره برسرم؛تنها رگه خوابم...🙊👀
راستش را بگویم...
دیگر ان پرستوی ژولیده ی ترک برداشته نبودم
خنده برلبانم نقش ابد بسته بود🌬
گویی در من..
روحِ دیگری زندگی میکرد!
ریشه ی سبزه عشقی در وجودم جوانه زده بود🌿💚
گویی اتشِ عشقی درونم شعله ور بود،و با حرارتش ادمک ها را حیران میکرد و به انها مژده میداد
اریـ
من پرستویِ مجنون؛ درکناره مجنون خود بودم
همان مجنونی که سالها به انتظارش نشسته بودم..
و چشم انتظار به درخیره شده بودم و ثانیه شماری میکردم:)♥️
#پناه_نوشت