🔰بهانه یا تحقیق؟
حاج آقا قرائتی: روزى كسى پرسید: چرا نماز صبح دو ركعت است؟ گفتم نمى دانم. دستور خداوند است و باید انجام دهیم. همین كه فهمید نمى دانم، قیافه روشنفكرى گرفت و گفت: دنیا، دنیاى علم است، امروز دیگر دین بدون علم صحیح نیست و... پرسیدم: حال تو بگو: چرا برگ درخت انار كوچك است ولى برگ درخت انگور بزرگ و پهن؟
گفت: نمى دانم، من هم همان قیافه را گرفته، گفتم: دنیا، دنیاى علم است، علم باید ثابت كند و... اندكى از غرورش كاسته شد. گفتم برادر! قبول داریم كه دنیا، دنیاى علم است، ولى نه به این معنى كه همه اسرار هستى را باید همین امروز بدانیم. حتماً میان برگ باریك انار و برگ پهن انگور و مزه میوه هایشان، رابطه اى در كار است كه هنوز، برگ شناس و خاك شناس و گیاه شناس و میوه شناس، آنرا كشف نكرده است. پس وجود اسرار را مى پذیریم ولى ادعاى فهمیدن همه آنها را هرگز از هیچكس قبول نمى كنیم.
راستى... اگر ما قبل از عمل، اوّل فلسفه احكام را بدانیم، آنگاه عمل كنیم، پس خدا پرستى و تسلیم كجا مى رود؟ وحى، برتر از علم و اسرار آمیزتر از دانش بشرى است. روشنفكران چرا هر قانون و برنامه را مى پذیرند ولى در برابر قوانین خدا و دین، در تنگنا قرار مى گیرند و اهل منطق! مى شوند؟
📕 کتاب پرتوی از اسرار نماز، محسن قرائتي
3.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#شب_جمعهٔ_آخر
#مضطرحقیقي
#پسرم_مهدی❤️
آقاتریݧ سکوت مراغرق نورڪݧ
ماراقریݧ منت ولطف حضورڪݧ
وقتي گناه ڪنج دلم سبزمیشود
آقا شفاعت ایݧ ناصبور ڪـــݧ
مي ترسم ازشبی که به دجال روڪنیم
آقا!
تورابه زینب ڪبري ظهورڪݧ
#اناالمهدی
متبرکند کسانی که با مهر و ملایمت
با دیگران سخن میگویند،
از کلمات تلخ روی برمیگردانند
و در کلامشان نشانی از نفرت و خشم
نیست.
شبتون آروم🌙
هدایت شده از حقیقت ناب
❤️یا اباعبداللـــــه (ع) ❤️
«اول صبح»⛅️
☄✨پس از گفتن یڪ
بسم الله...
از دل و جان💚
تو بگو☄✨
💕 «حسین اباعبدالله»💕
#السلام_علیڪ_یااباعبدالله
به رسم هر روز صبح با سلام
بر ارباب بی کفن روز مون رو شروع کنیم
اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَیْكَ مِنّی سَلامُ اللهِ اَبَداً ما. بَقیتُ وَبَقِیَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَعَلى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
صبحتون حسینی☀️
السلام علیڪ یاابا صالح المهدے❣
در لغتنامہ قلبم #جمعه
مترادف دلتنگی اسٺ
بیا و با دسٺ های
گره گشای خودٺ
معناے جمعہ هایم را
عوض ڪن...
ای غریب ترین دلتنگ عالم.
#یاصاحب_الزماݧ
یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه۱:
🔹هر روز آغازیست دوباره
برای آموختن و بالیدن...
🔹آغازی برای تکاندن غبار از دل،
و نشاندن غنچههای محبت و عشق.
🔹پس با توکل به خدا و فکری مثبت
راهت را ادامه بده...🌻
#انگیزشی_انسانی
#انسان_موفق
#گامی_به_سوی_موفقیت
🏴واژه های خیس؛ حکایت میخ 🏴
▪️باز هم من و محلهگردی واژهها! باز هم التماس و چشم دوختن به دهان یک واژه تا بسوزد دلش برای وا کردن عقدهای از این دل صدپاره! اما گویا واژهها هیچیک توان ندارند. بگذار سردر خانهها را یکی پس از دیگری ببینم.
▪️شاید نام یک واژه، نگاهم را نوازش کرد و چشمی به آتشکدۀ دلم انداخت. این جا نوشته: «طناب». آن جا خانۀ «مسجد» است. روی سردرِ این خانه هم نوشته: «تابوت». حالا رسیدم به خانۀ «آتش». این هم خانۀ «میخ». دیگر پایم توان رفتن ندارد. میخکوب زمین شدهام.
▪️دلم گواهی میدهد که این جا یک سینه حرف است برای نالیدن قلم. تا همین «یک سینه حرف» از ذهنم عبور میکند، از آن سوی درِ این خانه، فریادی برمیخیزد. با خودم میگویم: «مگر «یک سینه حرف» که از ذهنم گذشت، چه سرّی دارد که نالۀ صاحبخانه را به آسمان بُرد؟» اما همین پرسش را که از خودم میپرسم، صدای صیحهای زانوانم را سست میکند.
▪️میخواهم بگذرم اما توان ندارم. میدانم این خانه، جای توقف نیست؛ اما چرا پای رفتنم نیست؟ میخواهم بنشینم. در باز میشود. کسی با نالۀ بیرمقی صدایم میزند. وارد میشوم. از پستوی خانه، یکی اذن نوشتن میدهد.
▪️قلم، نفسش را در سینه حبس میکند تا نوشتن آغاز کند؛ اما مُرکّب خشکش زده و قلم روی ورق نمیغلطد. نفسم بند آمده. واژهها پا به این خانه نمیگذارند. صاحب این خانه تنهاست. شنیده بودم که روی بیرون آمدن ندارد. در مجلس پیشین هم دیدم که بی آن که کسی ببیند، آمد و بی آن که کسی بفهمد، رخ برکشید و رفت.
⬅️ ادامه دارد .....
📚ریحانه خدا ، کتاب چهارم ، ص ۶۷
#ریحانه_خدا
#واژه_های_خیس
#مصائب_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#محسن_عباسی_ولدی
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا