eitaa logo
حقیقت ناب
1.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
4.8هزار ویدیو
443 فایل
سوالات دینی خود در جنبه های مختلف دینی. یافتن پاسخ سوالات فقهی طبق نظرمراجع تقلید، انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در مورد مطالب کانال، ومطالب زیبا و آموزنده تان، با آیدی زیر👇 @Sajadi82 درارتباط باشید.
مشاهده در ایتا
دانلود
-ام-البنین 👌 از دل نگذشتہ تو روا مےسازے 🍃از ما با خبرے ما را بس 💔جان قسم، این -تنگ-شده 😍یڪ سفر هم ببرے ما را بس 💚 ❤-دلتون-ابالفضلی https://eitaa.com/sajjadi313
-رسول-الله ✨آری ستاره ایم که بی خواب می شویم شب ها بدون ماه، چه بی تاب می شویم 🌹تک مصرعیم بی تو، پراکنده، بی ثمر اینگونه با تو ما غزل ناب می شویم 💧ما را ببخش گرچه نبوده ایم توهین شنیده ایم و چنین آب می شویم ☀️-مکه-ای و جهان ریزه خوار توست بی تو پر از سیاهی مرداب می شویم ❤️نبض زمین و نظم زمان، -رسول اذنی بده، ز خشم چو گرداب می شویم 🕌در خود فرو بریم جهان را، بدون تو منجی برای و می شویم 😍اصلا اگر اجازه دهی ما فداییِ: جدّ بزرگ حضرت می شویم ❤️-یا-رسول-الله 🌸-های-محمدی پاتوق همه بچه شیعه ها 🌹کانال حقیقت ناب🌹 https://eitaa.com/sajjadi313 👆👆👆👆 مهربانی کنید و ما را به دیگران معرفی کنید
وقتی گداے فاطمه بودن برای ماست احساس میڪنیم ڪہ دو عالم گداےماست تنها وسیله ای ڪه هم شفاعت است نـمـاز مادر ماست 🌸🍃🌸🍃 پاتوق همه بچه شیعه ها 🌹کانال حقیقت ناب🌹 👇👇👇👇 🆔https://eitaa.com/sajjadi313 👆👆👆👆 مهربانی کنید و ما را به دیگران معرفی کنید
⭕️ ⭕️ از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! 🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🌸به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌸به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🌸هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌸هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌸پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... 🌸دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... 🔴از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... 🌹 گاهی،نگاهی...🌹